صلح، نان، زمین | اعتماد


کتاب «تسخیر نان» [The Conquest of Bread  یا La Conquête du pain] گامی فراتر از دوران زندگی پیتر کروپتکین [Peter Kropotkin] گذاشته است. این کتاب تاثیر زیادی بر شبه‌نظامیان آنارشیست‌ جنگ داخلی اسپانیا داشته و کمک کرده است تا آنارشیسم به لحاظ تاریخی، نظری و عملی در سراسر قرن بیستم از یاد نرود. به دلیل معضلات مارکسیسم-لنینیسم در اتحاد جماهیر شوروی، برخی از متفکران این کتاب را کتابِ پیشگویی دانسته‌اند، چون کروپتکین بسیاری از مشکلات و موارد ناقض حقوق بشر را در پی صنعتی‌شدن جهان پیش‌بینی کرده بود.

خلاصه کتاب تسخیر نان» [The Conquest of Bread  یا La Conquête du pain]  پیتر کروپتکین [Peter Kropotkin]

پس از بحران مالی 2007-2008 و جنبش «اشغال» (Occupy)، اثر کروپتکین توجه بیشتری را به خود جلب کرد. دیوید گراوبر، یکی از رهبران فکری جنبش اشغال، این اثر را صراحتا به‌یادآورنده دنیایی ذکر کرده است که معترضان «اشغال» تلاش داشتند بسازند. در سال 2015، دیوید پریستلند، با توجه به فروپاشی اخیر اتحاد جماهیر شوروی در 1991 و بحران مالی جهانی 2007-2008، در مقاله‌ای برای «گاردین» خواستار بازنگری در آثار کروپتکین و کتاب «تسخیر نان» در غرب شد.

گاهی این کتاب موضوع میم‌های چپ‌گرایانه شده و با عنوان غیررسمی «کتاب نان» نیز شناخته می‌شود. گروهی از تولیدکنندگان محتوای یوتیوب مستقل و چپ‌گرا از سال 2018 به نام «برِدتیوب» (BreadTube) شناخته می‌شوند که این نام را از عنوان این کتاب الهام گرفته‌‌اند. واژه «breadpilled»، به معنای تبدیل‌شدن به یک آنارشیست-سوسیالیست، به قرص‌های قرمز و آبی از فیلم «ماتریکس» (1999) اشاره دارد.

فعال و نظریه‌پرداز آنارشیست روسی، جی. پی. ماکسیموف (1893–1950)، همیشه از اینکه فقط معدودی از فعالان جنبش آزادی‌خواهی به مطالعه آثار کلاسیک آنارشیسم پرداخته‌اند، گلایه می‌کرد و اغلب خود را در مقابل مخالفان سیاسی‌شان ضعیف می‌دید. امروزه دیگر هیچ بهانه‌ای برای نخواندن آثار بنیان‌گذاران سنت آزادی‌خواهی نداریم. برای مثال آثار پیتر کروپتکین به‌راحتی در دسترس هستند. این آثار شامل «آنارشیسم: فلسفه و آرمان» (ترجمه رضا اسکندری)، «یاری متقابل؛ عامل تکامل» (ترجمه هومن کاسبی)، «مزارع، کارخانه‌ها و کارگاه‌ها» (ترجمه هومن کاسبی)، و مشهورترین کتاب او «تسخیر نان» (ترجمه هومن کاسبی، نشر افکار) هستند.

کتاب «تسخیر نان» نخستین‌بار در سال 1892 در پاریس منتشر شد، این درحالی بود که کروپتکین ده سال پیشتر نظریات خود را در صفحات نشریه آنارشیستی «لا رویولت» مطرح کرده بود. در سال 1906، این کتاب برای اولین‌بار به انگلیسی ترجمه و در لندن منتشر شد. این کتاب از جهات زیادی مشابه کتاب «مزارع، کارخانه‌ها و کارگاه‌ها» (1912) است که آن هم مجموعه‌ای از مقالات نوشته‌شده بین سال‌های 1888 تا 1890 بود. هر دو کتاب حاوی اطلاعات متعدد، مربوط به دوران معاصر هستند که برای تقویت استدلال‌های کروپتکین به کار رفته‌اند. ممکن است خواننده امروزی این اطلاعات را،‌ که بیشتر به ایده‌های مطرح‌شده توجه دارد، نادیده بگیرد.

