بی‌تردید یکی از مشهورترین کارآفرینان ایرانی هستند... شاه و ملکه سر ساعت مقرر، یعنی ده و نیم صبح، با هلی‌کوپتر به محل کارخانجات ایران‌ناسیونال آمدند... حتی یک مهندس انگلیسی که مسئول ساخت سواری باشد نداشتیم و کلیه کارها را مهندسان و سرکارگران ایرانی انجام می‌دادند... اتوبوس مخصوص کتابخانه به فرح هدیه شد تا در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مورد استفاده قرار گیرد.


درباره «پیکان سرنوشت ما» بر اساس خاطرات احمد خیامی | تاریخ ایرانی


۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۶ روزنامه‌های کشور از تولد نخستین خودروی ملی به عنوان تحولی بزرگ در اقتصاد ایران نام بردند؛ تحولی که هرچند از اواخر دهه سی در کشور آغاز شده بود، اما بیشتر کارشناسان اقتصادی معتقدند که راه‌اندازی کارخانه ایران‌ناسیونال و رسیدن خودروی پیکان به خط تولید نقطه عطف آن بود. کارخانه‌ی دو برادر متولد مرکز شهر مشهد که کارشان را از شستن ماشین‌ها در تعمیرگاه پدرشان آغاز کردند: «احمد و محمود خیامی». برادرانی که بی‌تردید یکی از مشهورترین کارآفرینان ایرانی هستند که کار خود را از صفر آغاز کرده و به جایی رسیدند که یکی از مهم‌ترین کارخانه‌های صنعتی خاورمیانه را راه‌اندازی کردند.

پیکان سرنوشت ما» با بهره‌گیری از نوشته‌ها و خاطرات احمد خیامی، گردآوری و نگارش: مهدی خیامی

در پنجاه سالگیِ رسیدن نخستین پیکان به خط تولید، احمد خیامی که برادر بزرگتر است خاطرات خود را با کمک فرزند کوچکش مهدی روانه بازار چاپ و نشر کرد. کتابی که در سال ۹۸ یکی از مهم‌ترین آثار در زمینه تاریخ و تحولات اقتصادی ایران است که توسط نشر نی با نام «پیکان سرنوشت ما» منتشر شد.

روایت خیامی با وجود اینکه روایت شخصی او درباره دوران صنعتی شدن ایران است و ممکن است ابهاماتی هم در دل خود داشته باشد این اهمیت را دارد که گوشه‌های ثبت‌نشده تاریخ توسعه صنعتی کشور را روشن می‌کند و پاسخ بسیاری از سؤالات کارشناسان را از نگاه یکی از بازیگرانش می‌دهد.

این روایت از کودکی احمد و محمود خیامی آغاز می‌شود. اما شاید مهم‌ترین بخش این کتاب بخشی است که آن‌ها بعد از کش‌وقوس‌های فراوان و به دست آوردن امتیاز ایجاد کارخانه خودروسازی و مونتاژ اتوبوس و کامیون، نخستین خودروی سواری یعنی پیکان را روانه بازار می‌کنند.

تولد یک رؤیا
احمد خیامی بعد از شرح روند خرید امتیاز و بومی‌سازی خودرویAROW و انتخاب نام پیکان برای این ماشین، درباره شرایط افتتاح خط تولید نوشته: «اوایل ۱۳۴۶، کارخانه آماده بود تا به دست شاه و شهبانو افتتاح شود. در روز افتتاح بسیاری از صاحبان صنایع انگلستان و آلمان و اعضای هیات دولت و شخصیت‌های مهم مملکتی را دعوت کرده بودیم. کاری که در شانزده ماه انجام شده بود بسیار بزرگ بود. بیش از صد ماشین بزرگ و ماشین پرس و صدها ماشین تولید نقطه‌جوش و نیز دستگاه جوشکاری در طول خط نصب شده بود.»

آنچه یکی از دو برادر خیامی به عنوان اهمیت کارخانه اشاره می‌کند ایجاد خط تولید کامل توسط مهندسان ایرانی بود: «در موقع افتتاح حتی یک مهندس انگلیسی که مسئول ساخت سواری باشد نداشتیم و کلیه کارها را مهندسان و سرکارگران ایرانی انجام می‌دادند. این را هم بگویم که عباس صیرفی و احمد توکلی و عباد صنعتی که کارهای فروش و حسابداری در اداره مرکزی را انجام می‌دادند سهم مهمی در پیشرفت ایران‌ناسیونال داشتند.»

