فیلمفارسی و بازتاب حیات اجتماعی مردم ایران | الف
تا فرارسیدن جریان موج نو سینمای ایران، بیشتر منتقدان سینمایی نوشتن درباره فیلمهای ایرانی را دون شأن خود میدانستند. واژه «فیلمفارسی» که دکتر هوشنگ کاووسی (اولین تحصیل کرده سینما در ایران) برای نشان دادن ماهیت سینمای ایران بکار برده بود، چنان ورد زبانها شده بود که به شکلی همه گیر برای تحقیر سینمای ایران بکار میرفت.
فیلمفارسی به زعم کاووسی حکم آبگوشت را داشت که بعد از پختن و کوبیدن؛ نه آب بود و نه گوشت. او فیلمفارسی را نه فیلم و سینما به معنای هنری و حرفهای میدانست و نه فارسی و ایرانی (چیزی ایرانی که برآمده از فرهنگ و هنر ملی باشد). شاید در نگاه نخست کاووسی در بیان چنین دیدگاههایی تند روی از خود نشان میداد و وقتی خود در مقام فیلمساز، پشت دوربین قرار گرفت نیز نتواست اثری چندان فراتر از سطح حرفهای و تکنیکی این سینما ارائه کند. اما آثار او لااقل از منظر رویکرد و نگاه حاکم بر آنها با جریان نازل در تعارض بودند.
به هرحال نازل پنداشتن سینمای ایران در سطوح مختلف قابل رویت بود، حتی به لحاظ جغرافیای قرار گرفتن سینماها در شهر تهران نیز این نگاه وجود داشت، سینماهای بالای شهر و یا سینماهای با سابقه و ممتاز مرکز شهر، فیلم ایرانی نمایش نمیدادند؛ فیلمفارسی خوراک سینماهای درجه دو و سهای بود که در نیمه پایین شهر قرار داشتند و این نکته از این واقعیت حکایت داشت که فیلمفارسی محبوب توده مردم بود.
اما آیا فیلمفارسی که نه نسبتی با هنر سینما داشت و نه از فرهنگ و هنر ایرانی بویی برده، از هیچ جنبهای ارزش توجه و بررسی نداشت؟ پاسخ به این سوال با توجه به این که با چه رویکردی میخواهیم به سراغ این سینما برویم، متفاوت است. کتاب «دگرگونی اجتماعی و فیلمهای سینمایی در ایران» نوشته پرویز اجلالی نمونه بسیار خوبی جهت ارائه شکلی است که میتوان با توجه به آن به نقد و بررسی جریان بدنه و سینمای عامه پسند ایران پرداخت. این کتاب به ما نشان میدهد همین فیلمهای عامه پسند در تاریخ سینمای ایران که به عنوان فیلمفارسی با تحقیر به آنها نگریسته شده میتوانند در پژوهشهای جامعه شناختی مورد استفاده قرار گرفته و نشان دهنده نکات گوناگونی درباره جامعه ایران باشد.
به بیان دیگر براساس پژوهشهای انجام شده در اثر حاضر میتوان دریافت: «... میان دگرگونی و پیوستگیهای اجتماعی و مضامین و محتوای فیلمهای ایرانی نوعی توازی و همبستگی وجود داشته است ... و فیلمهای ایرانی در دورۀ مطالعۀ ما هم بازتابندۀ برخی ویژگیهای پایدار جامعۀ ایرانی بودهاند و هم منعکسکنندۀ دگرگونیهای اجتماعی واقع شده در دورههای اخیر.» همچنین «فیلمهای عامه پسند فارسی در آن سالها، با وجود سطحی بودن و ابتذالشان، ناخودآگاه یا خودآگاه، برخی خصوصیات پایدار و کهن فرهنگ ملی ما را منعکس میکردهاند. ... بر خلاف تصور غلطی که ممکن است برخی تحلیلگران سطحی داشته باشند، فیلمهای فارسی چندان در خدمت تجددطلبی و توسعۀ مورد نظر رژیم پهلوی نبودند. برعکس، این فیلمها به سبک سطحی خودشان بسیار سنتگرا بودند، و در مقابل فرنگیمآبی و حتی تجدد طلبی موضع داشتند و این موضع کاملاً با نگرش مخاطبان و هواداران اصلی این فیلمها، یعنی طبقۀ متوسط سنتی، سازگاری داشت.»
