این در وطن خویش غریب | الف


آموزش و آموختن زبان پهلوی در ایران، یعنی در مهد خودش، حدود صد سال سابقه دارد! عجیب است، اما واقعیت دارد. کتاب «آغازگران پژوهش زبان پهلوی در ایران» اثر عسکر بهرامی، روایت ماجرای این واقعیت عجیب است؛ روایت شروع این ماجرا و این‌که در آن سرآغازها چه اتفاقاتی افتاد.

خلاصه کتاب آغازگران پژوهش زبان پهلوی در ایران» اثر عسکر بهرامی

پس از «دیباچه»، فصل اول، با عنوان «سرآغاز مطالعات زبان‌های ایران باستان»، در حکم مقدمه و زمینه‌سازی برای موضوع کتاب است. توجه به ایران باستان، در میان اروپائیان، قدمت زیادی دارد؛ چراکه به دوران یونان باستان بازمی‌گردد. اساساً ایران تمدنی نبود که بتوان آن را نادیده گرفت. در دوره‌ی مدرن نیز از همان ابتدا جسته‌گریخته به آن التفات می‌کردند، اما از قرن هجدهم جدی شد. قرن نوزدهم زیاد شد، و در قرن بیستم به اوج رسید. در میان ایرانیان نیز از دوران قاجار این توجه سر بر آورد. تحصیلکردگان آن زمان کم‌کم به ایران باستان، تمدن و فرهنگ و زبانش، علاقمند شدند. اما نتیجه‌ی این رویکرد چیز چشمگیری نبود و دستاورد خاصی در پی نداشت. از ابتدای قرن بیستم بررسی زبان پهلوی به‌صورت روشمند و آکادمیک شروع شد. آغازگر این جریان مهم ارنست هرتسفلد (1879-1948) آلمانی بود.

کشف‌های زبانی هرتسفلد مثل کشف‌های باستان‌شناختی‌اش مهم و چشمگیر بود. او بود که توانست برخی از متون پهلوی را رمزگشایی کند. به همین دلیل، در باب این شخصیت گفته‌اند که «در مطالعات ایرانی، زبان‌شناسان بسیار خوب و باستان‌شناسان بسیار خوبی بوده‌اند، ولی تنها یک باستان‌شناس خوب را می‌توان یاد کرد که در عین حال زبان‌شناسی برجسته هم بود. ارنست هرتسفلد چندین کار در زبان‌شناسی ایرانی انجام داد، که از جمله‌ی آن‌ها آثاری درباره‌ی فارسی باستان، و کتیبه‌های فارسی میانه و پارتی (از دوره‌ی ساسانی) است و در آن‌ها این حوزه‌ها را به میزان چشمگیری پیش برده است.» هرتسفلد فعالیت‌های زیاد و گوناگونی داشت. در فصل دوم فقط دانش و کار او در زمینه‌ی زبان پهلوی بررسی می‌شود. البته تاریخچه‌ی مختصری از زندگی او نیز ذکر شده است. دیگر این‌که فعالیت‌های زیاد هرتسفلد و ارتباطات گسترده‌ی او با مراکز مختلف باعث شد که درباره‌ی او حرف و حدیث‌های زیادی مطرح شود. اتهاماتی نیز به او وارد کرده‌اند که مهم‌ترین آن‌ها سرقت و قاچاق اشیاء باستانی از ایران است. نویسنده این مطلب را هم در این فصل و هم در پایان کتاب بررسی می‌کند.

هرتسفلد ایامی که کارهای باستان‌شناسی بنا به دلایل مختلف، از جمله نامساعد شدن آب‌وهوا، تعطیل می‌شد، در تهران به زبان‌های ایران باستان می‌پرداخت. او در منزل شخصی خود به عده‌ای از اهالی فضل و ادب زبان پهلوی تدریس می‌کرد. آن فضلا عبارت بودند از محمدتقی بهار، غلامرضا رشیدیاسمی، احمد کسروی، روبن آبراهامیان، سید حسن تقی‌زاده، علی‌اصغر حکمت، علی‌اصغر رحیم‌‌زاده‌ی صفوی، نصرالله فلسفی، مجتبی مینوی، و سعید نفیسی. همه‌ی این افراد به‌طور منظم و همیشگی در جلسات حاضر نمی‌شدند. نیز همگی کار در زمینه‌ی زبان پهلوی را ادامه ندادند. در میان آن‌ها سه نفر شاگردان منظم و بهتری بودند و فعالیت‌های برجسته‌‌تری داشتند؛ بهار، رشیدیاسمی و کسروی.

هر کدام از این سه شخصیت یک فصل این کتاب را به خود اختصاص داده‌اند. در هر فصل با مختصری از زندگی‌شان آشنا می‌شویم و سپس کارنامه‌ی آ‌نها در زمینه‌ی زبان پهلوی تشریح، نقد و بررسی می‌شود. به عبارت دیگر، میزان پهلوی‌دانی آن‌ها، کیفیت ترجمه‌های‌شان، و آثار و تأثیری که از خود به‌جا گذاشته‌اند عیارسنجی می‌شود. واقعیت این است که این سه نفر در این زمینه یک‌سان و در یک سطح نیستند. برخی از کارهای‌شان خوب‌اند و بعضی هم ایراد دارند. اما در هر صورت، از جهت آغازگری این راه مهم‌اند و می‌توان از آن‌ها درس‌ها برگرفت.

در «سخن پایانی» همه‌ی مباحث جمع‌بندی می‌شوند. سه پیوست کتاب نیز مهم و روشنگراند. در سراسر کتاب از چند متن پهلوی به‌کرات یاد می‌شود. در پیوست اول با این متن‌ها آشنا می‌شویم که عبارتند از: «ارداویرافنامه»، «اندرز آذرباد مارسپندان»، «اندرز اوشنر دانا»، و «کارنامه‌ی اردشیر بابکان». سرنوشت ترجمه‌ی آن‌ها نیز بررسی می‌شود. پیوست بعدی به جدال و نزاع میان کسروی و بهار می‌پردازد که امروزه از یادها رفته است. در پیوست آخر برخی از اتهاماتی را که به هرتسفلد وارد کرده‌اند می‌خوانیم و میزان اعتبارشان را می‌بینیم.

اما در پایان می‌توان پرسید که اصلاً چه لزومی دارد که زبان پهلوی آموخته شود؟ پاسخ کوتاه به این پرسش بزرگ در لزوم فهمیدن زبان فارسی ریشه دارد. نویسنده در ابتدای کتاب به این پرسش پاسخ می‌دهد که بخشی از آن بدین قرار است: «با توجه به تدام زبانی و ادبی، و انتقال مضامین دوره‌ی باستان به ادبیات فارسی، شناخت ادبیات پهلوی، چه از نظر محتوا و چه از لحاظ زبانی، برای فهم زبان و ادبیات فارسی بسی ارزشمند و لازم است. به‌ویژه از زمان که تحقیقات علمی بر روی زبان و ادبیات فارسی، به شیوه‌ی جدید آغاز شد، اهمیت آگاهی از زبان و ادبیات پهلوی در گشودن پیچیدگی‌ها و ابهامات زبانی و ادبی فارسی نیز آشکارتر گشت و شماری از پژوهشگران کوشیدند با فراگیری زبان پهلوی، دسترسی بی‌واسطه‌ای به ادبیات آن بیابند.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...