حجتالاسلام سروش محلاتی گفت: طبق عقیده عدلیه، خداوند برای خود جایگاهی متصور نیست که فراتر از هرقانون و قاعدهای، بدون پاسخگویی و مبتنی بر استبداد و خودکامگی باشد، این ما هستیم که بخاطر ذهن استبداد زده، توحید را هم ناقص فهمیدهایم.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) انجمن اندیشه و قلم با همکاری بنیاد اندیشه و احسان توحید سلسه بحثهای شبهای ماه مبارک رمضان را به صورت پخش زنده از طریق لایو اینستاگرام برگزار میکند. در نشستی که شب گذشته برگزار شد، حجتالاسلام محمد سروش محلاتی در سومین جلسه به مناسبت شبهای قدر با موضوع «نهج البلاغه و معضل استبداد دینی» سخن گفت.
او در ابتدای سخنانش گفت: اگر بخواهیم از نگاه علامه طباطبایی به لایه پنهان و هسته سخت استبداد دینی بپردازیم، به این ویژگی اصلی استبداد باید توجه کنیم که حاکم و مستبد خود را در جایگاهی قرار میدهد که از پاسخگویی مبراست و نسبت به عملکرد و تصمیمات و اقداماتش مورد بازخواست و سوال قرار نمیگیرد. پس استبداد ناشی از میزان اختیارات نیست، بلکه نتیجه عدم پاسخگویی و نظارت بر فرد است، جوهر استبداد دینی: «لا یسئل عما یفعل» است. در قرآن کریم خداوند میفرماید: خدا درباره عملکردش مورد سوال قرار نمیگیرد اما دیگران میگیرند.
این مدرس دانشگاه افزود: حاکمان ممکن است در ظاهر بندگی را رعایت کنند، یعنی ادعای خدایی نکنند و حتی آداب بندگی را به جا آورند، اما در عمل خود را دربرابر دیگران پاسخگو نمیبینند و میگویند من در برابر خداوند پاسخگو هستم، اما نسبت به دیگران پاسخگو نیستم. این ناشی از قیاس نادرستی که حاکم میگوید من کشور و حکومت را طوری اداره میکنم که خداوند جهان را اداره میکند، حکومت را اداره میکنم و همانطور که خدا به کسی پاسخگو نیست، من هم به دیگران پاسخگو نیستم.
سروش محلاتی ادامه داد: این ناشی از قیاس نادرستی که حاکم میگوید من کشور و حکومت را طوری اداره میکنم که خداوند جهان را اداره میکند، حکومت را اداره میکنم و همانطور که خدا به کسی پاسخگو نیست، من هم به دیگران پاسخگو نیستم. این انحراف بیش از آن که انحرافی سیاسی باشد، انحرافی عقیدتی و ناشی از قرار دادن یک فرد مستبد در جایگاه خدایی است.
او با بیان اینکه ذهنیت استبدادزده ما موجب شده عقاید دینی ما هم از این فرهنگ استبدادزده تاثیر بپذیرد توضیح داد: تصور ما از توحید این است که خداوند در راس نظام خلقت مانند یک پادشاه و سلطان جبار عمل میکند. علامه طباطبایی در جلد نهم تفسیر المیزان میفرماید: در ذهن بسیاری از مردم، رابطه خداو جهان و بندگانش، مانند رابطه یک دیکتاتور و مستبد با مردم است، خدا در ذهن ما فراتر از هر منطق و قانون و قاعدهای است و بدون هیچ پاسخگویی عمل میکند، ما چون چنین خدایی را میپرستیم، بسادگی چنین موجودی را در روی زمین هم میپذیریم و به اطاعت از دیکتاتورها تن میدهیم و این استبدادزدگی ناشی از نقص در توحید و شناخت ما از خداست.
به گفته سروش محلاتی، ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، خطبهای از معاویه در صفین نقل کرده است که نکته شگفتی در آن دیدم: معاویه در ابتدای سخنرانیش، حمد خدا را میکند و تاکیدش براین است که خداوند فعال ما یشاء و لایسئل عما یفعل است، یعنی به مردم میگوید بپذیرید که خدا پاسخگو نیست و طبیعتا شبیهسازی در ذهن مردم میکند تا استبدادش را بپذیرند. به نوعی برای مردم ذهنیت سازی میکند و توحیدی را که بستر دیکتاتوری و استبداد است، ترویج میکند، معاویه در ابتدای خطبه میگوید خدا در تصمیمش با هیچ کس مشورت نمیکند و از آنچه انجام میدهد، سوال و بازخواست نمیشود؛ این توحیدی است که معاویه میسازد برای استبدادش. در حالیکه امام علی در خطبه هایش در حمد و توصیف خدا، اینگونه سخن نمیگوید و توحید امیرمومنان متفاوت است.