کروپتکین با «تسخیر نان» قصد دارد چه چیزی را ثابت کند؟ به‌نظر می‌خواهد نشان دهد انسان‌ها به‌طرز اجتناب‌ناپذیری در مسیر کمونیسمِ آنارشیستی حرکت می‌کنند و این توسعه مبنای علمی دارد. در طول هفده فصل، کروپتکین نکات اساسی زیر را مدام یادآور می شود:

1-وضعیت سیاسی و اقتصادی فعلی ناعادلانه است و تنها به نفع اقلیتی از مردم است که هزینه آن را اکثریت مردم می‌پردازند. 2-انسان‌ها به سمت کمونیسم آنارشیستی در حرکت‌اند. 3-برای تغییر سیستم، انقلابی ریشه‌ای و بنیادین براساس اصول کمونیسم آنارشیستی با کمون‌های آزاد به‌عنوان واحد‌های اداری ضروری است. 4-طبقه کارگر ظرفیت‌های اخلاقی و سازمانی عظیمی دارد که تاکنون استفاده نشده‌اند. 5-کمونیسم تنها سیستم اقتصادی عادلانه است، زیرا حفظ نظام حقوق و دستمزد از هر نظر براساس ارزیابی خودسرانه کار است و بنابراین لزوماً ناعادلانه است. 6-برای بقای انقلاب، کمون‌های آنارشیستی آزاد باید تلاش کنند تا به بالاترین درجه ممکن خودکفایی برسند.

کروپتکین برای نشان‌دادن موقعیت کارگرانی که نمی‌توانند وضعیت‌های انقلابی را به نتیجه منطقی برسانند و درنتیجه بهای آن را با جان خود می‌پردازند مثال‌های تاریخی می‌آورد؛ مانند اتفاقات فرانسه در سال‌های 1789، 1848 و 1871. نمونه‌هایی در کتاب آورده‌شده که بینش واقعی درمورد مکانیسم‌های انقلاب‌ها را نشان می‌دهد و بسیاری از آن‌ها فقط 11 سال بعد از انتشار اولین نسخه انگلیسی کتاب در انقلاب روسیه 1917 به اثبات رسیدند. برای مثال در فصلی به نام «غذا»، خطرات یک انقلاب «جمع‌گرایانه» (به‌معنای انقلاب سوسیالیستی دولتی یا مارکسیستی) را که نظام حقوق و دستمزد در آن برقرار است، شرح می‌دهد. او قحطی و بیکاری را نتیجه احتمالی بازسازی اقتصاد می‌داند و می‌نویسد: «مردم دیگر صبر نخواهند کرد. اگر غذا نیابند، نانوایی‌ها را غارت خواهند کرد. بعد اگر نتوانند چیزی را به حرکت درآورند، سرنگون خواهند شد تا میدانی مناسب برای عرض‌اندام جمع‌گرایی بدهند. به این منظور باید نظم به هر قیمتی حفظ شود - نظم، انضباط، اطاعت!» آنها «نه‌تنها مهاجمان را می‌کشند، بلکه سرکردگان جریان نظم را پیدا خواهند کرد. دادگاه‌ها را دوباره راه‌اندازی کرده و جلادان را بازخواهند گرداند. انقلابگرانِ شجاع به دار آویخته خواهند شد. دوباره 1793 خواهد شد.» درنهایت: «اگر نظم بازگردد سوسیال‌دموکرات‌ها (به معنای بلشویک‌ها) آنارشیست‌ها را به دار خواهند آویخت، فابی‌ها (حزب کارگر) سوسیال‌دموکرات‌ها را و انقلاب به پایان خواهد رسید.»

در اینجا آشکار است که اگرچه کروپتکین از دانش وسیع خود درباره تحولات مختلف در فرانسه از 1789 استفاده می‌کند، این سناریوها می‌توانند مشمول انقلاب‌های روسیه در 1917، آلمان 1918 و اسپانیا 1936-1937 نیز شوند.
در جای دیگر همان فصل، کروپتکین راجع به مسائل عملی که انقلاب‌ها به وجود می‌آورند صحبت می‌کند که اغلب از سوی عناصر ایده‌آلیست در جنبش آزادی‌خواهی حتی امروزه نادیده گرفته می‌شوند: «نان، این همان نانی است که انقلاب به آن نیاز دارد.»

