آنچه در ادامه می‌آید برشی از کتاب «شوروی ضد شوروی» [The anti-Soviet Soviet Union] اثر ولادمیر واینوویچ [Vladimir Voinovich] است که به انتخاب امید حسینی در صفحه شخصی‌اش منتشر شده است:

ولادمیر واینوویچ [Vladimir Voinovich]  «شوروی ضد شوروی»[The anti-Soviet Soviet Union]

دقیقاً همان آدمهایی که بیشترین داعيه مبارزه عليه محصولات پروپاگاندایی غربی را دارند، خودشان عرضه کننده و توزیع کننده اصلی چنین محصولاتی در شوروی‌اند. ژورنالیستهای حکومتی، دیپلمات‌ها، نمایندگان مجلس، مقامات حزبی و همه کسانی که اجازه سفرهای خارجی دارند، نه فقط برای خودشان، بچه‌هایشان و اقوامشان لباسهای خارجی را بر لباسهای داخلی ترجیح می‌دهند بلکه از فرصت استثنایی این نوع سفرها برای خرید حجم انبوهی از لباسهای فاخر و شیک استفاده می‌کنند. آنها این لباسها را در فروشگاه‌ها و حراجی‌های خارجی زیر قیمت می‌خرند، سپس از طریق قطار، دریا، هوا یا زمین وارد اتحاد شوروی می‌کنند و نهایتاً در بازار سیاه با قیمت بالا به فروش می‌رسانند.

پروپاگاندای شوروی در گذر سال‌ها کاملاً اعتبار و کارایی خود را در بین مصرف‌کنندگانش از دست داده است. یک عمر دروغگویی بی‌وقفه و پایمال کردن مستمر اخلاقیات، تأثیر عجیب و مبهوت کننده‌ای به جا گذاشته است. مردم شوروی عمیقاً علاقه‌مند به هر آن چیزی‌اند که پروپاگاندا آن را باطل و نجس اعلام کرده است؛ و به همان اندازه عمیقاً از هر چیزی که مورد ستایش پروپاگانداست نفرت دارند. این ویژگی شامل همه عرصه‌های فرهنگ و جامعه می‌شود. برای مثال اگر مطبوعات شوروی فلان نویسنده را بستایند، قطعاً کتابهایش چاپ خواهد شد اما تقریباً هیچ‌کس تمایلی به خواندن این کتابها نخواهد داشت. در مقاطعی پروپاگاندای شوروی انتقادات بسیار تندی را علیه میخائیل زوشچنکو، آنا آخماتووا، بوریس پاسترناک و آلکساندر سولژنیتسین مطرح کرد و همین باعث شد که این شاعران و نویسندگان مغضوب حکومت به شدت نزد توده‌های مردم محبوب شوند. جالب این که واسیلی گروسمان که از حیث شایستگی ادبی همتراز نویسندگانی مثل پاسترناک و سولژنیتسین است نتوانست به اندازه آنها محبوب و مشهور شود زیرا رژیم موفق شده بود او را به آرامی خفه کند؛ بی‌آن‌که نیازی به جنجال‌های پروپاگاندایی داشته باشد.

روزنامه‌های شوروی و نیز رادیو و تلویزیون هر روز هفته مشغول فحاشی به آمریکا و ارائه سیاه‌ترین تصویرها از آن هستند. فقط کافی است چند روزی خودتان را در معرض این بمباران تبلیغی قرار بدهید تا باورتان شود که در ایالات متحده آمریکا بیکاری، تبعیض نژادی، جنایت، تورم و فقر بیداد می‌کند اما عملاً هیچ‌کس این حرفهای تبلیغاتی را باور نمی‌کند اتفاقاً برعکس چنین پروپاگاندایی بسیاری از مردم شوروی را به این نتیجه رسانده است که آمریکا هیچ مشکل جدی‌ای ندارد، روی درخت‌هایش پول سبز می‌شود، همه ساکنانش در ناز و نعمت زندگی می‌کنند، مردمانش هر روز و هر شب مشغول خوشگذرانی‌اند، همه آنها کادیلاک سوار می‌شوند و بدون این که زحمتی به خودشان بدهند کلی پول در می‌آورند. به همین دلیل موقعی که مردم شوروی با زندگی واقعی آمریکایی روبرو می‌شوند یکه می‌خورند.

«شوروی ضد شوروی» ترجمه بیژن اشتری، صفحه ۷۸-۷۹

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...