ردای هنر بر تن استالین | الف
هدف از تبلیغات سیاسی مجابسازی افراد، با نفوذ بر باورها و نگرش آنها به منظور تغییر رفتار است. بدیهی است محتوایی که در تبلیغ وجود دارد از طریق پیام و توسط مبلغ به سوی مخاطب ارسال میشود. هنگامی که حکومت، مبلغ است تمام ابزارها در جهت تایید بی چونوچرای هدف حکومت خواهد بود. در تمام موارد اقدامات حکومت پسندیده و اعمال دشمن نادرست است.
در این سیستم، تبلیغات سیاسی شگردی برای انداختن تقصیرها به گردن پدیدهای به نام دشمن خواهد بود. چنانکه به طور مثال در دوران برژنف باب شد؛ در حالی که فساد دستگاه دولتی خود از عوامل ناکارآمدی بود همه مشکلات و حتی کاستیها به دشمن نسبت داده میشد. در جامعه بسته شوروی، دشمن واژهای بود که معنایی یکسان برای همگان داشت و به طور مشابهی یادآور تجربهای آشنا بود.
«شورویها برای تبلیغات به موضوعات و مضامین آشنایی پرداختند که مهمترین آنها کیش شخصیت، ملیگرایی، جهانگرایی، تولید، مرد جدید، جامعه جدید، دشمن طبقاتی، ضدیت با دین، ضدیت با سرمایهداری، ضدیت با نازیسم، صلحطلبی، مسابقه فضایی، ورزش، ضدیت با نظام تزاری و ضدیت با روشنفکری بود. چنین مضامینی میتوانست به طور تقریبی تمام جوانب زندگی اجتماعی در شوروی را شامل شود و برای مخاطب خود در رابطه با هر یک از آنها به شیوهای یک جانبه ذهنیتسازی کند.» ( صفحه ۱۲۹)
اغراق، در تبلیغات سیاسی حرف اول و آخر را میزند و به سبب تکرار در رسانهها و جراید بر روح و روان مردم رخنه میکند.
اتحاد جماهیر شوروی به همراه آلمان نازی از مبدعان تبلیغات سیاسی هستند. با این تفاوت که در کشورهای بلوک شرق هدف از تبلیغات سیاسی همگامسازی مردم با برنامه و جهانبینی حزبی بود، در صورتی که در کشورهای فاشیستی بیشتر به کیش شخصیت توجه شده و هدف تبلیغات معطوف به هیتلر و به نفع او بود. البته زمانی که کیش شخصیت به عنوان موضوع بحث مطرح میشود استالین و هیتلر موارد اشتراک فراوانی دارند.
کتاب «هنر و القای ایدئولوژی» [اثر سعید خاوری نژاد] بازخوانی تبلیغات سیاسی در شوروی بعد از انقلاب از طریق رسانه هنر است و سعی دارد به این سوال پاسخ دهد که آیا تبلیغات سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی باعث موفقیت در مجابسازی افکار عمومی به ویژه در حوزه رسانه، هنر و ادبیات شد یا خیر؟ به عبارتی، آیا شگردهای تبلیغاتی و بهکارگیری انواع روشها برای اقناع افکار عمومی توانست در حوزههای مختلفی از قبیل آموزش، رسانه و ادبیات، موجب همراهی و پیروی مردم از آموزههای رسمی و جهان بینی حکومت شود؟ اثر پیش رو قصد دارد با ارائه مطالبی در این زمینه جوانب مختلف تبلیغات سیاسی در حوزههای مذکور را بررسی و به این سوال پاسخ دهد.
لازم به ذکر است که استالین بیش از بقیه رهبران شوروی از تبلیغات سیاسی بهره برد و بیشترین برخورد با هنر و ادبیات مستقل و ایجاد جو سانسور، تبعید، حبس و اعدام هنرمندان در دوران او انجام شد.
او بیش از هر دولتمرد دیگری در جهان از این شیوه برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده است. تبلیغات سیاسی با استفاده از ابزار هنر در دو جبهه داخلی و خارجی انجام میشد. به طور مثال بنابر تحقیقات انجام شده هزینه تبلیغات اتحاد جماهیر شوروی در خارج از خاک خود بالغ بر چهار میلیارد دلار در دهه هشتاد میلادی تخمین زده میشود. در حوزه داخلی اما اوضاع به گونهای دیگر بود. چه بسیار نوابغی که از سرخوردگی ناشی از اختناق به زندگی خود پایان دادند که از معروفترین آنها میتوان به مایاکوفسکی اشاره کرد و چه کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه مجبور به سازش و همکاری با دیکتاتور روسی شدند و با وجود تولید آثاری در خور توجه نظام استالینی، چارهای جز پایان دادن به زندگی خود نیافتند. ( البته نمیتوان انکار کرد آثار بزرگانی چون ماکسیم گورکی و نیکلای استروفسکی در حوزه ادبیات و آیزنشتاین در حوزه سینما در همین سیستم تبلیغاتی به جهانیان معرفی شد.)
