مجموعه کتاب‌های نوجوان «چشمت روز بد نبیند» [And then it happened] نوشته مایکل وید و لورا وید [Michael Wade, Laura Wade] با ترجمه مریم مفتاحی توسط انتشارات آفرینگان منتشر و راهی بازار نشر شد.

چشمت روز بد نبیند» [And then it happened]  مایکل وید و لورا وید [Michael Wade, Laura Wade]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مجموعه پیش‌رو، در اصل ۱۴ جلد دارد که توسط انتشارات «کتاب‌ها برای پسران» (Books for Boys) منتشر شده و اکنون انتشارات آفرینگان ترجمه آن را در قالب ۷ جلد عرضه کرده است. پشت هرکدام از کتاب‌ها هم این‌هشدار به بچه‌ها داده شده که کتاب حاوی داستانهایی به‌شدت خنده‌دار است.

هر جلد از ترجمه «چشمت روز بد نبیند» ۲۰ فصل دارد که درباره ماجراجویی‌ها و شیطنت‌های سه پسربچه مدرسه‌ای به‌نام‌های پائولو، گوردون و راوی قصه‌هاست. اسم راوی هم هیچ‌وقت مشخص نمی‌شود چون یک راز سر به مهر است. مغز متفکر گروه، گوردون است که یک‌پسربچه تخس است که مدام در حال نقشه‌کشیدن است. نقشه‌هایش هم همیشه همه را توی دردسر می‌اندازد.

دو نویسنده کانادایی این‌مجموعه به بچه‌ها هشدار داده‌اند مسئولیتی در قبال اتفاقات جذاب و خواندنی کتاب‌ها ندارند. بنابراین اگر کسی کتاب‌ها را خواند و دل درد گرفت با خودش است. مایکل وید و لورا وید همچنین خواندن کتاب‌های این‌مجموعه را به افرادی بالای ۱۸ سال بدون همراهی کودکان توصیه نمی‌کنند.

«کلکسیون پرنده‌های مرده و تله برای دزد» اولین‌کتاب این‌مجموعه است که سال ۲۰۰۳ منتشر شده و قصه‌های دو کتاب «کلکسیون پرنده‌های مرده» و «تله برای دزد» را در بر می‌گیرد. کلکسیون پرنده‌های مرده شامل ۱۰ داستان با این‌عناوین است: کلکسیون پرنده‌های مرده، روز بزرگ ماهیگیری، کلاه، اردوی تابستانی، چیزهای مرده، دوچرخه سه‌نفره، جنگ بزرگ تخم‌مرغی، بوقلمون نگهبان، هالووین، مصیبت کریسمس.

تله برای دزد هم ۱۰ داستان دیگر با این‌عناوین دارد: سورتمه‌سواری، روز برفی، روز خرس، طوطی پَرکَنده، موش صحرایی گنده، قوانین گوردون، شهربازی، اردو، تله برای دزد، ماهی گنده، مسخره‌بازی.

کتاب دوم با عنوان «حمله مترسک‌ها و داستان دستشویی» در اصل سال ۲۰۰۶ منتشر شده و نویسندگانش می‌گویند حاوی داستان‌هایی به‌شدت خنده‌دار است که اصلا مناسب بزرگ‌ترها و بچه‌هایی نیستند که حس شوخ‌طبعی ندارند. در ضمن مسئولیت رفتارهای هیجانی‌ای که مخاطب بعد از خواندن کتاب از خود نشان می‌دهد، کاملا به عهده خودش است.

در بخش «حمله مترسک‌ها» از این‌کتاب ۱۰ داستان «حمله مترسک‌ها»، «اختراع گوردون»، «بابانوئل»، «کلاه نفرین‌شده»، «ماجرای صورتک خندان»، «خرس»، «حیاط شهردار»، «گردش علمی»، «مهمان شبانه»، «خرگوش» و «دوربین» منتشر شده و بخش «داستان دستشویی» هم دربرگیرنده این‌قصه‌هاست: تقلب، یک کار خوب، صحنه جنایت، لولوخُرخُره، هدیه کریسمس، جنگ هاکی در کانادا، شوخی با عشاق، روزی که معلممان خرگوش عید پاک را کشت، آرچیِ بخت برگشته، روزهای سگی تابستان، داستان دستشویی، دزد بنزین، گروگان‌گیری.