پرویز اجلالی در مقدمه کتاب به این نکته اشاره میکند که در دورهای اثر حاضر بین ناشران سینمایی و ناشران علوم انسانی بلاتکلیف مانده بوده، چراکه ناشران سینمایی آن را در حوزه علوم انسانی میخواندند و ناشران علوم انسانی آن را اثری سینمایی! همین نکته به مهمترین ویژگی کتاب اشاره دارد: این پژوهش از دل هم آوازی سینما و علوم انسانی (جامعه شناختی) بیرون آمده و سعی مولف این بوده که طرحی نو دراندازد تا سینمایی که همواره تحقیر شده، برای رسیدن به دریافتهای ارزنده جامعه شناسانه مورد استفاده قرار گیرد.
رویکرد نویسنده کتاب نه ارزشیابی فیلمها از منظر زیباییشناختی یا اخلاقی، بلکه تجزیه تحلیل محتوای آنها، در راستای شناخت و بررسی رابطه شاخصههای آنها با واقعیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه آن روزگار، از منظری ست که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است.
پرویز اجلالی در پژوهش مفصل خود از تئوریهایی بهره برده که اثر هنری را محصول گروه اجتماعی، منافع، نظرات و نقش تاریخی آن دانسته و فیلمهای عامهپسند به عنوان معلول و بازتاب فرهنگ جامعه مورد مطالعه بوده اند. البته مهجور ماندن چنین رویکردهایی در ایران، ناشی از دشواریهای خاص چنین پژوهشهایی نیز هست. فیلمهایی برخلاف ساختارهای پیچیده و دشواری که دارند منتقل کننده دریافتهای فرهنگی، جامعه شناختی و... هستند که با وجود دشوارنمایی شان بیشتر ریشه در واقعیات زندگی دارند تا فیلمهای عامه پسندی که اگرچه حرفهای خود را درقالب بیانی مستقیم و گل درشت عرضه میکنند اما به واسطه ریشه داشتن در رویاپردازی و ارائه دریافتهایی که نسبتی با واقعیتهای زندگی ندارند کار تجزیه و تحلیل و استفاده هدفمند از آنها را برای مخاطب و پژوهشگر دشوارتر نیز میسازند.
در این کتاب نویسنده اساس کار تحلیل خود را برپایه تئوریهایی شکل داده که معتقدند هر اثر هنری محصول گروه اجتماعی، منافع، نظرات و نقش تاریخی خود است. این تئوری ها، فیلم های عامهپسند را به عنوان معلول و بازتاب فرهنگ جامعه مورد بررسی قرار میدهند. بنابراین این فیلمها به ویژه وقتی بر پایه کلیشههای تکرار شونده رایج در فیلمفارسی تولید میشوند، در واقع بازتاب خواست و فرهنگ حاکم بر توده مردم آن روزگار هستند. همین خواستهها هستند که فیلمسازان را برای جلب نظر مخاطب و فروش بیشتر به سمت تکرار کلیشههای تضمین کننده گیشه میبرد.
کتاب «دگرگونی اجتماعی و فیلمهای سینمایی در ایران» حاصل پژوهشهای گستردهای است که پرویز اجلالی در حد فاصل سالهای 1370 تا 1373 برای نگارش رساله دکترای خود انجام داده و حالا این رساله را در شکل کتاب خود، عرضه کرده است. بنابراین این کتاب با تبعیت چهارچوب رسالههای دانشگاهی، برخوردی جامع با موضوع مورد بحث داشته و از جنبههای مختلف به آن نگریسته است. توضیحات تکمیلی نویسنده در جای جای کتاب میکوشند مفاهیم و نکات اساسی چه در زمینه سینمای ایران و چه رویکرد جامعه شناختی مورد استفاده برای تحلیل آن، مبهم باقی نماند. در این راستا باید به مقدمه مفصل و البته خواندنی و مفید نویسنده کتاب اشاره داشت که بستر را از هر جنبه برای ورود خواننده به کتاب فراهم میکند. در این بخش نویسنده به مفاهیمی مانند، محتوا، مضمون، فرم، ژانر و... در سینما اشارات مختصر و مفیدی دارد تا خوانندهای را که احتمال دارد با مفاهیم سینما آشنایی کافی نداشته باشد را برای ورود به متن اصلی آماده سازد. این الگو کم و بیش در سرآغاز هر بخش کتاب نیز دیده میشود، به ویژه دو بخش پایانی کتاب که دو رویکرد فراگیر تحلیل پویا و تحلیل ایستا توسط نویسنده مورد استفاده قرار گرفته. بنابراین در سرآغاز این بخشها نیز نویسنده به توضیح روش تحلیل ایستا و پویا پرداخته که میتواند کمک حال مخاطبان سینما دوستانی که احتمالا کمتر با چنین بحثهایی آشنا هستند، قرار گیرد.
