بازنویسی بخشی از روایت هفت پیکر... یکی از چکمه‌های سمانه گم می‌شود... کابوس‌های جوانی را حکایت می‌کند که خاطرات پدر مرده‌اش، شهر زادگاهش یعنی اصفهان و رودخانه زاینده رود او را به مرز پریشانی می‌رساند... روایت‌گر پسر خنگی است که تا پیش از رفتن به مدرسه حرف نمی‌زند... باید به تنهایی چند اسیر عراقی را به پشت جبهه منتقل کند... تصمیم می گیرد که با همسر واقعی اش همبازی شود


سینمااقتباس | ایرنا


۲۱ شهریور ماه از سال ۱۳۷۹، با نام روز ملی سینما شناخته می‌شود. برخی می‌گویند که این تاریخ به دلیل هم زمان شدن با بزرگداشت صدمین سال ورود این هنر به ایران به این نامگذاری شده و برخی دیگر آن را انتخابی نمادین از سوی مدیران و مسئولان کشوری دانسته‌اند. به هر روی روز ملی سینما، فرصتی است که از زاویه کتاب به آثار سینمایی که به صورت اقتباس از آثار داستانی ادبیات فارسی نوشته شده‌اند، نگاهی بیندازیم.

اقتباس سینمایی

اقتباس یکی از راه‌های مهم بازآفرینی است که هنرمند با الهام گرفتن از یک اثر هنری نظیر فیلم، کتاب، نقاشی، شعر یا غیره، اثر تازه‌ای خلق کند؛ در برخی انواع اقتباس سیر داستان، شخصیت‌ها، ویژگی زبانی و لحن اثر اصلی حفظ می‌شود. پایه و اساس بازآفرینی، خیال پردازی است و اثر تازه ساخته شده، اثری مستقل و بدیع خواهد بود. صنعت سینما در آغاز، با آثار ادبی دست نخورده‌ای مواجه بود که روند شکل گیری سینما را سرعت دادند و پایه‌های فیلمنامه‌نویسی مدرن را بنیان گذاشتند. سینمای اقتباس به مرور زمان و با پیشرفت فیلمنامه‌نویسی، جایگاه خود را در آثار بلند سینمایی جهان پیدا کرد و به ژانری تبدیل شد.

بسیاری از متفکران معتقدند ادبیات در عرصه‌های تفکر و اندیشه جلوتر از سینماست و یکی از اصلی‌ترین دلایل اقتباس از آثار ادبی موفق نیز همین مسئله است. یکی از کارکردهای مهم اقتباس در آثار هنری سینما، تئاتر، رادیو و تلویزیون، احیای دوباره آثار کهن ادبی است که به دلایل متعددی توانایی ایجاد ارتباط با مخاطب را از دست داده‌اند. بین اقتباس و کپی کردن از یک اثر ادبی یا سینمایی، مرز بسیار ظریف اما مشخصی وجود دارد. اقتباس کننده باید خود را امانت دار و معتقد به «حقوق مولف» بداند. در تیتراژ فیلم خود باید به منبع اقتباس خود اشاره کند. این یعنی حفظ حقوق معنوی پدید آورنده اثر اصلی. البته کسانی هم بوده‌اند که از یک اثر اقتباس کرداند و برای اینکه از زیر دین حقوق معنوی مالک اثر خود را خلاص کرده باشند در تیتراژ فقط به آوردن جملات کلی مانند «با نگاهی به …» یا «برداشتی آزاد از …» بسنده کرده‌اند.

اقتباس برای فیلمنامه عبارت است از انتخاب موضوع یا موضوعاتی برای فیلم از منابع گوناگون ادبی و بیان آن‌ها از طریق علایم و قراردادهای موجود در سینما. این انتخاب و تمرکز روی منابع نیز می‌تواند با توجه به علاقه‌مندی نویسندگان و فیلمسازان، به شکل‌های متفاوتی صورت بگیرد. اقتباس آزاد، اقتباس وفادار، اقتباس لفظ به لفظ. در اقتباس سینمایی به جنبه‌های مختلف کار می‌توان توجه داشت یعنی اقتباس را نباید تنها در برداشت مضمون اثر محدود کرد. اقتباس در سینما از آثار دیگر سینمایی، تلویزیونی و تئاتری نیز می ­تواند انجام شود.

بسیار مهم است در اقتباس، مضامین برداشت شده از آثار خارجی را با فرهنگ و آداب اجتماعی منطقه هدف و نیز با شرایط اقلیم شناختی آن جا انطباق داد. این دغدغه سختی کار اقتباس را دو چندان می­‌کند. کاری که بعضی نویسندگان و کارگردانان ایرانی از پس آن خوب برآمدند و برخی ناموفق بودند.

بهرام بیضایی است.  فیلم‌نامه سیاوش خوانی

اقتباس در سینمای ایران

ادبیات فارسی، پر از آثار و نوشته‌هایی است که می‌توانند دستمایه ساخت فیلم های سینمایی قرار بگیرند. چه نگاهی به ادبیات کلاسیک و آثاری چون شاهنامه، مثنوی معنوی، پنج گنج نظامی بکنیم و چه ادبیات معاصر، زمینه‌هایی برای اقتباس و ساخت آثار تصویری می‌بینیم. یکی از مهم‌ترین کارگردانان ایرانی که اقتباس از آثار فاخر و روایت های تاریخی و ادبی را در کارنامه خود دارد و آثار قابل توجهی نیز ساخته، بهرام بیضایی است.

فیلم‌نامه سیاوش خوانی، بازنویسی دقیقی از یکی از داستان‌های شاهنامه است. بیضایی این داستان را به شکل ساده بازنویسی نمی‌کند، بلکه به صورت داستان در داستان است. او پیرنگ اصلی روایت خود را از شاهنامه وام می‌گیرد و در زمینه، طرحی فرعی از برگزاری آیین سوگ سیاوش می‌گنجاند.



