از صدسال تنهایی تا ساعت بغداد | آرمان ملی


رمان «ساعت بغداد» [The Baghdad clock] نوشته شهد الراوی [Shahad Al Rawi] نویسنده عراقی است که به فهرست نهایی نامزدهای بوکر عربی 2018 راه یافت و در همان سال جایزه کتاب اول جشنواره بین‌المللی ادینبرا را نیز از آن خود کرد.

ساعت بغداد» [The Baghdad clock] نوشته شهد الراوی [Shahad Al Rawi]

بغداد شهری است که در آن فرازونشیب‌های زیادی بوده و هست، ولی از نوع و جنسی بسیار متفاوت با آمریکای لاتین. داستان «ساعت بغداد» را هم شاید بتوان مانند «صد سال تنهایی»، زیرعنوان رئالیسم جادویی معرفی کرد، ولی نمی‌توان انکار کرد، که هرچه «صدسال تنهایی» تودرتو و پیچیده است، ساعت بغداد ساده و روان است. فضای جادویی، در دهکده‌ای عجیب مانند ماکوندو شکل نمی‌گیرد، بلکه در بغدادی شکل می‌گیرد که یکباره درگیر جنگ می‌شود و بعد هم تحریم و دوباره جنگ. شهری که روابط مردم در آن ساده است و صمیمیت مانند آب زلال در جوی‌های آن روان است. مردمِ «ساعت بغداد»، در دل سیاست نیستند، بلکه این سیاست است که درِ خانه آنها را می‌زند، درگیرشان می‌کند و از خانه و کاشانه و شهر و کشورشان بیرون می‌راند و به مرگ و تبعید می‌کشاند.

در «ساعت بغداد» رد خون بر زمین جاری نمی‌شود و از پله‌ها بالا نمی‌رود، بلکه رد تانک‌ها بر سنگفرش‌ها می‌ماند و هیچ‌چیز انگار نمی‌تواند آن را پاک کند. در «ساعت بغداد» رمدیوس به آسمان نمی‌رود، موشک از آسمان می‌بارد. در این داستان هم یک پیشگو حضور دارد، ولی فال ورق نمی‌گیرد، بلکه بدون آن نیز آینده همه را می‌داند، پیش‌بینی‌های او فراتر از اطلاعاتی خام است که به جماعتِ مشتاق و سرتاپا گوش منتقل کند، آن پیشگو، همچون حکیمی زیروبم‌ زندگی تک‌تک مردم و کلِ جامعه و سرنوشت کشور را می‌داند. او بی‌تفاوت نیست، سخت درگیر اتفاقاتی است که پیشِ چشمش می‌بیند و توفانی که در راه است. او آینده آن سرزمین را می‌داند و مردم حتی لازم نیست به آن پیشگو مراجعه کنند، چراکه سگی نیز هست که از رفتارهایش می‌توان خیلی چیزها را دریافت. آن سگ به مردم هشدار و نوید می‌دهد؛ آنان را برحذر می‌دارد و امید می‌دهد. ولی درنهایت سگی است که کاری از دستش ساخته نیست. این سگ یکی از عوامل مهم داستان است که نقشی پررنگ همانندِ ساختمان «ساعت بغداد» دارد. بار نمادین فراوانی بر دوش این سگ گذاشته شده و همچون انسانی که همه‌چیز را می‌بیند و می‌شنود و حتی می‌فهمد، وقایع داستان را در خود ذخیره می‌کند.

«ساعت بغداد»، داستانِ انسان‌های منفرد نیست، داستان جامعه‌ای به‌هم‌پیوسته است. همچنان که از نامِ آن می‌توان دریافت، زمان و مکان در آن از همه‌چیز مهم‌تر است. در بغداد سازه بلندی وجود دارد که بر بالای آن ساعتی نصب شده و در آن شهر شهرت فراوانی دارد. این ساعت در طول جنگ عراق خراب شد و بعدا بازسازی شد. این ساعت در داستان خاصیتی دوگانه دارد؛ هم کاملا واقعی است (یعنی سازه‌ای است با مشخصات دقیق و معین و موقعیت جغرافیایی مشخص) هم جنبه نمادین دارد. این ساعت نمادی از زمان است که گذشتن و تغییرش همه‌چیز را در داستان تغییر می‌دهد. برای این تغییرها نیاز به گذشتن صد سال نیست، فاصله خاطرات کودکی یک جوان سی‌ساله تا امروزش، در بغداد آنقدر فرازونشیب دارد که می‌تواند برای خودش تاریخی باشد که قابل تعمیم به کل خاورمیانه است.

بغداد، شهری است که نیازی ندارد نام ماکوندو بر آن گذاشته شود. بغداد با آن گذشته پرشکوه، با دوران مرکزیت خلافت، با نامِ فارسی‌اش و مردم عرب‌زبانش و امروزِ مضمحل و پر از درد و رنجش، خودش شهری جادویی و عجیب است. همین که یکباره مردمی که در صلح و آرامش زندگی می‌کردند، کشته و آواره شوند و تساهل جایش را به تعصب بدهد، به اندازه کافی سحر و جادو در دل خود دارد که نیازی ندارد نویسنده برای نگارش رمانی درباره آن، به دامان افکار و عقاید کهن و اساطیری چنگ بزند. همین رویاها و کابوس‌های عادی، برای خلق داستانی ماندگار کافی است: «در آن دم خواب مرا می‌دید. دست مرا گرفته بود و بالای خانه‌های قدیمی بغداد پرواز می‌کرد. همچنان بالا می‌رفتیم، بالاتر و بالاتر، تا به قدر زنبورهای کوچکی شدیم که در هوای رقیق محو شدند.»

«ساعت بغداد»، رمانی است بی‌ادعا، صمیمی و ساده، درعین‌حال پر از تکنیک‌های ادبی که فرمِ داستان را غنی می‌کنند و به‌خوبی با محتوای آن درهم تنیده‌اند. شهد الراوی ابایی ندارد که خودش را وامدار مارکز بداند و چندبار در داستان از «صد سال تنهایی» نام می‌برد، ولی سعی نمی‌کند از او تقلید کند و پا جای پای او بگذارد، او حرف خودش و سرزمینش را می‌زند و از میراث رمان رئالیسم جادویی بهره می‌برد و بر غنای داستان می‌افزاید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...