احمد خیامی به روز افتتاح خط تولید پیکان اشاره می‌کند و به یاد می‌آورد: «مراسم افتتاح کارخانه پیکان بس شکوهمند و غرورآمیز بود. در اوایل بهار یعنی روز ۲۳ اردیبهشت ۱۳۴۶، شاه و شهبانو را برای افتتاح دعوت کردیم. حالا دیگر محل کافی برای پذیرایی از مهمان داشتیم. شاه و ملکه سر ساعت مقرر، یعنی ده و نیم صبح، با هلی‌کوپتر به محل کارخانجات ایران‌ناسیونال آمدند و در زمین بالای کارخانه پیاده شدند. در نخستین دقایق ورود ایشان به محوطه، من ضمن عرض تشکر و خیر مقدم گزارش کارهای انجام شده و برنامه‌های آینده را به عرض رساندم و اطلاعات مربوط به تعداد کارکنان و سطح زیربنای ساختمان‌ها و میزان سرمایه‌گذاری در این واحد بزرگ را بیان کردم. لازم به یادآوری است که ایران‌ناسیونال در آن موقع بعد از شرکت ملی نفت ایران و شاید ذوب‌آهن اصفهان بزرگترین واحد صنعتی کشور بود.»

در مراسم افتتاح بخش تولید سواری، امیرعباس هویدا نخست‌وزیر، روسای مجلس سنا و شورای ملی، وزیر دربار شاهنشاهی، وزیر اقتصاد و چند تن دیگر از وزیران کابینه، شهردار پایتخت، روسای سازمان‌های انتظامی کشور، گروهی از روسای بانک‌ها و شخصیت‌های مختلف اقتصادی و بازرگانی و نمایندگان صنایع تولیدی کشور حضور داشتند.

این مراسم با صحبت‌های وزیر اقتصاد وقت یعنی علینقی عالیخانی آغاز شد که بعد از ارائه گزارشی از صنعتی شدن کشور گفت: «اینک روزانه ده دستگاه سواری و هفت دستگاه اتوبوس و وسایل نقلیه دیگر در کارخانجات ایران‌ناسیونال ساخته می‌شود و این ظرفیت در مورد سواری تا دو ماه دیگر به روزی بیست دستگاه و در مورد سایر وسایل نقلیه تا پایان سال جاری به روزی چهارده دستگاه خواهد رسید.»

در ادامه خیامی به عنوان رئیس هیات مدیره ایران‌ناسیونال گزارشی از روند تولید پیکان داد و با اشاره به دستور شاه در نمایشگاه صنایع شیراز برای راه‌اندازی کارخانه ساخت ماشین در ایران گفت: «این نخستین گام اساسی در راه صنایع اتومبیل‌سازی کشور است. خدمتگزار نه تنها امیدوار است بلکه ایمان راسخ دارد که در آینده نزدیکی میهن ما در این صنعت که مادر بسیاری صنایع دیگر است مقامی را که شایسته ایران است در جهان احراز خواهد نمود.»

او در ادامه به تربیت کارگران و مهندسان خودروسازی ایرانی اشاره کرد و گفت: «از نظر سرمایه‌گذاری و ایجاد کارخانه و آماده ساختن نیروی انسانی و جلب کمک‌های فنی در راهی که هدف آن ساخت حداقل نود درصد یک خودرو است بسیار پیشرفت کرده‌ایم و ما برای انجام بقیه آن فقط مقداری وقت لازم داریم تا با استفاده از تجاربی که در چند سال گذشته به دست آوردیم بتوانیم خود را برای اجرای طرح‌های تازه و دسترسی به بازارهای نو آماده نماییم. چون صنعت قالب‌سازی لازمه داشتن یک صنعت مستقل اتومبیل‌سازی است، مدت یک سال است که با همکاری یکی از بزرگترین کارخانجات قالب‌سازی جهان مشغول بررسی طرح ایجاد یک کارخانه قالب‌سازی بسیار مجهز هستیم که کوره‌ها و دستگاه‌های ذوب چدن نیز شامل آن است و نیز همراه این طرح مشغول برنامه‌ریزی برای ساخت موتور جهت انواع اتوبوس و سایر احتیاجات موتوری کشور هستیم.»

خیامی همچنین با اشاره به همکاری وزارت اقتصاد و در اختیار قرار دادن آب و برق توسط وزارت برق و نیروی هوایی برای جرثقیل و بانک ملی برای وام و اعتبار، به همکاری فنی کارخانه‌های دایملر آلمان در رشته اتوبوس‌سازی و همکاری‌های فنی کارخانجات روتس انگلستان در قسمت سواری اشاره کرد.

