به دور از شعارپردازی رایج | مهر


بعضی شاعران پیرو جریان‌های ادبی‌اند و بعضی خود جریان‌ساز هستند. هر چند این قضیه تنها معیار ارزشمندی یک شاعر نیست، یک معیار مهم می‌تواند باشد، چون به تجربه دیده شده که شاعران جریان‌ساز، غالباً ماندگارتر، مؤثرتر و مبتکرتر بوده‌اند، چون در مسیری گام نهاده‌اند که دیگری ننهاده بوده و هر آنچه در این مسیر کسب کرده‌اند، تازه بوده است. رهروان بعدی لاجرم بهره کمتری از تازگی و ابتکار دارند و این بسیار طبیعی است.

گنجشک و جبرئیل» از حسن حسینی.

باری ما در شعر مذهبی خویش، چند شاعر جریان‌ساز داریم. اگر از شاعران و شعرهای ماندگار قرن‌های پیش همچون محتشم و ترکیب‌بند او و عمان سامانی و «گنجینه الاسرار» او درگذریم و فقط به محدوده شعر امروز چشم بدوزیم، در همان نظر اول، چند اثر درخشان به چشم می‌آید همچون شعر «خط خون» از علی موسوی گرمارودی و مثنوی «تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما» از علی معلم و بالاخره کتاب «گنجشک و جبرئیل» از سیدحسن حسینی.

اثری یک پارچه با وحدت موضوع و قالب
«گنجشک و جبرئیل» از چند جهت یک اثر متمایز و متبارز است. نخستین وجه تمایز آن، وحدت موضوع است، یعنی این کتاب از معدود مجموعه‌شعرهایی است که به طور کامل به شعرهای مذهبی و غالباً عاشورایی یک شاعر اختصاص دارد. در کنار وحدت موضوع، وحدت قالب شعرها هم قابل توجه است، چون همه در قالب‌های نوین سروده شده‌اند. اما از این دو مهم‌تر وحدت ساختار شعرهاست به گونه‌ای که گویی همه کامل‌کننده یک ساختمان واحد هستند. ما پیش از این شعرهای ساختمانی بسیار دیده بودیم که اجزای‌شان کامل‌کننده همدیگر بودند ولی اینکه شعرهای یک کتاب علاوه بر ساختار درونی خویش ارتباطی با یکدیگر داشته باشند به ندرت اتفاق افتاده است. یکی از این موارد نادر، همین کتاب «گنجشک و جبرئیل» است. زمان سرایش شعرها، قالب محتوا و از این مهم‌تر هماهنگی شعرها از لحاظ لحن و شیوه تصویرگری همه مؤید این هستند که ما با اثری یک پارچه مواجه هستیم. اثر مهم این یک‌پارچگی، حفظ حالت عاطفی خواننده در طول خواندن کتاب است و بدین ترتیب، شاعر بهتر می‌تواند او را در این فضا نگه دارد.

اما شاعر، در کنار حفظ وحدت کلی شعرها، به خوبی توانسته تنوع مضامین را نیز حفظ کند و بدین ترتیب، کتاب را از یکنواختی به درآورد. این تنوع، در عین وحدت، جذابیتی به کتاب داده است که ترغیب کننده خواننده به ادامه کتاب است. در دید شاعر «گنجشک و جبرئیل»، واقعه کربلا واقعه‌ای جان‌گداز نیست که از نهم محرم آغاز شده و در ظهر روز دهم پایان یافته باشد، بلکه او می‌کوشد دید خودش را این محدوده فراتر برد و همه تاریخ و جغرافیای صدر اسلام را، که به راستی در این واقعه مؤثر بوده است، به کمک بگیرد. چنین است که در این کتاب گاه به وقایع دوران حضرت پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) برمی‌خوریم و گاه نیز از امام‌زادگانی که ادامه‌دهنده راه کربلائیان بوده‌اند، همچون محمد بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب مشهور به دیباج اصفر». این پاره از شعر «برق پولادهای دوپهلو» را ببینید: یک شب ابوسفیان خم شد / شما پا بر کوهان جاهلیت نهادید / و رتیلی برگزیده از میان قبیله‌های زهرآگین / از دیوار وحی / بالا خزید / آن سوی دیوار / ذوالفقار / چشم مریض شما را کور کرد.

