«کلیات دیوان سعدی» با تصحیح فصیح‌الملک شوریده شیرازی و خط میرزا محمود ادیب مصطفوی توسط انتشارات ادیب مصطفوی به مناسبت یکصدمین سال تاسیس این انتشارات منتشر و روانه بازار کتاب شد.

به گزارش ایبنا، «کلیات دیوان
سعدی» با طرح جلدی از لاله مصطفوی و شمارگان 2000 نسخه توسط انتشارات ادیب مصطفوی منتنشر و روانه بازار کتاب شده است.

میرزا محمود ادیب مصطفوی (1314-1264 خ) فرزند علی نقی خوشنویس از ادبا و خوشنویسان دوره قاجاریه و پهلوی اول و یکی از افرادی بود که نه تنها از خطی خوش، بلکه در زمینه‌های مختلف ادب هم از آگاهی برخوردار بود. به همین خاطر طی ایام زندگی خویش علاوه بر نگارش مرقعات و دعاها آثار درخور توجه دیگری نیز از خود به یادگار گذاشت. «کلیات سعدی» با مقدمه شوریده شیرازی(فصیح‌الملک) و خط مصطفوی از جمله آثار اوست.

در مطلبی با عنوان «کلام نخست» این کتاب جمشید صداقت کیش استاد بازنشته دانشگاه و پژوهشگر برگزیده سال 1382 آورده است: «شاید بتوان گفت از میان همه شیرازیان وفادار به سعدی و حافظ، میرزا محمود ادیب مصطفوی جزو افرادی است که دین خود را به این دو شاعر بزرگ با نوشتن کلیات و دیوان آنان به خط خوش نستعلیق ادا کرده است.»

صداقت کیش در ادامه گفته است: «وی کتاب‌های دیگری به شیوه خط نستعلیق نوشته و از جمله آن‌ها می‌توان «گلستان سعدی»، «دیوان حافظ»، «بحورالحان» اثر فرصت‌الدوله شیرازی که در سرآغازش مولف از محمود ادیب تمجید فراوان کرده و برای نخستین‌بار در سال 1332 هجری قمری در بمبئی منتشر شد، دیوان اشعار «معین‌الشریعه اصطهباناتی» از یاران محمود ادیب و «سفرنامه رضا قلی میرزا»(فرزند حسینعلی میرزا، والی فارس در دوره فتحعلی شاه) را نام برد.»

در بخش دیگر از این مطلب آمده است: «میرزا محمود ادیب مصطفوی، عضو انجمن دارالادب فصیح‌الملک شوریده شیرازی بوده. این انجمن عصرهای جمعه در خانه شوریده برگزار می‌شده و چهره‌های ادیب، شاعر و اهل خردی چون فرصت شیرازی، آصف‌الدوله، میرزا حسن چهره‌نگار، حافظ‌‌ القوا، معتمد دیوان، حیرت(شیخ‌الرئیس ابوالحسن میرزا)، حدائق(آیت‌الله حاج شیخ یوسف) و مهذب‌الدوله(سید محمد) دیگر اعضای آن انجمن بوده‌اند.»

طبق توضیحات این بخش، اعضای این انجمن به ویژه میرزا محمود ادیب مصطفوی از فصیح‌الملک خواسته‌اند «کلیات سعدی» را تصحیح کند. او برای پذیرش این پیشنهاد سه شرط را تعیین می‌کند: «1. سی نسخه از کلیات سعدی خطی و چاپی گرآوری شود. 2. چند تن از اربابان سخن و شاعران برای این کار حاضر باشند و در این امر همکاری کنند. 3. پس از تصحیح، میرزا محمود ادیب مصطفوی نسخه منصح شده را به خط خوش بنویسد.»

شرط‌ها پذیرفته می‌شود و اعضا هفته‌ای سه روز در انجمن برای این امر گرد هم می‌آیند. قسمت بیش‌تر «کلیات سعدی» شامل غزلیات، گلستان و بخشی از بوستان، مقطعات و رباعیات تصحیح می‌شود و با حوادث انقلاب مشروطیت کار رها شده است. اما محمود ادیب کلیات را به پایان رسانده و خود می‌گوید کلمه‌ای بدان نیافزوده و کلمه‌ای کم نکرده است و تنها به نوشتن برخی از معانی واژه‌ها در حاشیه آن مبادرت ورزیده است.

در آغاز کتاب توضیحاتی درباره «شرح حال شیخ اجل سعدی و تاریخچه آرامگاه او» آمده است. «تولد و وفات شیخ سعدی»، «خانواده سعدی در شیراز»، «مسافرت‌های سعدی»، «سعدی پس از سفرها»، «کلیات سعدی»، «اشعار شیخ سعدی»، «آرامگاه سعدی»، «کتیبه‌های آرامگاه»، «مجسمه سعدی»، «خانه شیخ سعدی»، «سنگ مزار سعدی»، «حوض ماهی»، «کسانیکه در جوار سعدی خفته‌اند»، «تجلیل از مقام سعدی»، «چاپ‌های اخیر آثار سعدی» و «نظری به کلیات حاضر» توسط علی نقی بهروزی و به خط منصور ذوالریاستین نعمت‌الهی آمده است.

محمد تقی شوریده شیرازی(فصیح‌الملک) فرزند عباس، متولد 1274 هجری قمری در شیراز است.

وی از شعرای معروف ایران در عهد ناصر‌الدین شاه و مظفر‌الدین شاه قاجار است. در هفت‌ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری آبله هر دو چشم خود را از دست داد، با این حال از تحصیل باز نماند و با مطالعه اشعار شعرای قدیمی ایران به شعر و شاعری روی آورد.

در جوانی اشعار زیبایی سرود که توجه ادب دوستان خطه فارس را به خود جلب کرد و در زمره سخنوران معروف این استان درآمد.

شوریده در سال 1311 هجری قمری به همراه ‌حسین‌قلی خان نظام‌السلطنه مافی به تهران آمد و نزد میرزا علی اصغر خان اتابک اعظم رفت. سپس این شاعر به ناصر‌الدین شاه و بعدها مظفر‌الدین شاه معرفی شد و القاب «مجدالشعراء» و «فصیح‌الملک» را از این دو شاه دریافت کرد.

شوریده در سال 1314 به شیراز بازگشت و از طریق درآمد دهی که دولت به او واگذار کرده بود روزگار خود را سپری کرد و تا پایان عمر در آنجا بود.

وی در اواخر عمر، تولیت افتخاری مقبره سعدی را پذیرفت و در تعمیر آن کوشش فراوانی کرد.

این شاعر نابینا در سرودن قالب‌های شعری چون قصیده، قطعه، غزل و مثنوی تسلط داشت و با موسیقی اصیل ایرانی آشنا بود. او به ویژه در سرودن اشعاری که متضمن کلمات عامیانه و اصطلاحات اهالی فارس است، مهارت فراوانی داشته است.

از جمله آثار بر جای مانده از این شاعر شیرازی «دیوان غزلیات»(مشتمل بر 14 هزار بیت)، «آذر»، «کشف‌المواد» و «نامه روشندلان»(در شرح حال شعرای نابینا) را می‌توان نام برد.

این شاعر شیرازی، در سال 1345 هجری قمری درگذشت و در جوار مزار شیخ اجل سعدی شیرازی مدفون شد.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...