 پیتر کروپتکین [Peter Kropotkin]

تضمین تامین کالاهای اساسی برای هر انقلاب موفق ضروری است. شاید امروزه در بریتانیا یا کشورهای اروپایی معضل غذا به اندازه گذشته حیاتی نباشد، اما توجه داشته باشید که وقتی شایعاتی راجع به کمبود برخی مواد غذایی به گوش می‌رسد منابع چقدر سریع تمام می‌شود. (کشورهای آفریقایی و برخی کشورهای خاورمیانه از جمله ایران می‌توانند مثال‌های خوبی برای جهان امروز باشند) درحقیقت، این‌جا دوباره کروپتکین با شعار «صلح، نان و زمین» یک مسئله مهم را در انقلاب روسیه 1917 پیش‌بینی کرده بود. او همچنین پیشنهاد می‌کند: «اینکه انقلاب در همه‌جا همان ویژگی‌ها را نشان دهد، بسیار مشکوک است.» و «انقلاب در هر یک از کشورهای اروپایی شکل متفاوتی خواهد داشت؛ نکته‌ای که در اجتماعی‌شدن ثروت به دست می‌آید در همه‌جا یکسان نخواهد بود.» و درنهایت: «در کنار کمون‌های انقلابی، چنین مکان‌هایی (مناطق کشاورزی) همچنان در وضعیت انتظار خواهند ماند و به سیستم فردگرایانه ادامه خواهند داد.» (که دقیقاً در 1936 در اسپانیا اتفاق افتاد!)

کروپوتکین درباره نقش آنارشیست‌ها بسیار کم نوشته است. او بیشتر به برجسته‌کردن خصایص آزادی‌خواهانه‌ای علاقه‌مند است که در کارگر عادی وجود دارد و ممکن است در شرایط مناسب آشکار شود. این همان موضوعی است که در کتاب «یاری متقابل؛ عامل تکامل» بر آن تمرکز دارد. او چندان به نحوه سازمان‌دهی که انقلابیون باید پیش یا پس از دوران انقلاب به‌کار گیرند، نمی‌پردازد و صرفاً بیان می‌کند: «...به‌عنوان فردی از میان مردم، انقلابی‌های مصمم باید شانه‌به‌شانه توده‌ها کار کنند...»

در این زمینه جهت‌گیری کروپوتکین برخلاف باکونین که بر اَشکالِ سازمانی انقلابیون تأکید فراوان داشت، بسیار مبهم است. باید توجه داشت که مقالات منتشرشده درمورد کتاب «تسخیر نان» در دهه ۱۸۸۰ نوشته شده‌اند. یعنی همان زمان که آنارشیست‌ها در فرانسه، جایی‌که کروپتکین در آن زمان زندگی می‌کرد، درحال سازماندهی و بازنگری تاکتیک‌های خود پس از سرکوب کمون پاریس ۱۸۷۱ بودند. در این سرکوب، ده‌ها هزار انقلابی کارگر، بهترین‌های این طبقه، قتل‌عام شدند. درنتیجه آنارشیست‌ها در گروه‌های کوچک و هم‌فکر فعالیت می‌کردند که هدفشان سرنگونی سرمایه‌داری و دولت بود. آنها از اشکال سازمانی مانند احزاب سیاسی که ممکن بود شتاب انقلابی مردم را مختل کند، اجتناب می‌کردند. نقش آنارشیست‌ها محدود به الهام‌بخشیدن به مردم و «تأکید بر ایده‌های انقلابی آن‌ها» بود.

