اسرائیل توراتی در رویای بنیادگرایان صهیونی | ایبنا


در میانه دهه ۱۹۷۰ توجه عموم در اسرائیل به دسته‌ای از جوانان ریشو و عرقچین بر سر که تفنگ بر دوش و متون مذهبی یهودی به دست داشتند، جلب شد. آنان شب‌ها در سرزمین‌های اشغال‌شده به سر می‌بردند. این سرزمین‌ها در جنگ ۱۹۶۷ به اشغال نیروهای مسلح اسرائیل درآمده بود و همین نیروها نیز مناطق اشغالی را اداره می‌کردند. آن‌ها ماهرانه سربازان اسرائیلی را غافلگیر می‌کردند و به آن‌ها حمله می‌بردند و بعد سربازان را وادار می‌کردند در رقص پرخلسه‌ی حسیدی با آن‌ها همراهی کنند. این افراد که زنان و فرزندان کوچک بسیاری به همراه داشتند، چادرها را برمی‌افراشتند و در همان حال موعظه‌های یک خاخام سالخورده را زمزمه می‌کردند. بامدادان به شهرهای عرب‌نشین حمله می‌بردند، پرچم اسرائیل را به اهتزار درمی‌آوردند، پنجره خانه‌های اعراب را می‌شکستند و لاستیک اتومبیل‌ها را پنچر می‌کردند. همزمان سایر اعضای این گروه در سرزمین اصلی اسرائیل با مقام‌های ارشد دولتی به مذاکره می‌پرداختند.

بنیادگرایی صهیونیستی یهود» [Jewish Zionist fundamentalism: The bloc of the faithful in Israel (Gush Emunim)] اثر گیدیون آران [Gideon Aran]،

در ابتدا این پدیده‌ی جنون‌آمیز، باطنی، زودگذر و حاشیه‌ای تلقی می‌شد. ناظران در برابر آن ابراز حیرت می‌کردند و بدان به دیده تحقیر می‌نگریستند اما با گذشت زمان معلوم شد که این پدیده سطحی و گذرا نیست بلکه از عمق و محتوا و نفوذ برخوردار است. شخصیت‌های این دسته نوظهور اکنون برای جامعه اسرائیل چهره‌های آشنایی هستند. آن‌ها تقریباً در طول یک نسل بارها و بارها موضوع اصلی مباحث ملی و منطقه‌ای بوده‌اند. همان چند صد مؤمن راستین، رهبران و کادرهای آتی جنبش تندروی سیاسی-مذهبی مرکزی در اسرائیل را تشکیل دادند. جنبش «گوش‌امونیم» نام گرفت که به معنی گروه مؤمنان است و از زمان شکل‌گیری رسمی بعد از جنگ «یوم‌کیپور» با غرور از این نام استفاده کرده است. عمده‌ترین فعالیت علنی گوش‌امونیم، شهرکسازی است که نخستین و مهم‌ترین آن‌ها به رغم خواست و تصمیم دولت وقت و برخلاف میل بخش مهمی از جمعیت اسرائیل بنا شد.

تجسم بنیادگرایی نوین یهودی
کتاب «بنیادگرایی صهیونیستی یهود» [Jewish Zionist fundamentalism: The bloc of the faithful in Israel (Gush Emunim)] اثر گیدیون آران [Gideon Aran]، که در ایران با ترجمه احمد تدین توسط «نشر هرمس» منتشر شده، یکی از مهم‌ترین و تحلیلی‌ترین مطالعات درباره جنبش گوش‌امونیم به شمار می‌رود. جنبشی که در دهه ۱۹۷۰ به‌عنوان تجسم بنیادگرایی نوین یهودی در اسرائیل سر برآورد و توانست در فرایند سیاست‌ورزی صهیونیستی جایگاهی محوری بیابد. آران در این اثر کوشیده است از دریچه‌ای انسان‌شناسانه، سیاسی و دینی، ساختار، باورها، شبکه‌ها، راهبردها و منطق کنشگری گوش‌امونیم را توضیح دهد و در عین حال به مخاطب نشان دهد که چگونه این جنبش، درون یک جامعه مدرن و سکولار، توانسته است بستری برای احیای سیاست دینی تندرو و نوعی انقلاب صهیونیستی پدید آورد. کتاب در اصل مقاله‌ای است که در سال ۱۹۹۴ در مجموعه‌ای با عنوان «مشاهداتی درباره بنیادگرایی‌ها» در دانشگاه شیکاگو به چاپ رسیده است و به بررسی جنبش‌های فرقه‌گرا و بنیادگرایانه در درون صهیونیسم دینی می‌پردازد.