سومین کتاب «چشمت روز بد نبیند»، «روز بدشانسی گوردون و خانه ارواح» نام دارد. نسخه اصلی دو کتابی که در این‌یک‌کتاب ترجمه شده‌اند، سال ۲۰۰۶ منتشر شده است.

«معلم کمکی»، «بالماسکه»، «سه بز کوچک»، «کیک فنجانی بزرگ»، «آمپول»، «طوفان بزرگ»، «ماهیگیری روی یخ»، «شوخی با ما بچه‌ها»، «دستگیری دزد»، «کیف قاپ»، «روزی که پدر گوردون تکالیف ما را خورد»، «دوندگان بی‌لباس در خیابان» و «روز بدشانسی گوردون» عناوین ۱۲ داستان مندرج در «روز بدشانسی گوردون» هستند و ۱۰ داستان دیگری هم که در بخش «خانه ارواح» چاپ شده‌اند، به این‌ترتیب‌اند: سفر جاده‌ای، جشنواره آیین سرخپوستی، شعبده‌باز، گربه و بلبشوی پیش‌آمده، عینک آفتابی، تست هوش، خانه ارواح، روز بدیمن آقای لیما، آتش، داستان توالت.

نویسندگان این‌کتاب باز هم مسئولیت بازکردن آن را به خود بچه‌ها داده‌اند و می‌گویند بهتر است هیچ‌کدام از کارهایی که در داستان‌های خطرناک این‌کتاب می‌خوانند، در خانه یا مدرسه انجام ندهند. همچنین بهتر است بدانند شخصیت‌های این‌کتاب همگی حرفه‌ای و دوره‌دیده هستند.

«تعقیب و گریز در برف و مامان‌بزرگ نابکار خلافکار» عنوان کتاب چهارم است که نسخه اصلی‌اش سال ۲۰۰۸ منتشر شده و نویسندگانش معتقدند بی‌بروبرگرد حال بچه‌ها را خوب می‌کند. به‌همین‌خاطر اگر دل و دماغ ندارند و دلشان نمی‌خواهد حالشان بهتر شود، بهتر است این‌کتاب را باز نکنند.

بخش «تعقیب و گریز در برف» ۱۰ داستان را با این‌نام‌ها شامل می‌شود: دوباره یک کار خیر، رم کردن گاوها، هالووین، وقتی دخترها حمله می‌کنند، تعقیب و گریز در برف، تاثیر اولیه، جشن تولد غافلگیرانه، گربه‌ای به‌ اسم باتنز، دزد حیوانات خانگی، روز بدشانسی آقای باترورت.

در بخش «مامان‌بزرگ نابکار و خلافکار» هم بچه‌ها با این‌ ۱۰ داستان روبرو می‌شوند: مامان‌بزرگ نابکار و خلافکار، معلم کمکی، سه به سه، مار، سه «خرس»، دستشویی خوش‌منظره، گوردون فداکار، گندکاری در مراسم هنرنمایی، درس گوردون، بادآورده را باد می‌برد، همدستی گوشت چرخ‌کرده.

7 جلد چشمت روز بد نبیند

پنجمین‌جلد مجموعه پیش‌رو «کوسه‌ماهی و وضعیت اضطراری» نام دارد که سال ۲۰۱۱ چاپ شده و نویسندگانش این‌نکته را یواشکی به‌ بچه‌ها گوشزد می‌کنند که پژوهش‌ها نشان داده‌اند مطالعه زیاد ممکن است برای سلامتی ضرر داشته باشد. به‌همین‌دلیل بچه‌ها با کمک این‌کتاب می‌توانند تظاهر کنند در حال مطالعه هستند ولی با خیال راحت تلویزیون تماشا کنند.

«کوسه‌ماهی»، «پالتوی هزاررنگ»، «روزی که گوردون بازداشت شد»، «وقتی مادربزرگ‌ها حمله می‌کنند»، «دندان و استخوان»، «افزایش حقوق خانم‌ هاگزبریت»، «چاه مکن بهر کسی، اول خودت دوم کسی»، «آرم»، «یک ماه حبس در خانه» و «لوک گنده» عناوین قصه‌هایی هستند که در بخش «کوسه‌ماهی» این‌کتاب چاپ شده‌اند. در «وضعیت اضطراری» هم بچه‌ها این ۱۰ قصه‌ را می‌خوانند: وضعیت اضطراری، بچه کوچک، پاگنده، پاکوچولو، بوی بد پا، استو موش خرما، زباله‌دانی، کشف استخوان دایناسور، آتش‌سوزی، رودخانه.