در سخنرانی‌ای که کروپتکین در کنگره بین‌المللی آنارشیست‌ها در سال ۱۸۸۱ در لندن ارائه داد، به‌وضوح می‌توان دید که نگرش او به سازمان‌دهی آنارشیستی تحت‌تأثیر مطالعات تاریخی‌اش درباره انقلاب فرانسه است؛ جایی‌که فعالیت خودجوش کارگران و کشاورزان فرانسوی به‌تنهایی کافی شمرده می‌شد. این مفهوم خودجوشی، همراه با اعتقاد به اجتناب‌ناپذیربودن کمونیسم آنارشیستی، اثربخشی سازمانی ایده‌های آزادی‌خواهانه را تا دهه ۱۸۹۰ که آنها دوباره به جنبش کارگری بازگشتند، تضعیف کرد.

کتاب «تسخیر نان» نه یک راهنمای سازماندهی انقلابی، بلکه اثری درباره اقتصاد و تاریخ آنارشی-کمونیستی است؛ یک اثر ساختارگرایانه بزرگ در سنت آزادی‌خواهانه است. کروپوتکین تا سال ۱۸۸۰ از ایده باکونین درباره پاداش‌دهی به کار در جامعه پس از انقلاب فاصله گرفته بود؛ درحالی‌که باکونین و شاخه فدرالیستی انترناسیونال اول دوره‌ای از گذار اقتصادی بین سرمایه‌داری و کمونیسم آزادی‌خواهانه را پیشنهاد می‌دادند، کروپتکین معتقد بود که باید از روز اول انقلاب، از یکی به دیگری جهش کرد. هرگونه حفظ نظام حقوق و دستمزد، چه به شکل چک‌های کاری یا کوپن‌های زمانی، تنها منجر به استثمار و بی‌عدالتی بیشتر خواهد شد. او بیان می‌کند: «پس از انقلاب جمع‌گرایانه، به‌جای گفتنِ دو پنی صابون، خواهیم گفت: پنج دقیقه صابون.»

اگر انقلاب بر این باور باشد که همه‌چیز ارثِ مشترکِ بشریت است و باید به‌طور مشترک نگهداری شود، چرا باید سیستمی از پاداش‌دهی را حفظ کرد که به لحاظ منطقی تنها می‌تواند یک سیستم قراردادی باشد و به‌نوعی نشان دهد که همه‌چیز به‌طور مشترک نگهداری نمی‌شود؟ جمع‌گرایان به‌جای اینکه آن را نابود کنند، تنها نظام حقوق و دستمزد را دستکاری می‌کنند. این استدلال قدرتمند است، اما فرضیات زیادی دارد. من‌جمله این فرضیه که مردم کارگر، بانیان و پیروزمندان انقلاب از اخلاقیاتی بسیار متعالی برخوردارند. بدون شک بسیاری چنین‌اند و دیگران نیز پس از انقلاب تغییر خواهند کرد. انقلاب‌ها افراد را تغییر می‌دهند: ترسوها قهرمان می‌شوند، تنبل‌ها سخت‌کوش، و بی‌نظم‌ها به سازمان‌دهنده تبدیل می‌شوند. اما این تغییرات تا چه مدت باقی خواهند ماند؟ اختلالات در تولید و تأثیرات نزاع‌های داخلی منجر به جیره‌بندی محصولات خاص برای دوره‌هایی می‌شود که به احتکار و کمبودهای بیشتر می‌انجامد. همبستگی و فداکاری بخشی از ماهیت انسانی است، اما خودخواهی و خودپرستی نیز بخش دیگری از آن است. سناریوی کروپتکین یک درجه غیرواقعی از مازاد در هر کالا را پیش‌فرض می‌گیرد تا گذار به کمونیسم آنارشیستی یک‌شبه به یک پیشنهاد عملی تبدیل شود.

دیدگاه مبهم کروپتکین نسبت به اشکال سازمان‌دهی پیش از انقلاب، و به‌طور خاص نگرش شکاکانه او نسبت به آنارکو-سندیکالیسم، یک ضعف بزرگ در نظریه او محسوب می‌شود. اتحادیه‌های انقلابی مدارسی هستند که در آن اعضا درحال تمرین یاری متقابل و همکاری هستند و خود را برای جامعه پس از انقلاب توسعه داده و آموزش می‌دهند. اخلاق و ارزش‌های انقلابی باید در دوران سرمایه‌داری دوباره فراگرفته شده و دائماً تمرین و تقویت شوند. برای مثال، اعضای C.N.T اسپانیا، پس از سال‌ها مبارزه، درمورد موضوعات لازم پس از انقلاب آموزش دیده بودند و این یکپارچگی اخلاقی و ارزشی آن‌ها بود که در شرایط بسیار سخت، کشاورزی و صنعت را تا مدت‌ها زنده نگه داشت.

