کار کارِ انگلیسی‌هاست! | الف


مناسبات تاریخی ایران با کشورهای صاحب قدرت و در رأس آنها روسیه و انگلیس همواره یکطرفه و نمونه بارز یک دیپلماسی مبتنی بر زور بوده است. اقداماتی خصمانه که حکومت‌های ضعیف مرکزی را وادار به امتیازدهی و یا حرکت در جهت سیاست‌های مقبول نظر این کشورها می‌کرد. در رقابت میان این قدرت‌ها اگرچه شرق و غرب همواره بازیگران اصلی بوده‌اند اما بی‌گمان بریتانیا به واسطه نوع اِعمال سیاست‌های رندانه‎اش (در قیاس با گردنکشی و زورگویی زمخت روس‌ها) موفق‌تر بوده‌است. به همین دلیل، هر اتفاق مهمی که در تاریخ معاصر این سرزمین افتاده و می‌افتد، ایرانیان همواره دست بریتانیا را در کار می‌بینند و این مسئله چنان پروپال گرفته که «کار کار انگلیسی‌هاست» ضرب المثل شده است!

عبدالرضا هوشنگ مهدوی  روزهای افتخار

عبدالرضا هوشنگ مهدوی نویسنده‌ی کتاب «روزهای افتخار» که به تازگی توسط نشر قطره به بازار آمده، کم و بیش با چنین رویکردی به یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخ معاصر پرداخته است. البته نباید از این واقعیت دور افتاد که در دوره تاریخی مورد نظر نویسنده کتاب، قدرت داشتن دست پنهان بریتانیا در ایران مقرون به واقعیت و مورد تایید اکثریت قریب به اتفاق پژوهشگران و صاحب نظران بوده است.

عبدالرضا هوشنگ مهدوی که نامش بیشتر به واسطه ترجمه‌هایش در حوزه تاریخ سیاسی ایران شهرت دارد، در این کتاب به هفت ماه طوفانی در تاریخ معاصر ایران می پردازد. هفت ماهی که از فروردین ماه 1330 آغاز شده و تا مهر ماه همان سال ادامه می‌یابد. روزهایی که مصادف است با درخشش دکتر محمد مصدق به عنوان رهبر خیزش ایرانیان در زمینه ملی شدن صنعت نفت، ایامی که مردم و دولت دوشادوش یکدیگر رودر روی دیپلماسی مبتنی بر زور بریتانیا ایستادند و از آنجا که به موفقیتی تاریخی نیز دست یافتند، به بیان نویسنده یکی از پر افتخارترین دوره‌های تاریخ ایران را رقم زدند.

در باره تاریخ ملی شدن صنعت نفت در ایران کتابهای زیادی نوشته شده است، کتابهایی که مجمل یا مفصل، مبارزه مردم ایران و استقلال طلبی آنها دربرابر کشور انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت را روایت و واکاوی کرده‌اند. اما آنچه کتاب حاضر را از این آثار متمایز می‌کند، بازگویی روایی و تحلیلی این مقطع تاریخ ساز، به صورتی روان و همه خوان است که کوشیده شده تا حد ممکن از زاویه دیدی تازه بدان پرداخته شود. با توجه به اینکه نویسنده خود مترجم و پژوهشگری آشنا با این حوزه و همچنین منابع داخلی و خارجی مرتبط با آن بوده است، علاوه بر استفاده کردن از کتابهایی که در این زمینه در داخل و خارج از ایران منتشر شده، به سراغ بایگانی های وزارت امور خارجه بریتانیا نیز رفته است و از اسنادی که مشمول زمان شده و در بایگانی ها شکل عمومی پیداکرده‌اند، بهره فراوان برده است.

استفاده از اسناد و مدارک بایگانی‌های دولتی آن روزگار، ارجاع به خاطرات و یادداشتهای شخصی چهره‌های برجسته سپهر سیاسی آن روزگار بریتانیا همچون چرچیل و ... باعث در این کتاب بیش از آنکه شاهد کنش ها و واکنش های دولت و جامعه ایرانی در قضیه ملی شدن صنعت نفت و بطور مشخص وقایع آن هفت ماه پر افتخار باشیم، با انعکاس این رخدادها در بریتانیا و نیز جناح بندی های که در رابطه با نوع برخورد با کشور ایران در قضیه ملی شدن صنعت نفت وجود داشته شویم.