بازدید شاه از کارخانه ایران‌خودرو از سالن پرس‌شاپ شروع شد و بعد از خط ساخت مونتاژ سواری، نوار خروج اولین سواری پیکان را قطع کرد و خودش پشت یکی از ماشین‌ها نشست و آن را امتحان کرد.

به نوشته خیامی، شاه بعد از بازدید از روند تولید ماشین سواری در جمع کارگران از ورود ایران به دنیای صنعتی گفت: «اگر به خاطر داشته باشید، تا همین چند سال پیش امکانات صنعتی کشور ما بسیار محدود بود. دکان‌های کوچکی بودند احیاناً لولهنگی حلبی یا شیروانی می‌توانستند بسازند. اما امروز از آن شیروانی‌هایی که با ورقه‌های حلبی ساخته می‌شد کار ما به پرس کردن بدنه‌های ماشین و پرس‌های هزار و چهارصد تنی رسیده است.»

شاه در این بازدید همچنین یک دستگاه پیکان خریداری کرد و از طرف ایران‌ناسیونال هم یک دستگاه اتوبوس مخصوص کتابخانه به فرح هدیه شد تا در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مورد استفاده قرار گیرد.

خیامی همچنین در ادامه روایت افتتاح خط تولید پیکان به راه‌اندازی زمین ورزشی و تشکیل تیم فوتبال پیکان اشاره کرد که با همت کارگران و مهندسان ایران‌ناسیونال شکل گرفت: «تیم پیکان در مسابقات بین‌المللی شرکت می‌کرد. در یک سری از مسابقات، این تیم با تیم فوتبالی از اسراییل در میدان امجدیه بازی کرد و به پیروزی رسید و قهرمان شد. در آن روز شادمانی و استقبال مردم از مسابقه بی‌نظیر بود. در پایان مسابقه، وقتی از امجدیه خارج می‌شدم، به چشم خودم می‌دیدم که مردم اتومبیل پیکان را روی دست بلند کرده‌اند و هورا می‌کشند.»

رفاه برای کارگران
یکی از نکاتی که خیامی در کتاب «پیکان سرنوشت ما» بارها به آن اشاره می‌کند ایجاد زمینه‌ای برای رفاه کارگران ایران‌ناسیونال است: «همیشه بر این عقیده بوده‌ام که باید تا حدی که برایم امکان دارد از فشار و سختی زندگی دیگران کم کنم. خوب می‌دانستم که نخستین آرزوی هر کارگر یا کارمند ایرانی داشتن یک سرپناه برای خود و خانواده و رهایی از خانه‌به‌دوشی است.»

احمد خیامی در بخشی از این خاطرات از خرید زمین برای ساخت خانه برای کارگران در شرق تهران نوشته است: «در اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل، در ایران سابقه نداشت کارفرمایی در بخش خصوصی برای کارکنانش خانه بسازد. این مجتمع مسکونی که به شانزده دستگاه معروف شد و در میان مردم و کارگران و حتی کارفرمایان ما را بسیار مشهور کرد و محبوبیت و اعتبار ما را میان هم‌صنفان چنان بالا برد که هیچ اداره روابط عمومی‌ای نمی‌توانست به آن خوبی کار کند.»

او همچنین درباره تسهیلاتی که برای کارگران و ازدواجشان فراهم می‌کرد نوشته و از جشن عروسی که برای پنجاه زوج کارگر در هتل هیلتون گرفته است. خیامی همچنین با اشاره به اهمیت تغذیه کارگران نوشته است: «من و محمود در مورد تغذیه کارگران، به خصوص ناهار، در محل کار عقاید خاصی داشتیم. کارشناسان خارجی عقیده داشتند که غذای کارگران باید مختصر، یعنی به صورت ساندویچ باشد تا کارگران زود بخورند و مشغول کار شوند. ما با این نظریه مخالف بودیم. من معتقد بودم کارگر ایرانی در خانه غذای کامل و پرکالری نمی‌خورد و در کارخانه باید یک وعده غذای گرم و پر انرژی به او داده شود.» البته این غذایی که در ابتدا در رستوران کارخانه تهیه می‌شد از دید برخی از کارگران گران بود و همین باعث شد تا غذای مجانی برای آن‌ها فراهم کنند.

