کتاب «ملاعبدالله مازندرانی؛ مشروطه خواه گمنام» اثر مسعود بهرامیان به همت انتشارات چتر دانش روانه بازار نشر شد.

ملاعبدالله مازندرانی؛ مشروطه خواه گمنام مسعود بهرامیان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، تحولات متعدد دوره ناصری نشان دهنده عصر گذار جامعه‌ایرانی از حالت سنتی به دوران مدرن بود. در‌این راستا ابتدا منورالفکرها به طرح مساله نوسازی پرداختند و به تدریج برخی از روحانیون و مراجع سرشناس نیز منادی‌این تغییرات شدند.

برقراری قانون اساسی و مجلس شورای ملی از مهم ترین خواسته‌های مورد نظر دو دسته مزبور بود. گرچه پیشینه اصلاحات به دوره فتحعلی شاه و ولیعهدی عباس میرزا باز می‌گردد، ولی با آغاز سلطنت ناصرالدین شاه موتور‌این حرکت با قدرت بیشتری با هدایت میرزا تقی خان فراهانی (امیرکبیر) به چرخش در آمد.

در تاریخ‌ایران، انقلاب مشروطیت رخداد بسیار برجسته‌ای است که سرفصل دگرگونی‌های تازه و آغازگر زندگی نوین اجتماعی و سیاسی برای ملت‌ایران به شمار می‌رود. واژه مشروطه، به عنوان معادلی برای واژه انگلیسی کنستیتونالیسم به معنای حکومتی که بر شالوده قانون اساسی و نظام پارلمانی بنیاد شده باشد، به کار برده شد. به نظر می‌رسد اولین کسی که در‌ایران به فکر مشروطه افتاد، امیرکبیر بود. واژه مشروطه را نخستین بار میرزا حسین خان سپهسالار در سال ۱۸۶۸م/ ۱۲۸۵ق هنگامی‌که سفیر‌ایران در دربار عثمانی بود در خلال برخی از گزارش‌های خود به‌ایران معرفی کرد.

در میان انبوه تلاش‌ها، و مجاهده‌های گسترده اقشار گوناگون‌ایران، برای برقراری نظام سیاسی بر پایه عدالت و قانون، علمای مقیم عتبات عالیات نقش مهمی‌در روشنگری و بسیج همگانی مردم بر ضد استبداد سلطنتی و مشروعیت بخشیدن به مبارزات داشته اند.

در میان علما عتبات نام سه تن از مراجع تقلید و سران روحانی نجف یعنی حضرات آیات آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (صاحب كفایه)، حاج میرزا حسین خلیلی طهرانی و ملا عبدالله مازندرانی بیش از دیگران به چشم می‌خورد.

این سه تن به «آیات ثلاثه»، «مراجع ثلاثه» یا «اركان ثلاثه» هم شهرت یافتند.‌این سه نفر معمولا به صورت هماهنگ مواضع خود را در قالب بیاینه، اعلامیه و ... برای مجاهدین مقیم‌ایران ارسال می‌کردند. در تاریخ نگاری یکصد سال اخیر نقش خراسانی بیش از دو نفر دیگر مورد توجه بوده است که‌این امر احتمالا به علت جایگاه مرجعیت و اعلمیت‌ایشان و هم چنین به دلیل سخنان صریح در حمایت از مشروطه یا مخالفت با استبداد باشد.

ملا عبدالله مازندرانی همراه و همگام با آخوند خراسانی و حاج میرزا حسین خلیلی طهرانی با ارسال نامه و تلگراف‌هایی برای رهبران دینی و سیاسی‌ایران، جنبش مشروطیت را تأیید کرد و به دفاع از مشروطه خواهان پرداخته و با نشر اعلامیه‌های روشنگرانه نسبت به رویدادهای سیاسی و اجتماعی آن دوران موضع گیری می‌کرد.

پس از صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار و افتتاح مجلس شورای ملی در سال (۱۳۲۴ق)، عبدالله مازندرانی به همراه آیات عظام طی نامه‌ای گشایش مجلس را تبریک گفت و پیوسته با صدور احکام و فرامین دستورات لازم را به نمایندگان مجلس برای تهیه و تصویب قوانین مهم صادر و با تأکید بر التزام به قوانین مجلس ضرورت پشتیبانی از آن را اعلام می‌کرد.

ایشان در‌این باره طی نامه‌ای خطاب به شاه و ولیعهد‌این گونه می‌نویسد: «... در باب ترتیب و قرار انعقاد مجلس شورای ملی که بنا شد حسب الأمر اعليحضرت شاهنشاهی‌ایدالله تعالی ملکه در بلاد عظیمه‌ایران منعقد شود از قراری که از طهران نوشتند، سیما (به ویژه) بعضی از عقلا و معتبرین و معتمدین خالی از اغراض و امراض نوشتند، نهایت موجب شکر گذاری حضرت رب العزه جلت آلائه على البريه و دعای دوام عمر و دولت اعليحضرت اقدس پادشاه اسلام در‌این اعتاب عرش قباب (جمع قبه) گردید و از قرار آن نوشته جات معلوم می‌شود که فوائد عظيمه برای ملت و دولت است...»