او با طرح این سوال که حال باید دید معنای لایسئل عما یفعل چیست؟ یادآور شد: خداوند در قرآن بارها باب احتجاج و استدلال را باز کرده و گفته من حجت و دلیل را میپذیرم و با منطق با شما سخن میگویم و میفرماید: پیامبرانی را فرستادم تا با شما سخن گوید و بحث کنند تا حجت را بر شما تمام کنم، پس حجت «علی الله» و در برابر خدا نیز میتوان داشت، اگر قرار باشد حاکم بدون حجت و استدلال بر مردم حکم کند، جایگاهش را بالاتر از خدا میداند. در سوره اعراف نیز، در مورد خلقت میفرماید: از انسانها پرسیدم آیا خدای شما هستم؟، گفتند بله، تا در قیامت حجت داشته باشیم، یعنی برخورد خدا با انسان براساس دلیل و استدلال و حجت است، نه یکسویه.
به گفته این مدرس دانشگاه، اگر کسی خود را خدای روی زمین هم میخواند و حاکمیاست که میخواهد خود را در جایگاه خدایی قرار دهد، ببیند که خداوند هم خود را تابع حجت میداند. زمانی که میفرماید: کان علی ربک وعدا مسئولا(فرقان/16) یعنی خداوند خود را مسئول و متعهد وپاسخگو میداند، پس کسانی که خود را خدای روی زمین قلمداد میکنند باید در برابر وعدهها و تعهداتشان مسئول باشند و کسی بتواند از آنها سئوال کند که در برابر تعهدات خودتان مسئول و پاسخگو باشید. در مورد ابراهیم خلیل الله، داستانهای فراوانی در قرآن نقل شده است، از جمله موضوع نظام آفرینش که در سوره بقره آمده است، او از خدا سوال میکند و خدا به او پاسخ میدهد. با وجود آنکه درخواست سنگینی است و میخواهد زنده شدن مردگان را به او نشان دهد، خداوند میپذیرد و پاسخگوست. خداوند مکررا از بندگانی یاد میکند که دربرابرش سوال و حتی نوعی انتقاد میکنند، جدال میکنند و از این بندگان به نیکی یاد میکند، میفرماید ابراهیم در مورد عذاب قوم لوط با خدا جدال کرد، جدال یعنی اصرار والحاح بر درخواست که انسان سعی میکند نظر طرف مقابل را عوض کند یا نوعی جر وبحث کردن است، خوب این جدال با خدا آیا بد است؟ آیا زشت است؟ نه خدا میفرماید: «انّ ابراهیم لحلیم اوّاه منیب»، او دلسوز و صبور است، یعنی این جدال و دلسوزی او را میستاید وتایید میکند. اگر ما بودیم، میگفتیم ابراهیم با دشمنان و فاسدان و اهل عذاب سر و سری دارد که از آنها دفاع میکند و مقابل خدا جر و بحث میکند.
سروش محلاتی در ادامه با بیان اینکه پس طبق عقیده عدلیه، خداوند برای خود نیز جایگاهی متصور نیست که فراتر از هرقانون و قاعدهای، بدون پاسخگویی و مبتنی بر استبداد و خودکامگی باشد، این ما هستیم که بخاطر ذهن استبداد زده، توحید را هم ناقص فهمیدهایم و نعوذ بالله خداوند را مانند پادشاهی دیکتاتور، خودکامه و مستبد تصور کردیم گفت: علامه طباطبایی در جلد ۱۴ المیزان میفرماید: بعضی میگویند چون خدا قاهر است، جایی برای سئوال از او نیست وهمه در برابر او مقهورند و بخاطر عظمت و عزتش کسی نمیتواند از او سوال کند. علامه این سخن را برخاسته از ذهنیت استبدادزده میداند و می گوید: خداوند اگر میگوید لایسئل عما یفعل، چون کارش بهترین کار است، نه اینکه نتوان از او سوال کرد، خللی در کار خدا نیست و کارش در بهترین شرایط و خلقت احسن است و جایی برای سوال نیست، نه اینکه اجازه سوال نباشد.
او ادامه داد: کسانی که خدا را در جایگاه سوال میگذارند، مانند خدا عمل کنند و حرف انسانها را بشنوند با همه ارتباط داشته باشند و بدون حاجب و مانع و سانسور نظرات دیگران را بشنوند، همان گونه که خدا بی هیچ مانعی حرف بندگانش را میشنود و حاجاتشان را برآورده میکند.
سروش محلاتی در پایان گفت: آیا ما از امام علی(ع) بالاتریم که مینشیند و در کمال خضوع و تواضع میگوید: هرچه میخواهید بپرسید و در مقام پاسخگویی کامل بر میآید و برکس در برابر کسانی که مدح او را میگویند، نهیب میزند که آنگونه که با جابران و حاکمان مستبد سخن میگویید با من صحبت نکنید و راحت و بدون تکلف وتملق سخن بگوید. این توحید امام علی است و ما اگر میخواهیم با ذهنیت توحیدی به نظام حکومتی عمل کنیم، اینگونه باشیم.