برخلاف بسیاری از پژوهش‌هایی که گوش‌امونیم را تنها در نسبت با راست افراطی اسرائیلی، لیکود یا در واکنش به تغییرات ژئوپلیتیکی تحلیل می‌کنند، آران تأکید می‌کند که این جنبش از دل سنت صهیونیسم مذهبی برآمده و طیف گسترده‌ای از عناصر سنتی، ناسیونالیستی و عرفانی را درهم آمیخته است. این مطالعه جنبش را نه صرفاً یک ابزار سیاسی، بلکه مجموعه‌ای کامل و یکپارچه از باورها، نمادها، نهادها و شبکه‌های انسانی می‌بیند که بر بازسازی معنوی-سیاسی یهودیت متمرکز شده‌اند.

هسته مرکزی جنبش را جوانانی تشکیل می‌دادند که در مدارس دینی آموزش دیده بودند. شمار آنان هرچند در آغاز محدود بود، اما ساختار منسجم، شور دینی، انسجام فرهنگی و نوعی احساس رسالت الهی، به آن‌ها قدرت نفوذی فراتر از عدد بخشید. از دید نویسنده، گوش‌امونیم به‌رغم اینکه در دهه ۱۹۷۰ هنوز در حاشیه سیاست رسمی اسرائیل قرار داشت، توانست در دوران سلطه حزب کارگر (پیش از روی کار آمدن لیکود در ۱۹۷۷) پایه‌های مشروعیت خود را بنا نهد و بعدها با تغییر فضای سیاسی، در موقعیت قدرت ظاهر شود. گوش‌امونیم در این دوران «کلاسیک» توانست نه‌فقط الگوهای مبارزاتی و شهرک‌سازی خود را تثبیت کند، بلکه زبان و گفتمان تازه‌ای در سیاست اسرائیلی پدید آورد که از آن زمان تا کنون از صحنه سیاست کنار نرفته است.

بازگشت به صهیونیسم نجات‌بخش
بیانیه گوش‌امونیم که یکی از معدود اسناد رسمی و نظام‌مند آن به شمار می‌رود، مجموعه‌ای از اهداف، اصول و ارزش‌ها را ارائه می‌دهد که ترکیبی از صهیونیسم سنتی، باورهای آخرالزمانی، عرفان یهودی و رستگاری جهانی است. رهایی کامل اسرائیل و همه جهان غایت جنبش خوانده شده است. بحران‌های موجود ناشی از خستگی فکری، فردگرایی و ضعف ایمانی دانسته شده‌اند. اصول عملی جنبش شامل: آموزش، عشق به اسرائیل، تشویق به مهاجرت، اسکان در سراسر سرزمین اسرائیل و حمایت از سیاست‌های امنیتی هماهنگ با این اهداف است. تسخیر و استقرار در سرزمین‌های اشغالی، نه فقط هدف سیاسی بلکه امر دینی و تجلی اراده الهی تلقی می‌شود.

مرزهای سرزمین اسرائیل در نگاه گوش‌امونیم همان است که در عهد عتیق آمده: از رود فرات تا نیل. بر این اساس، شهرک‌سازی و تسخیر سرزمین، عمل مقدسی شمرده می‌شود و حتی ابزار نظامی‌ای که در این راستا به‌کار می‌رود، از ارزش معنوی برخوردار است. سلاح ارتش به‌اندازه پیشانی‌بند نماز، تانک همچون ردا و سرباز برابر با خاخام تلقی می‌شود. در این چارچوب، شعار «حتی یک وجب، هرگز!» یا «بکوش یا بمیر!» تنها یک ادبیات سیاسی نیست، بلکه بیانگر جهان‌بینی‌ای است که میان دین و سیاست، نبرد و نیایش، هیچ مرزی قائل نیست.