کروپتکین در اواخر عمر خود نسبت به موضع آنارکو-سندیکالیسم حمایت بیشتری نشان داد، اما همیشه در برابر آنچه به‌عنوان گرایش‌های اصلاح‌طلبانه یا بوروکراتیک می‌دید، محتاط بود. این موضوع ما را به تصوری که کروپتکین از آنارشیسم داشت، بازمی‌گرداند. او آنارشیسم را به‌عنوان یک ایدئولوژی سیاسی در سطح مارکسیسم نمی‌بیند، بلکه آن را بیشتر یک گرایش همیشگی در میان گروه‌های انسانی می‌داند. آنارشیسم برای کروپتکین بیشتر یک مقوله انسان‌شناختی است تا سیاسی.

در کتاب «یاری متقابل؛ عامل تکامل» به قبایل باستانی اروپا، دولت‌شهرهای قرون وسطی، اصناف و حتی دنیای حیوانات نگاه می‌کند تا نمونه‌هایی از همبستگی، فداکاری و یاری متقابل را بیابد که همه جنبه‌های ایده آنارشیستی هستند. در «تسخیر نان» نیز همین کار را می‌کند. او برخی از رویدادهای انقلاب فرانسه را برجسته می‌کند. رویدادهایی که در آن انجمن‌های کارگران برای کشاورزی مشترک شکل گرفته‌اند. همچنین به جنبه‌هایی از استفاده اشتراکی زمین در میان دهقانان روسی و سوئیسی و خدمه قایق‌های نجات انگلیسی که به صورت داوطلبانه به دریانوردان در بحران کمک می‌کردند، نگاه می‌کند.

حوزه تاریخ و اخلاق همان جایی است که ارزش واقعی کروپتکین در آن نهفته است. البته برخی از نتیجه‌گیری‌های تاریخی او جای انتقاد دارد، مانند اینکه شهرهای قرون وسطی به آن اندازه که او می‌خواهد به ما بقبولاند دموکراتیک و صلح‌آمیز نبودند. اما کروپتکین جنبه‌ای از تاریخ بشر را روشن کرد که کاملاً نادیده گرفته شده بود. دانشگاهیان قرن نوزدهم شدیداً تحت‌تأثیر ایده‌های نئوداروینی بودند که هدفشان توجیه سرمایه‌داری و امپریالیسم بود. کروپتکین یکی از اولین کسانی بود که تلاش کرد ایده «بقای اصلح» را رد کند. نکته اصلی این است که بشریت تحت شرایط همکاری، بیشترین پیشرفت را کرده است؛ نکته‌ای که در سراسر کتاب «تسخیر نان» جاری است.

این کتاب برای آزادی‌خواهانِ امروزی بسیار قابل توجه است. کروپتکین به موضوعاتی مانند «آموزش یکپارچه»، تولید کشاورزی در شهرها، تجارت بین‌المللی، تمرکززدایی صنعت و بسیاری دیگر از مسائل مهم فعلی اشاره می‌کند. این کتاب یکی از آثار ساختارگرایانه بزرگ آنارشیستی است و یکی از معدود آثار درخشانی که پس از یک قرن، هنوز خواندنی است. کروپتکین البته ضعف‌هایی نیز داشت – او نتوانست هدف کمونیسم آنارشیستی را با قدرت سازمانی اتحادیه‌های انقلابی پیوند دهد، کاری که آزادی‌خواهان اسپانیایی همیشه انجام می‌دادند و فرانسوی‌ها نیز تا دهه ۱۸۹۰ در حال انجام آن بودند. اگر او این ارتباط را برقرار کرده بود، شاید ماکسیموف و رفقای روسی‌اش می‌توانستند در انقلاب‌های ۱۹۱۷ تأثیر بیشتری بر وقایع داشته باشند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ................

صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...