و تو چه می‌دانی که درخت چه می‌داند؟ | شهرآرا


شاعران، پیش و بیش از گروه‌های دیگر، به گیاهان همچون دیگر جانداران می‌نگریستند، از خندیدن گل و پدرام شدن باغ می‌گفتند، گل سوسن را «شما» خطاب می‌کردند، حتی احتمال می‌دادند که نَسَبِشان به گیاهی در هند برسد؛ با این همه، آن‌ها هم مانند دیگران چنین می‌اندیشیدند که «درخت اگر متحرک شدی ز جای به جای/ نه جور اره کشیدی و نه جفای تبر».

گیاهان چه می‌دانند؟» [What a plant knows : a field guide to the senses] اثر دنیل شاموویتز [Daniel Chamovitz]

البته درخت، در مقام بزرگ‌تر گیاهان، از جور و جفای اره و تبرِ ما شکارچیانِ رأسِ هرمِ غذایی در امان نیست، اما از این نمی‌شود نتیجه گرفت که برای زنده ماندن حتما باید درست مثل ما حرکت کند؛ درخت و گیاهان ریز و درشت دیگر چیزهایی می‌دانند و برای مصون ماندن از باد و باران و دیو و دد، و ادامه حیات کارهایی می‌کنند که حتی ما انسان‌ها نمی‌دانیم و نمی‌توانیم.

نوع نبات ــ که بنا بر تصور عمومی در مرحله ای بین جَماد و حیوان است ــ شباهت‌های ژنتیکی بسیاری به حیوانات دارد و از این نظر حتی از بسیاری جانوران پیچیده تر هم هست، اما برای بقا راه و رفتاری دیگرسان دارد. با این همه، و علی رغم بستگیِ سفت وسخت انسان‌ها به این گونه، ما، اغلب، از این ویژگی‌های آن خبر نداریم. کتاب «گیاهان چه می‌دانند؟» [What a plant knows : a field guide to the senses] اثر دنیل شاموویتز [Daniel Chamovitz] ــ که از متخصصان برجسته ژنتیک گیاهی است ــ گزارشی فشرده از همه دانسته‌های بشری در این حوزه است که می‌تواند ما را در جبران این غفلت یاری برساند.

گذشته از یادداشت مترجمان، بخش‌های اصلی این اثر یگانه از این قرار است: «پیش گفتار»، «بینایی در گیاهان»، «بویایی در گیاهان»، «چشایی در گیاهان»، «لامسه در گیاهان»، «شنوایی در گیاهان»، «حس مکان در گیاهان»، «حافظه در گیاهان»، «پس گفتار». شاموویتز در کتاب خود، به ویژه در فصول هفتگانه آن، البته به طریق استعاری و برای درک آنچه ممکن است در بادی نظر مغفول بماند، با نسبت دادن حواس انسانی به گیاهان، این دو گونه جاندار را با هم مقایسه کرده و شیوه گیاهان در دریافت و پردازش داده‌های حسی را توضیح داده است. او نوشته است: «... گیاهان، اگرچه مغز و اعصاب ندارند، اما سلول‌های گیاهی با هم ارتباط برقرار می‌کنند و در انجام این کار از بعضی پیام رسان‌های عصبی استفاده می‌کنند ... .» مؤلف، مثلا مشابهت اسکلت مهره داران و تنه چوبی گیاهان را یادآور شده و ضمن نشان دادن اینکه گیاهان هم نور و بو و امثال این‌ها را تشخیص می‌دهند، در نهایت تأکید کرده است که آن‌ها ــ بر خلاف برخی مدعیات ــ هوشمند نیستند، بلکه آگاه هستند و این «آگاهی» نیز البته غیر از آگاهی انسانی است.

گزیده‌ای از کتاب:
«... گیاهان که نمی‌توانند حرکت کنند و به جای بهتری بروند باید بتوانند تغییرات مداوم هوا، همسایه‌های متجاوز و آفت‌های مهاجم را تحمل کنند و با آن‌ها سازگار شوند؛ به همین دلیل، در گیاهان دستگاه‌های حسی و تنظیمی پیچیده ای تکامل یافته که به آن‌ها امکان می‌دهد، در واکنش به تغییر دائمی وضعیت، رشد خود را کم و زیاد کنند. یک درخت نارون باید بداند که آیا همسایه اش جلوی آفتاب را گرفته یا نه تا بتواند راهی برای رشد به سوی نور موجود پیدا کند. کاهو باید بداند که آیا شته‌هایی گرسنه در انتظار خوردنش هستند یا نه تا بتواند با ساختِ موادِ شیمیاییِ سمیِ آفت کش از خودش محافظت کند. صنوبر داگلاس باید بداند که آیا تازیانه‌های باد شاخه هایش را تکان می‌دهند یا نه تا در این صورت بتواند تنه محکم تری برویاند. درخت گیلاس باید بداند که چه زمان شکوفه دهد.»

[«گیاهان چه می‌دانند؟ راهنمای میدانی حواس گیاهان» با ترجمه: کاوه فیض اللهی و پری رنجبر منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...