آران در تحلیلی از گوش‌امونیم درباره عبور این جنبش از «سیاست دینی» به «دین سیاسی» بحث می‌کند. سیاست برای این جنبش، خود عرصه‌ای برای عبادت است. اعتصاب غذا در برابر کنست یا مذاکره در بوفه پارلمان، عبادت به شمار می‌رود. در این منطق، هیچ عرصه‌ای بیرون از دین نمی‌ماند. دین به همه حوزه‌ها سرایت کرده است، از جنسیت و تربیت گرفته تا دفاع، آموزش، ساخت‌وساز و مناسبات بین‌المللی همه را شامل می‌شود. از این‌رو بنیادگرایی گوش‌امونیم به شکلی منحصربه‌فرد، نه‌تنها به سنت بازمی‌گردد بلکه از سنت عبور می‌کند تا آن را در قالبی انقلابی و نوظهور بازآفرینی کند.

نویسنده گوش‌امونیم را جنبشی سه‌وجهی در تندروی می‌بیند: نخست ملی‌گرایی ستیزه‌جو که حقوق و منافع فلسطینیان را کاملاً نادیده می‌گیرد. دوم تحمیل تدریجی دین بر جامعه غیردینی و بهره‌برداری از قدرت سیاسی برای تغییر نظم سکولار و در نهایت جهان‌بینی تقدس‌گرایانه که صهیونیسم را بخشی از دین و دین را بی‌صهیونیسم ناممکن می‌داند. نتیجه این ترکیب، پیدایش «دین سیاسی ستیزه‌جو» است. جریانی که هرچه رادیکال‌تر باشد، خود را یهودی‌تر می‌داند. بر این اساس آران گوش‌امونیم تبلور تجربه دینی‌ای است که در دل سیاست محقق شده است. جنبش درصدد است جهان را با شریعت یهود سامان دهد و برای آن از ابزار سیاسی، امنیتی، رسانه‌ای و آموزشی بهره می‌گیرد. در عین حال در دل جامعه مدرن سکولار اسرائیل، خود را نه همچون عنصری ناسازگار بلکه در مقام بازآفرین آرمان‌های اصیل یهودی می‌بیند.

ساختار اجتماعی، فرهنگی و سازمانی
برخلاف بسیاری از جنبش‌های بنیادگرا که مخفی، زیرزمینی یا غیرنهادی هستند، گوش‌امونیم ساختاری تمام‌عیار، شبکه‌محور و تا حدودی خودکفا دارد. اعضای آن از سنین پایین در محیطی یکدست رشد می‌کنند، در اردوها، مدارس، واحدهای نظامی، رسانه‌ها و حتی لطیفه‌ها و ادبیات عامه حضور دارند. یک «شبکه درون‌زا» که از خانواده، مدرسه، جامعه، اقتصاد، نهادهای امنیتی و حتی تفریح، همه را پوشش می‌دهد. نظام تربیتی آن نسلی پایدار از فعالان مؤمن پرورش می‌دهد که زنان و کودکان نیز در آن نقش فعال دارند. جنبش تا اندازه‌ای به یک جامعه در جامعه بدل شده است. نیمه‌وابسته، نیمه‌مستقل، رقیب نظم موجود و مدعی رهبری اخلاقی و معنوی اسرائیل محسوب می‌شود.

نکته جالب در این رابطه آن است که آران در بخش‌هایی از اثر خود به طور ضمنی اما دقیق، گوش‌امونیم را در کنار نمونه‌هایی از بنیادگرایی اسلامی قرار می‌دهد. این هم‌نشینی تحلیلی، هرچند برای خود جنبش ناخوشایند است، از جنبه علمی قابل توجه است. چراکه در هر دو با واکنش‌هایی به تجدد، بازگشت به متن، نفی نسبی‌گرایی و ساخت یک نظم نوین ایمانی مواجه‌ایم. با این حال، آران به تفاوت‌های زمینه‌ای نیز واقف است و گوش‌امونیم را در بسیاری جنبه‌ها به ویژه انسجام اجتماعی و امکان مطالعه از درون، نمونه‌ای ایده‌آل برای تحلیل بنیادگرایی ارزیابی می‌کند.