عنوان ششمین‌کتاب مجموعه «چشمت روز بد نبیند»، «مامان خرسه و وِگاس» است که نسخه اصلی‌اش سال ۲۰۱۴ چاپ شده و نویسندگانش به مخاطب می‌گویند اگر دنبال کتابی درباره مسابقات ورزشی، ستاره‌های موسیقی و دزدان دریایی است، بهتر است این‌کتاب را زمین بگذارند و دنبال کتاب مورد علاقه‌شان بروند چون این‌کتاب درباره بشقاب‌پرنده‌ها، مارها و خرس‌هاست.

«مامان‌خرسه»، «اخراجی!»، «دزدی یا گروکشی»، «عمارت هالووین»، «آدم ضدحال»، «فقط پنج‌دقیقه»، «تعطیلات بهاری»، «زودتر خوب شو»، «پول، پول، پول!» و «وقتی موجودات فضایی حمله می‌کنند!» عناوین ۱۰ داستان بخش «مامان‌خرسه» از این‌کتاب هستند. در بخش «وگاس» هم این‌قصه‌ها چاپ شده‌اند: وگاس!، پیرترین معلم دنیا، ناهار مجانی، سختی کار، دستبرد، نمایشگاه علوم، تقدیم به خانم معلم با عشق، هرچقدر می‌خواهید بخورید، هیولای دریایی.

«با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم» هم عنوان هفتمین و آخرین کتاب است که سال ۲۰۱۹ منتشر شده و نویسندگانش به افراد بالای ۱۸ سال توصیه کرده‌اند، هنگام مطالعه این‌کتاب، یک‌کودک کنارشان باشد چون این‌کتاب پر از ماجراجویی‌ و صحنه‌های خطرناک و خنده‌دار است که برای همه مناسب نیستند.

در بخش اول کتاب، این‌داستان‌ها چاپ شده‌اند: با چنین دوستانی، لحظه آموزشی، عملیات بزرگ سیفونی، یک صفر کله‌گنده، ترسناک‌ترین تنبیه دنیا!، بالا بالا بالاتر، از بد بدتر هم هست، گردش علمی کلاس، مصیبت پینتبال.

«وقتی بچه بودیم» هم در برگیرنده این‌داستان‌هاست: وقتی بچه بودیم، فروشنده جاروبرقی،‌ شوک فرهنگی، شکلات لوسی-لو (فقط برای بزرگسالان)، کار را بسپارید به متخصصش!، ماه عسل معلم‌ها، بلیت بخت‌آزمایی، دزدان وانت، پیامی در بطری.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

وقتی داشتیم از نردبان پایین می‌رفتیم، از دور صدای آژیر ماشین پلیس را شنیدیم که هر لحظه نزدیک‌تر می‌شد. همین که پایمان به زمین رسید و دویدیم بیرون، یک‌ ماشین پلیس با چراغ‌های چشمک‌زن و صدای آژیر وارد پارکینگ شد. دو مامور پلیس از توی ماشین پریدند بیرون. گوردون فریاد زد: «هاها! ما دوباره گول این حقه‌های کثیف و ناعادلانه‌تان را نمی‌خوریم. ای پلیس‌های تقلبی! رودست نمی‌خوریم! بچه‌ها، آماده شلیک! آتش!!»
بچه‌ها هم به دستورش عمل کردند و به روی افسرها آتش گشودند و آن‌ها را سرتاپا رنگی کردند. وقتی افسرهای تقلبی سرتاپا بنفش شدند، به ماشین پلیس شلیک کردیم.
آقای ایوانز فریاد زد: «شلیک نکنید! شلیک نکنید!»
ولی ما هیچ اعتنایی به او نکردیم. همین‌طور شلیک کردیم تا کل ماشین سراسر شد رنگ بنفش. بعد تفنگ‌ها را به سمت معلم‌ها گرفتیم.
با خودم فکر کردم: چقدر خنده‌دار شده، تمام معلم‌ها تفنگشان را پایین گذاشته‌اند. چرا آقای ایوانز سرش را با دو دستش گرفته و این‌طور دارد ناله می‌کند؟

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...