جدیدترین داستان های مرادی کرمانی منتشر شد.

هوشنگ مرادی کرمانی که آخرین اثرش "شما که غریبه نیستید" با استقبال وسیع مخاطبان روبرو شد در تازه ترین کتابش"پلو خورش"مجموعه ای از داستان های کوتاه خود را عرضه کرده است. به گزارش ایبنا، این داستان‌ها که مثل اغلب آثار مرادی کرمانی برای نوجوانان نوشته شده داستان های بسیار بسیار کوتاه و داستان های کوتاه را در بر می‌گیرد.

به نظر می رسد مرادی کرمانی نیز به مینی مالیسم روی آورده کما اینکه در این مجموعه با چندین داستان یک صفحه ای و دو صفحه ای روبرو هستیم داستان هایی چون دوربین عکاسی، بهار، توت.

کتاب "پلو خورش"21 داستان از جدید ترین نوشته های مرادی کرمانی را در برمی گیرد، داستان‌هایی که مضامین در عین آشنا بودن بسیار جذاب و خواندنی است. برای مثال در داستان لالایی، مرادی کرمانی با استفاده از تجربه سفر به استکهلم سوئد، داستان مادر ایرانی را با دو بچه‌اش در این شهر با استفاده از ترانه‌ها و لالایی‌های عامیانه روایت می‌کند که برای همه مخاطبان در هر سنی شیرین است.

بلندترین داستان این مجموعه پلو خورش نام دارد که نام کتاب از آن برگرفته شده است. کتاب "پلوخورش"را انتشارات معین در 160صفحه در قطع رقعی روانه بازار کرده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...