مطالعه گوش‌امونیم نه فقط برای فهم اسرائیل بلکه برای شناخت سازوکارهای بنیادگرایی دینی در دنیای معاصر اهمیتی اساسی دارد. آران نشان می‌دهد که بنیادگرایی الزاماً بازگشت ساده‌انگارانه به گذشته نیست، بلکه نوعی نوسنت‌گرایی به معنای بازخوانی سنت برای ساختن آینده است. گوش‌امونیم در حالی‌که از سنت تغذیه می‌کند اما می‌کوشد با آن وضعیت موجود را دگرگون سازد.

آتش بنیادگرایی زیر خاکستر
از نظر نویسنده جنبش گوش‌امونیم یک ارتجاع ساده نیست، بلکه تلاشی برای ساختن یک نظم نوین مقدس با الهام از متون کهن و در قالب‌های مدرن است. به باور آران جنبشی که زمانی نماد بنیادگرایی یهودی-صهیونیستی بود و اکنون در سطوحی با بحران هویت و کارکرد مواجه است. در ابتدا این جنبش شاهد جدایی صهیونیسم از انگیزه‌های صرفاً دینی و ظهور صهیونیسم ناب شد. با این حال صهیونیسم دینی قدیمی همچنان باقی ماند و بسیاری از فرقه‌های انشعابی گوش‌امونیم به آن بازگشتند. بخش کوچکی از مؤمنان گوش‌امونیم که مجذوب آزادی مذهبی خود بودند، رادیکال‌تر شده و به فعالیت‌های زیرزمینی روی آوردند. این گروه معتقد بود که رسالت اصلی مذهبی جنبش هنوز به انجام نرسیده است. ناکامی‌هایی مانند عقب‌نشینی اسرائیل از صحرای سینا و حتی موفقیت‌هایی مانند افزایش شهرک‌ها، این تفکر را تقویت کرد و این عنصر تندرو به درون جنبش کشیده شد و باعث کوچک‌تر شدن و فروپاشی درونی جنبش بنیادگرای یهودی-صهیونیستی شد.

بنیادگرایی یهودی-صهیونیستی همواره از تنش میان یهودیت و صهیونیسم تغذیه می‌شد اما اکنون به نظر می‌رسد دو جریان موازی در اسرائیل پدیدار شده‌اند: یک جریان ناسیونالیسم تندرو که کاری به مذهب ندارد و دیگری تندروی مذهبی که وجه مشترکی با ناسیونالیسم ندارد. این امر نشان‌دهنده تجزیه پدیده‌ای است که زمانی رمز موفقیت گوش‌امونیم (آمیزه دین و ناسیونالیسم) بود. بحران کنونی گوش‌امونیم را می‌توان در عقب‌نشینی جنبش از «دین صهیونیستی» و بازگشت به «صهیونیسم دینی» دید. جایی که صهیونیسم و مذهب‌گرایی مستقل از یکدیگر عمل می‌کنند. با وجود این تحولات، متون اشاره می‌کنند که نفوذ گوش‌امونیم بر واقعیت‌های زمینی-تاریخی کاهش نیافته و فعالیت‌های دینی و سیاسی آن همچنان ادامه دارد. اگر اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی عقب‌نشینی کند، ممکن است تندروهای یهودی به جای اعراب، اسرائیل غیردینی را هدف قرار دهند. به نظر می‌رسد آتش بنیاد سیاسی-مذهبی اولیه که موجب ظهور گوش‌امونیم شد، هنوز کاملاً از بین نرفته و این امکان وجود دارد که جرقه بنیادگرایی یهودی-صهیونیستی دوباره شعله‌ور شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...