سایه‌‌ گسترده‌ ترس | آرمان ملی


«الف ۸۸» مجموعه‌ای از پانزده داستان کوتاه به قلم مرضیه کیانیان است. جز روایت خطی و نثر ساده و دیالوگ‌های کوتاه، دلهره و ترس ویژگی مشترک تمامی داستان‌های این مجموعه است، این هراس گاه با دیدن صحنه‌های چندش‌آور ساخته می‌شود و گاه با یادآوری ترس‌های گذشته و در برخی موارد نیز برساخته‌ شرایط موجود است. فارغ از چگونگی شکل‌گیری این حس آنچه مهم به‌نظر می‌رسد این نکته است که خواننده از طریق این حس توانسته همذات‌پنداری مخاطب را برانگیزد و آن را چون چتری تیره بر فراز داستان‌ها بگستراند. این گستره را البته می‌توان به سه بخش تقسیم کرد.

داستانهای الف ۸۸ مرضیه کیانیان

اولین بخش روایت زنانی است که در زندان روزگار می‌گذرانند یا ماجرای مادرانی است که نشانه‌ها خبر از گرفتاری قریب‌الوقوع‌شان می‌دهد. در این نوع داستان‌ها خواننده به وضوح ترس و نگرانی را از شرایط زندگی شخصیت‌ها حس کرده و از آینده‌ بدفرجام راویان پیشاپیش آگاه می‌شود.

در داستان «پولیور» ترس با دیدن شستِ بدون ناخن رهگذر راهروی بلندی که راوی در آن ایستاده حس می‌شود. این ترس با بوی بتادین و بوی خون و با یادآوری پاهای پلاستیک پیچ و خطی از مایع زردرنگ و قرمز تشدید می‌گردد و با جمله‌ «وقتی توی گه خودت غلت زدی آدم می‌شی» به اوج خود می‌رسد. راوی مجبور است با چشم‌بند ساعت‌ها سرپا بایستد و با ترس ناشی از خاطرات تلخ گذشته دست‌وپنجه نرم کند بی‌آنکه قادر به انجام کوچک‌ترین واکنشی باشد یا از سرانجام خود خبری داشته باشد.

داستان «لاله و گندم» نیز روایت زن جوانی است که به‌تازگی به خانه‌ جدیدی نقل‌مکان کرده. اشاره به جابه‌جایی‌های مکرر این خانواده و کارتون کتاب‌هایی که باید پنهان شود در کنار جملاتی چون «مگه ما برای خودمون زندگی می‌کنیم» و «تمام کارها رو برای زن‌هایی می‌کنیم که زبون نفهمن.» در همان خطوط ابتدایی، موقعیت زمانی داستان را به‌طور غیرمستقیم برای خواننده آشکار می‌سازد. اضطرابی که برساخته‌ وضعیت این خانواده و آینده‌ فرزند چند ماهه‌شان است با شنیدن صدای گریه‌ نوزادی از طبقه‌ بالا افزایش می‌یابد. این ترس البته با دیدن گرسنگی، لباس کثیف و ناخن‌های چرک دو بچه‌ای که در اتاقی با درِ بسته گرفتار شده‌اند اندکی رنگ می‌بازد. اینجاست که نویسنده با برانگیختن حس مادرانگی راوی، سوژه‌ داستان را تا حد بسیاری از حالت کلیشه خارج کرده و نه‌تنها به داد بچه‌ها که به کمک مخاطب نیز می‌آید. راوی نوزاد را از پنجره‌ بالای در بسته، از دست‌های چرک و کوچک برادرش می‌گیرد، سینه بر دهانش می‌گذارد، لباس‌هایش را عوض می‌کند و او را کنار دختر چندماهه‌اش می‌خواباند. حس مادرانگی او چنان تحت‌تاثیر قرار می‌گیرد که نام «گندم» را نیز برای او انتخاب می‌کند، اما این آرامش دیری نمی‌پاید زیرا آنها باید به سرعت خانه را تخلیه کنند. زن تابه‌حال بی‌شمار از این دست تجربه‌ها داشته اما آنچه احتمالا این‌بار او را می‌آزارد نه جابه‌جایی دوباره که احتمال طعمه‌بودن بچه‌ها برای به دام‌انداختن او و شوهرش یا احتمال فراری‌بودن مادر این بچه‌هاست.

بخش دیگر شامل داستان‌هایی است که ریشه‌ ترس راویانشان را می‌توان در خاطرات آنها جست. داستان «آب‌نبات ترش» و «ملاباجی» از این دسته‌اند. گرچه شخصیت‌ها در این نوع داستان‌ها گاه چون سایه بی‌هیچ ویژگی خاصی به‌نظر می‌رسند (راوی آب‌نبات ترش) یا در حد تیپ باقی می‌مانند (زن مکتب‌دار) اما نوع روایت و در برخی موارد نوع حادثه داستان را خواندنی می‌کند. در داستان «آب‌نبات ترش» پرداخت ترس راوی که با پل‌های تداعی جالب به گذشته شکل می‌گیرد و در داستان «ملاباجی» تصور غلط راوی که بچه‌ای کم‌سن‌وسال است از دیدن جنازه‌ یک جنین از این دست است.

دلهره‌ ازهم‌پاشیدگی زندگی زناشویی در دسته‌ سوم این تقسیم‌بندی جا می‌گیرد. در داستان نسبتا بلند «روزنامه‌ صبح» زن که به تازگی به منزلی نو اسباب‌کشی کرده و همسرش به ماموریت رفته با همسایگان عجیب‌وغریبی مواجه می‌شود که مرز میان خیال و واقعیت را گم کرده‌اند، پیرزنی که هنوز از اسکناس‌های قدیمی برای خرید استفاده می‌کند و پیرمرد خمیده‌ای که راوی را هرروز مهمان روزنامه‌های تاریخ گذشته و نصفه‌نیمه می‌کند. ترس و دلهره‌ همجواری با این آدم‌ها درکنار مشخص‌شدن علت زندگی در این خانه، موجب شکل‌گیری نگاه تازه‌ راوی نسبت به همسرش می‌گردد. نگاهی که می‌تواند زندگی این زوج را دچار تزلزل یا ازهم‌پاشیدگی کند.

«الف ۸۸» گرچه روایت‌گر ترس‌ها و دلهره‌های دور و نزدیک و گاه حاوی صحنه‌های ناراحت‌کننده است، اما نوع روایت‌گری و پرداخت حادثه‌ها از آن مجموعه‌ای خواندنی ساخته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...