«... ازتبلیغات برای زیر سوال بردن دشمنان داخلی و خارجی استفاده شد و گاه عامل توجیه کاربرد خشونت علیه افرادی بودکه به هر دلیلی در فضای محدود تحمل حاکمان شوروی نمیگنجیدند. دستگاه تبلیغاتی در شوروی ضمن صرف میلیاردها دلار برای تشکیل گروههای مخالف سرمایهداری به شستشوی مغزی مخاطبان خود میپرداخت.»(صفحه ۱۲۹)
«یسنین به دلیل دشمنی بلشویکها به زندگی خود پایان داد و ضمن نوشتن واپسین شعر خود، رگ دستش را زد و آخرین شعر را با خونش نوشت و خود را در هتلی در لنینگراد حلق آویز کرد. او در حالی که ۳۰ سال داشت از محبوبترین شاعران قرن ۲۰ میلادی در شوروی به حساب میآمد. یا مایاکوفسکی این استعداد بزرگ که در تنگنای زندگی و انزوا، راهی جز خودکشی نیافت. تیتسیان تابیدزه شاعر گرجی به جرم خیانت در سال ۱۹۳۷ دستگیر و در زندان به شدت شکنجه و در نهایت اعدام شد. پائولو یاشویلی که از دیگر شاعران گرجی و از دوستان تابیدزه بود نیز در اثر فشار وارد شده به خود، سرانجام در ساختمان اتحادیه نویسندگان گرجستان دست به خودکشی زد. همچنین باید به اعدام پاول واسیلیف در سال ۱۹۳۷ اشاره کرد که به دفاع از نیکلای بوخارین و تقبیح نویسندگان سازشگری پرداخته بود که همکاران خود را محکوم میکردند.» (صفحه ۲۹۹)
«... یا دمیتری شوستاکوویچ موسیقی دان شهیر شوروی که در ملاءعام شلاق خورد. همچنین گوستاف گلوتسیس، گرافیست برجسته شوروی که خدمات او و همسرش به عنوان دو طراح بزرگ پوستر شوروی انکارناپذیر بود. کلوتسیس جان خود را از دست میدهد و قربانی اعدام و تصفیههای سیاسی استالینی میشود. موارد مذکور تنها نمونههایی از جریانی بسیار گسترده و دهشتناکتر بود که نشان از حساسیت به شدت بالای حکومت در اتحاد شوروی و آستانه تحملپذیری نزدیک به صفر دستگاه نظارتی ادبی هنری داشت. نویسنده و هنرمند مستقل و غیر وابسته اتحاد شوروی در چنین فضایی قلم میزد که آکنده از التهاب و جو سنگین خطمشیهای حزبی و تبعیت از دستورات داده شده بود. حتی سوابق درخشان آنها نیز متضمن امنیت آن روزشان نبود.» (صفحه ۳۰۷)
سوسیالیسم چنانکه از آثار کارل مارکس برمیآید، غایت منازعه طبقاتی و فائق آمدن بشر بر تضادهایی است که مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، مسبب آن است. انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ که به ایجاد نخستین نظام سوسیالیستی جهان انجامید، تا دست کم یک دهه پس از آن سرآغاز چنین غایتی انگاشته شد و بشارتی بر پایان ستم طبقاتی و برآمدن خورشید رهایی و عدالت تصور میشد. در آن دوران هنر به عنوان زبان رمزی و زیباییشناسانه آزادی و عدالت، اهمیت بسیار یافت و هنرمندان سوسیالیست ( روس و غیر روس)، جنبشی نیرومند در نقد روزگار پیشاسوسیالیسم و ستایش عصر پساسوسیالیسم آغاز کردند. شماری از آثار این دوران که در داخل اتحاد جماهیر شوروی خلق شده از این منظر قابل توجهاند. اما به تدریج و در زمان استالین، این هنرمندان بودند که زیر چرخدندههای سیستم دیکتاتوری له شدند و خورشید هنر روسیه به سرعت غروب کرد.
این کتاب در دوازده فصل و چند پیوست به بررسی روش کارآمد تبلیغات سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی تا دوران فروپاشی میپردازد. حوزههای پوستر، کاریکاتور، سینما، پویانمایی، ادبیات و نمایش، نقاشی و پیکرتراشی در این کتاب بررسی شده است.
به دلیل کمبود منابع فارسی، برخی از زیر مجموعههای حوزه رسانه از قبیل روزنامه، مجله، رادیو و تلویزیون و همچنین موسیقی نیز میتوانست مورد بررسی بیشتری قرار بگیرد، اما در این اثر از رسیدگی به آنها صرفنظر شده است. هر چند بهخوبی قابل پیشبینی است که میزان موفقیت در چهار زیر مجموعه رسانهای به سبب کنترل شدید بر آنها ضریب بالایی داشته است. این اثر بیشتر بر نمودهای مختلف تبلیغات سیاسی و جهانبینانه در دوران استالین و سپس جنگ سرد که از نقاط اوج فعالیت تبلیغاتی دوران معاصر بهشمار میرود متمرکز است. فصل پایانی کتاب با عنوان نتیجهگیری، به جمعبندی یافتهها و مطالب ارائه شده و همچنین صحت نظریه ارائه شده میپردازد. در انتها، سه ضمیمه درباره تبلیغات سیاسی، معیارهای ارزشگذاری پوسترهای تولید شده در دوران شوروی و تاریخ مختصر ادبیات در روسیه که شامل دوران پیش و پس از کمونیسم نیز میشود ارائه میشود.
کتاب حاضر از نثر پاکیزه و انسجام محتوایی مطلوبی بهره میبرد که مطالعه آن را برای مخاطب خاص و عام دلپذیر میکند و خواننده کتاب را با بخشی از تاریخ پر فراز و نشیب اتحاد جماهیر شوروی تا زمان فروپاشی آشنا میکند.