پیکان تبلیغات زن ایرانی

تولد پیکان مبارک
یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های آغاز خط تولید پیکان جشن تولد پیکان بود که در هتل ونک برگزار شد. خیامی درباره برگزاری این جشن نوشت: «ساعت هشت و سی دقیقه غروب ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۶ (فردای روز بازدید شاه از ایران‌ناسیونال) به افتخار پیروزی کارگران ایرانی در ساخت اتومبیل پیکان، مجلس جشن باشکوهی در هتل ونک ترتیب دادیم و این مراسم عظیم و بی‌سابقه که با شرکت گروه کثیری از ارزنده‌ترین هنرمندان کشور برگزار شد مستقیماً از تلویزیون ملی ایران پخش شد. در این برنامه ابتدا سرود «پیروزی کارگر» که آهنگ آن از انوشیروان روحانی موسیقیدان برجسته و شعرش سروده معینی کرمانشاهی است اجرا شد و مورد توجه فوق‌العاده حضار قرار گرفت. سپس اسدالله پیمان از طرف تلویزیون ملی بابت افتخار بزرگی که با ساختن پیکان نصیب ملت ایران شده است تبریک گفت و افزود تلویزیون ملی برنامه‌ای با نام بزرگان روز دارد و امشب ما به همین مناسبت یک کارگر ایرانی را به عنوان بزرگ روز انتخاب می‌کنیم.» در این جشن آن‌طور که محمود خیامی نوشته یک پیکان قرعه‌کشی و اهدا شد.

یک سال بعد در اولین سالگرد پیکان نیز جشن بزرگی در هتل ونک برگزار شد. همان جشنی که در آن آهنگ «تولد» معروف توسط انوشیروان روحانی ساخته شد: «هرمزی رئیس سازمان تبلیغاتی فاکوپا، قرارداد ساختن چنین آهنگی را با انوشیروان روحانی بست و او که یکی از بهترین آهنگسازان کشور بود؛ آهنگ تولدت مبارک را ساخت. محمود با بردن نام پیکان در تصنیف مخالف بود و می‌گفت این آهنگ باید کاملاً مردمی باشد و نام پیکان برده نشود. همین کافی است که مردم ایران این آهنگ را در روز تولد پیکان از رادیو و تلویزیون به همین مناسبت بشنوند.»

به نوشته یکی از بنیانگذاران پیکان: «در شب جشن، همه کارکنان ایران‌ناسیونال شعر تولدت مبارک را که اینک همگانی شده است با هم خواندند و این هم‌خوانی به طور مستقیم از رادیو و تلویزیون ملی ایران پخش شد. چون این آهنگ چندین بار پخش شد بسیاری از خانواده‌های تهران موفق شدند آن را ضبط کنند.»

تهمت‌هایی به پیکان
از آنجایی که هر کار و کسبی در ابتدا با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود ایران‌ناسیونال و پیکان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. البته خیامی در خاطراتش این مشکلات را ناشی از تهمت‌های ناروا دانسته و نوشته: «پس از آن، تعدادی پیکان به سرعت و براساس قیمت هر دستگاه پانزده هزار تومان پیش‌فروش شد. اما در طول سال با مشکلات بسیاری از نظر فروش پیکان مواجه شدیم، زیرا سایر فروشندگان علیه این خودرو تبلیغات فراوانی می‌کردند. مثلاً در ماه‌های اول مردم تصور می‌کردند موتور پیکان جوش می‌آورد و علت این بود که این مدل چون جدید بود، ترتیبی در ساخت موتور داده شده بود که حرارت آب در داخل موتور به ۱۲۰ درجه سانتی‌گراد می‌رسید. بالا رفتن حرارت داخل موتور از ۹۰ درجه به ۱۲۰ درجه خواهی‌نخواهی دمای سرپیستون‌ها را بالا می‌برد و در نتیجه مقدار کمتری بنزین از سوپاپ‌ها خارج می‌شد.»

این ماجرا البته آن‌طور که خیامی نوشته برای سواری‌های هیلمن هم رخ داده بود و کم‌کم برخلاف آنچه او تهمت به پیکان می‌دانست به مشکلی مهم برای پیکان تبدیل شد؛ به طوری که مجله توفیق، کاریکاتوری کشیده بود با این مضمون: روی رادیاتور پیکان سماوری گذاشته بود و بخار آن سماور به آسمان می‌رفت. این معضل باعث شد تا برادران خیامی خودشان دست به کار شوند و با مدیر تعمیرگاه پیکان راه‌حل آن را پیدا کنند.

راهی که البته ابتدای مشکلات مسیر طولانی و پنجاه و چند ساله ماشینی به اسم پیکان بود. روندی که در کمتر از چند سال راه دو برادر را هم جدا کرد و این داستان در خاطرات احمد خیامی تا انقلاب ادامه دارد.

[کتاب «پیکان سرنوشت ما» با بهره‌گیری از نوشته‌ها و خاطرات احمد خیامی، گردآوری و نگارش: مهدی خیامی؛ در 256صفحه و قیمت 30هزار تومان توسط نشر نی منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...