در پی ملی اعلام شدن صنعت نفت ایران و خلع ید بیگانگان، دو رویکرد عمده سیاسی در بریتانیا آن روزگار وجود داشته است. محافظه کاران به رهبری وینستون چرچیل معتقد بودند که باید به روشهای سنتی قرن نوزدهم یعنی با استفاده از ناوچه توپدار و اعمال قدرت و زور از طریق حمله به ایران، آنها را سرجای خود نشاند و منافع دولت انگلستان را تأمین کرد. چرچیل با خوشبینی تصور می کرد با شلیک چند کلوله توپ ایرانیان در برابر خواست بریتانیا تسلیم خواهند شد.

اما نخست وزیر وقت بریتانیا که رهبری حزب کارگر را برعهده داشت، با واقع بینی می دانست که نه ایران و حکومت ملی آن، ایران ضعیف قرن نوزدهم است و نه انگلیس آن بریتانیای کبیر مقتدر، بنابراین هرگونه شکست در این ماجرا می‌توانست منافع کشورش را در دیگر نقاط و خاصه مصر و کانال سوئز تضعیف کند. سرانجام چنان که دیدیم تدبیر دیگری را برای زمین زدن ایران تدارک دیدند و در همکاری با آمریکا که سخت نگران گسترش کمونیسم در ایران (با توجه به آزادی‌های سیاسی و اجتماعی دوران دکتر مصدق) بودند.

مهدوی برای اینکه خواننده کتاب با آشنایی بیشتری از نقش بریتانیا در تاریخ ایران، به سراغ متن اصلی کتاب برود؛ یکی از مقالات قدیمی خود را درباره تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، به عنوان پیشگفتار کتاب حاضر مورد استفاده قرار داده است. جالب اینکه تاریخ نگارش این مقاله که ابتدا در مجله تهران مصور منتشر شده بوده به همان دوره هفت ماهه پر افتخار در بحبوحه ملی شدن صنعت نفت برمی گردد (اول شهریور 1330) .

در این مقاله به صورتی موجز تاریخ روابط سیاسی ایران و بریتانیا مرور شده است. نقطه آغاز این رابطه در نیمه دوم قرن سیزدهم میلادی، یعنی زمانی که ایران تحت سلطه امرای مغول بوده، رقم خورده است. در این زمان شاه ادوارد اول پادشاه انگلیس، خسته از جنگ های فرسایشی صلیبی، نماینده ای به ایران، نزد ارغون شاه (پادشاه مغولی ایران) می فرستد تا با ایجاد دوستی بین طرفین، بستری برای زوال دول اسلامی متخاصم با انگلیس، فراهم آید. این رابطه‌ای‌ در سده های بعد ادامه یافت و در دوران صفوی، زندیه، افشاریه، قاجار و ... به تدریج پررنگ و پرنگ تر شد. این ارتباط مشخصا انگلیسی ها همواره به دنبال کسب منافع خود بوده‌اند، بدون آنکه برای‍‌شان اهمیتی داشته باشد که طرف ایرانی نیز از این رابطه نفعی می‌برد یانه. البته این رویکرد جای تعجب چندانی ندارد، بخصوص در آن روزگار که دول قدرتمند به استعمار کشورهای ضعیف ولی دارای منابع طبیعی، می‌پرداختند.

خلاصه سخن اینکه کتاب حاضر به ما کمک می‌کند تا درکی بهتر از مناسبات میان ایران و انگلیس در قضیه ملی شدن صنعت نفت داشته باشیم؛ بخصوص از منظر توجه به منافع ملی. وقایع تاریخی ناظر براین واقعیتند که دول خارجی در هر میدان و رابطه‌ای نفع ملی خود را در اولویت قرار می‌دهند؛ بازنده ملت‌هایی هستند که دولت مردانشان نفع شخصی را بر نفع ملی مقدم دانسته و یا در فهم این منافع اسیر کج فهمی‌اند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...