علاوه بر این وسعت زمانی و مکانی، شاعر، خود واقعه کربلا را نیز از چشم‌اندازهای گوناگون نگریسته و بر قهرمانان مختلف آن خیره شده است. تقریباً همه صحنه‌های شاخص و افراد برجسته این واقعه در این کتاب حضور دارند و بدین ترتیب، خواننده این کتاب، خود را با صحنه‌های گوناگون افراد گوناگون و جلوه‌های مختلف فداکاری و ایثار در این کتاب روبه‌رو می‌بیند.

با همین ملاحظات بود که ما در آغاز این نوشته، «گنجشک و جبرئیل» را در عین استقلال تک تک سروده‌های آن، یک اثر ساختارمند و به هم پیوسته دانستیم.

بیان هنری و غیر مستقیم
ویژگی مهم دیگر این کتاب بیان هنری غیر مستقیم و بسیار تصویری آن است. از قدیم همواره تناقضی میان مذهبی‌سرایی و هنری‌سرایی مشاهده می‌شده است و کمتر شاعرانی توانسته‌اند این هر دو نقیض را در شعری واحد جمع کنند. شعرهای مذهبی ما غالباً صریح شعاری و با بیانی مستقیم هستند و این صراحت، نه تنها در قالب‌های سنتی که در شعرهای نوی همچون «خط خون» هم کمابیش دیده می‌شود.

اما زنده‌یاد حسن حسینی، در این کتاب، با مهارت تمام توانسته از صراحت و شعارپردازی رایج در شعرهای مذهبی بپرهیزد و در عین حال، شعرها را آن‌قدرها از دسترس فهم خوانندگان عادی کتاب، به دور نبرد. یکی از رموز موفقیت شاعر در این کار، استفاده هنرمندانه از ایهام و جوانب گوناگون معنای کلمات است. ببینید که او در این پاره چگونه بدون نام بردن از کودک شیرخوار امام حسین (ع)، ایهام موجود در «راه شیری» را به خدمت گرفته و با زیبایی تمام از شهادت ایشان سخن گفته است: و با سه شعله / گلوگاه راه شیری شکافت / و آرام آرام / از کارگاه پلکی روشن‌تراش / سرنوشت مجهول آسمان / آفتابی شد…

این ایهام‌ها و تناسب‌های درونی یکی از هنرنمایی‌های اصلی شاعر ماست که در جای جای کتاب مشاهده می‌شود و ضمن هدایت خواننده به موضوع اصلی شعرها، در تکمیل موسیقی آثار نیز مؤثر می‌افتد، که می‌دانیم ما در قالب‌های نوین نیازمند این موسیقی‌های داخلی و معنوی هستیم.

اوج هنرنمایی شاعر در این ایهام‌ها در شعر «راز رشید» دیده می‌شود که از بهترین شعرهای این کتاب است و حتی بی جا نیست اگر بگوییم از بهترین شعرهای عاشورایی در این دو سه دهه اخیر است.

شعر برای حضرت ابوالفضل عباس(ع) سروده شده است و شاعر، بدون کوچک‌ترین اشاره‌ای به نام ایشان، به روشنی تمام ممدوح خویش را مشخص کرده است. این شعر، سرشار است از ایهام‌ها و تناسب‌های لفظی و معنوی، بدون اینکه نشانی از تصنع و تکلف در آن پیدا باشد و این، کاری است بسیار سخت. ایهام در کلمه «گونه» و تناسب آن با زبان؛ تناسب «ماه» با لقب حضرت (قمر بنی هاشم)؛ ارتباط دوجانبه کلمه «محکم» با «پیمان» و «آیه»؛ ایهام در عبارت «بر لبت آورد» (بر لب فرات آمدن حضرت و بر لب آوردن راز)؛ ایهام در عبارت «بریده بریده» (بریده بریده سخن گفتن و بریده شدن اعضای بدن)؛ تناسب لفظی میان «جهاد»، «پولاد»، «باد» و «نهاد»؛ اینها همه هنرنمایی‌هایی است که در اولین دقت به چشم می‌آید و جمع شدنشان در یک شعر، خواننده را در اعجابی خاص فرو می‌برد.

«گنجشک و جبرئیل» با توجه به آنچه گفتیم؛ و این پاره‌ای از چیزهایی بود که درباره این کتاب می‌شد گفت، یکی از بهترین مجموعه‌شعرهای سال‌های اخیر است، به ویژه در موضوعات مذهبی. خداوند شاعرش را با کربلاییان تاریخ محشور کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...