مجموعه‌داستان «آفتاب در محراب» نوشته بهزاد دانشگر همزمان با ایام شهادت امام علی (ع) توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شد.

آفتاب در محراب بهزاد دانشگر

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مجموعه‌داستان «آفتاب در محراب؛ برش‌هایی کوتاه از زندگانی امیرالمومنین(علیه السلام)» نوشته بهزاد دانشگر به‌تازگی و همزمان با ایام شهادت امام علی (ع) و لیالی قدر، توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این‌کتاب دربرگیرنده برش‌هایی کوتاه از زندگانی امیرالمومنین علی (ع) در قالب داستانک، و سومین‌جلد از مجموعه «چهارده خورشید، یک‌آفتاب» است که این‌ناشر منتشر می‌کند.

«آفتاب در محراب» شامل ۱۰۰ داستانک از ولادت، امامت و شهادت و سیره و سبک زندگانی امام اول شیعیان است.

در بخشی از این‌کتاب آمده است:

امیرالمومنین(علیه السلام) که از اتاق بیرون آمد، پرسیدیم: پیامبر چه گفتند؟ فرمود: «آن حضرت هزار در از علم را برایم گشود که از هر در هزار در دیگر گشوده می‌شود و وصیتی کرد که ان‌شاءالله به آن عمل می‌کنم.

باور کردنی نیست، هزار در از علم که درون هر کدامش هزار در دیگر از علم بود... .

این‌کتاب با ۱۰۸ صفحه و قیمت 18هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...