در یک جمع بندی کلی کتاب برای مهیا کردن مقدمات لازم برای بررسی محتوای فیلمها و شناخت بستری که تولید و عرضه و مصرف فیلم در آن انجام گرفته، سه هدف برای خود قائل شده: تشریح و توصیف و بررسی وضعیت سه عنصر اصلی سازندة نهادِ اجتماعیِ فیلم سازی، یعنی فیلمهای سینمایی، تولیدکنندگان، و عرضهکنندگان فیلم در ایران از سال ۱۳۰۹ تا ۱۳۵۷؛ تحلیل محتوای فیلمهای سینمایی ایرانی به منظور برقرار کردن پیوند میان محتوای فیلمهای داستانی تولید شده و به نمایش عمومی درآمده ایرانی با جامعه معاصر ایران؛ و استفاده از مضامین فیلمهای عامه پسند سینمای ایران به منزله شاخص فرهنگ و به منظور مشاهده و ارزشیابی فرایندهای امروزی شدن (مدرنیزاسیون)، ارزیابیای که آن را برای فهم رابطۀ محتوای فیلمها با واقعیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ِجامعه همروزگارشان ضروری میشمارد.
افزون بر مقدمه، کتاب حاضر در سه بخش کلی که مجموعا از هشت فصل تشکیل میشوند، نوشته شده است. بخش نخست این اثر، تحت عنوان «جامعه ایرانی و فیلمهای ایرانی» با تقسیم بندی جامعه ایرانی و همچنین نهاد اجتماعی فیلمسازی در ایران، در سه فصل با نامهای: «دگرگونی و پایداری در جامعه و فرهنگ ایران»، «نهاد اجتماعی فیلم سازی در ایران» و «جهان فیلم های ایرانی» به دورههای مختلف سینمای ایران و نهاد اجتماعی آن پرداخته است. اهمیت این فصول در ارائه چشم اندازی است که به جامعه ایرانی و تعامل آن با مدرنیته و سرعت بخشیدن مدرنیزاسیون در دوران پهلوی توجه جدی دارد، بخصوص که سینما نیز از پدیدههای موثر در مدرنیزاسیون شتابان آن روزگار بوده است.
بخش دوم کتاب با عنوان کلی تحلیل ایستا شامل فصول چهار، پنج و شش اثر حاضر است. غرض نویسنده در این فصل ارائه تحلیلی ایستا از موضوع مورد بحث است که در واقع به محتوای ساختاری فیلمهای عامه پسند ایرانی توجه دارد . به بیان دیگر هدف پرویز اجلالی این است که نشان بدهد فیلمهای ایرانی در مقاطع زمانی خاص خود، از منظر اجتماعی چه درکی به مخاطب خود ارائه کرده و یا چه معنایی را پیش روی تماشاگران قرار داده و این دریافتها از چه کارکردهایی در جامعه برخوردار شده اند. در این بخش نویسنده سراغ چند مورد از مضامین مشخص و تکرار شونده در سینمای فارسی رفته است. مثلا لوطیگری که در واقع با مفهوم جوانمردی در سینمای فارسی متبلور شده و همچنین مضمون دختر بی پناهی که با جوانان فریبکار روبرو شده و توسط جوانمردان نجات پیدا میکند. این مضامین آشنا در بخش مورد اشاره با رویکردی ایستا از منظر ساختاری مورد توجه و بررسی قرار گرفته اند.
عنوان بخش سوم این کتاب «تحلیل پویا (تحلیل شاخصهای فرهنگی)» است. بخش سوم در برگیرندۀ فصلهای هفتم و هشتم کتاب است که در این بخش، اجلالی ضمن توضیح روش تحلیل پویا، به تبیین مضمون تحرک اجتماعی پرداخته و کوشیده با روش «تحلیل شاخصهای فرهنگی» به واسطۀ تحلیل فیلم به شناخت فرهنگ جامعه در این دوران بپردازد. سرانجام در فصل هشتم که فصل پایانی کتاب است نویسنده به تحلیل فیلمهایی پرداخته که موضوعشان اختلاف طبقاتی و تحرک (صعودی) اجتماعی است. در این فصل با مشاهده و تحلیل تغییرات رخ داده در محتوای فیلمها بررسی دگرگونی فرهنگی مورد توجه قرار گرفته است.