پس از به توب بستن مجلس توسط محمد علی شاه و آغاز قیام مردم آذربایجان، و در زمان محاصره تبریز که وضع بر مردم سخت شده بود، مازندرانی به همراه آخوند خراسانی تلگرافی به‌این مضمون برای سپهدارو صمصمام السلطنه ارسال کرد «جناب سپهدار اصفهان جناب صمصام السلطنه تبریز محصور حمایت فوری دفاع عاجل بر هر مسلم واجب محمد کاظم خراسانی، عبدالله مازندارانی».

ضدیت با استبداد نخستین بار از ناحيه اهل تبریزی‌ها، بختیاری‌ها و رشتی‌ها شروع شد و از آنجا به تمام کشور سرایت کرد. احکام آقایان خراسانی، مازندرانی طهرانی، که از علمای درجه اول نجف و مقلَد مردم بودند به‌اینها ضمیمه شده است. هم چنین آن دو با ارسال نامه‌ای به مسلمانان روسیه از آنان درخواست کمک به انقلابیون تبریز را کردند. بعد از تشکیل مجلس دوم، مازندرانی و خراسانی طی نامه‌ای به ناصر الملک، نائب السطنه از عملکرد سران سیاسی مشروطه به شدت انتقاد کردند و در خصوص شکل گیری استبدادی به مراتب خطرناک تر از استبداد قاجاریه تحت عنوان آزادی و مشروطیت هشدار دادند.

از زندگانی چهر‌ه‌های «مثلث مرجعیت» در کتاب‌های دوران مشروطه جز اشاره به اعلامیه‌های آنان، شرح حال و خبر جامع دیگری نمی‌توان یافت. در تحقیقات تاریخی نیز بیشتر به آخوند خراسانی توجه شده است و بعضی برخی از مورخین سعی دارند تا چهره دیگری از‌این پیشوایان بزرگ ارائه دهند. ابراهیم صفایی بدون سندی موثق در جایی می‌گوید: «در هنگامه اختلاف مجلس و دربار وقتی مرحومان آخوند ملا کاظم خراسانی و ملا عبدالله مازندرانی و حاج میرزا حسین تهرانی تلگراف خود را برای حمایت مجلس و تضعیف شیخ نوری تهیه کردند، تلگراف را نزد سید کاظم بردند که او هم امضا کند؛ او از امضا خودداری کرده و گفته بود: آخوند خراسانی عالم است ولی دین ندارد، حاج میرزا حسین دین دارد ولی علم ندارد، مازندرانی نه دین دارد و نه علم و من از چنین کسانی پیروی نمی‌کنم.»

این گونه اظهار نظر کردن در مورد رجالی چون ملا عبدالله مازندرانی دور از حقیقت تاریخی است. آقا بزرگ تهرانی رجال شناس بزرگ عصر حاضر در مورد مازندارنی ‌این گونه صحبت می‌کند: «شیخ عبدالله مازندرانی علامه‌ای محقق، فقیهی ارزشمند و اصولیی ماهر بود و یکی از چهره‌های برجسته امامیه و از جمله مشایخ ثلاثه در نجف بود».

در هر حال مازندارنی که در منابع تحقیقی بسیار محجور مانده و عموما در سایه آخوند خراسانی قرار دارد از سوی محققان مورد قضاوت‌های مختلف قرار گرفته است و با توجه به شرایط و زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کرد تفاوت دیدگاه‌ها و قضاوت‌ها امری طبیعی و رایج به شمار می‌رود.

همین امر باعث شده است تا چنین شخصیت‌هایی که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند بار دیگر مورد تحقیق قرار گرفته و اثر مستندی در رابطه با آنها تدوین شود.

این کتاب در چهار فصل تنظیم شده است، در فصل اول‌ این نگاهی به زندگی مازندرانی از بدو تولد تا مرجعیت شده و حیات علمی‌او نیز بررسی شده است. با توجه به نیاز به پیشینه وضعیت فقه شیعه در فصل دوم به روند شکل گیری فقه تشیع با تاکید بر فقه سیاسی پرداخته شده است. فصل سوم با عنوان علما و نهضت مشروطیت به بررسی نقش و کارکرد روحانیت در حوادث قبل از مشروطه، جریان مشروطه و اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی‌ایران قبل از مشروطه به عنوان پیش زمینه آشنایی به بحث و بررسی گذاشته شده است. در فصل آخر اثر نیز تحت عنوان آراء و اندیشه‌های عبدالله مازندرانی و انگیزه‌های حمایت مازندرانی از مشروطه، به بررسی اندیشه سیاسی او و مشروطه‌ای که مورد نظر او بوده، اهتمام شده است.

این کتاب در شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 25 هزار تومان روانه بازار کتاب شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...