نمایشنامه سهراب کشی بازنویسی از رزم‌نامه سهراب و رستم است. بیضایی داستان را از شاهنامه اقتباس کرده است و با افزودن گفت‌وگوهای بیشتر بین شخصیت‌ها و همچنین برقراری روابط علی و معلولی که به منطقی‌تر شدن پی رنگ داستان منجر می شود، این نمایشنامه را بازنویسی کرده است. نمایشنامه مجلس قربانی سِنّمار، بازنویسی از بخشی از روایت هفت پیکر نظامی گنجوی است. بیضایی این داستان کوتاه و ساده را با مهارت به شکل نمایشنامه‌ای کامل بازنویسی می‌کند و آن را به صحنه اجرا می‌برد.

هوشنگ مرادی کرمانی؛ قلمی برای اقتباس سینمایی

هوشنگ مرادی کرمانی، یکی از مهم ترین نویسندگان ادبیات داستانی معاصر ایران به شمار می‌آید. مهمان مامان به کارگردانی داریوش مهرجویی، خمره به کارگردانی ابراهیم فروزش، مربای شیرین به کارگردانی مرضیه برومند و گوشواره به کارگردانی وحید موسائیان، معروف‌ترین آثاری هستند که از روی نوشته‌های مرادی کرمانی اقتباس‌شده‌اند.

مهمان مامان

داستان کوتاه چکمه نیز به قلم هوشنگ مرادی کرمانی مورد توجه فیلم‌سازان قرار گرفت. در سال ۱۳۷۱ محمد علی طالبی، فیلم سینمایی چکمه را براساس اقتباسی از این کتاب ساخت. این فیلم روایت‌گر قصه‌ سمانه دخترخردسالی است که با مادرش در یکی از محلات جنوب تهران زندگی می‌کند. او روزها به اجبار به محل کار مادرش به یک تولیدی می‌رود. شیطنت‌های سمانه باعث دلخوری مسئول کارگاه است و مادر ناچار او را چند روزی در خانه تنها می‌گذارد و برای مشغول نگه داشتن سمانه یک جفت چکمه قرمز می‌خرد. در اتوبوس یکی از چکمه‌های سمانه گم می‌شود. مادر لنگه دیگر چکمه را دور می‌اندازد. پسرک همسایه که یک پای خود را از دست داده است، به دنبال یافتن لنگه گم شده می‌رود. فیلم سینمایی چکمه تاکنون موفق به کسب جوایز متعددی شده است.

فیلم گاوخونی به کارگردانی و نویسندگی بهروز افخمی بر اساس رمان «گاوخونی» نوشته جعفر مدرس صادقی در سال ۱۳۸۲ ساخته شده است. گاوخونی داستان کابوس‌های جوانی را حکایت می‌کند که خاطرات پدر مرده‌اش، شهر زادگاهش یعنی اصفهان و رودخانه زاینده رود او را به مرز پریشانی می‌رساند.

کتاب «جایی دیگر» یک مجموعه داستان، شامل شش داستان کوتاه به قلم گلی ترقی است. در سال ۱۹۸۵ این داستان به عنوان بهترین قصه‌ سال در فرانسه برگزیده شد. داستان چهارم کتاب جایی دیگر به نام درخت گلابی است که فیلم آن هم در سال ۱۳۷۶ به کارگردانی داریوش مهرجویی ساخته شد و بهترین داستان این کتاب نیز به شمار می‌رود.

راوی داستان مردی نویسنده است که به باغ کودکی‌اش در دماوند بازگشته و می‌خواهد بنویسد. او به مرور خاطرات نوجوانی خود می‌پردازد، زمانی که شیفته‌ دخترعمه‌اش بوده و هر دو به ادبیات علاقه‌مند بودند. سال‌ها بعد که محمود وارد جریانات سیاسی می‌شود نامه‌های دختر را پاسخ نمی‌دهد و رفتنش را به تاریخی بعد موکول می‌کند تا این‌که بر اثر فعالیت‌های سیاسی به زندان می‌افتد و آن‌جا با دیدن یکی از اقوام دختر خبر فوت او را دریافت می‌کند.

«پدر آن دیگری» رمانی است به قلم پرینوش صنیعی، این کتاب روایت‌گر پسر خنگی است که تا پیش از رفتن به مدرسه حرف نمی‌زند و همه او را «پسره‌ خنگ»، «این» یا در بهترین حالتش «خنگول کوچولوی من»‌ خطاب می‌کنند. اما این پسر برعکس آن‌چه تصور می‌شود، بسیار هم باهوش است. تنها ایراد شهاب این است که دیر به حرف افتاده و ترجیح می‌دهد برای مسخره نشدن از طرف دیگران، در ذهنش و با دو موجود خیالی به نام «اسی» و «ببی» هم‌کلام شود. مسخره کردن او آن‌قدر باعث عذابش می‌شود که تنها آرزویش فحش دادن می‌شود و نخستین کلمه‌ای که از دهانش خارج می‌شود یک ناسزای چارواداری است. مرحوم یدالله صمدی، در سال ۱۳۹۳ فیلم اقتباسی به همین نام، با بازی هنگامه قاضیانی و حسین یاری، ساخت این فیلم در بخش خارج از مسابقه‌ جشنواره‌ فیلم فجر به نمایش در آمد.

کیومرث پوراحمد هم فیلم «اتوبوس شب» را از داستان «سی‌ونه و یک اسیر» نوشته حبیب احمدزاده اقتباس کرده است. داستان این فیلم درباره نوجوان رزمنده ای باید به تنهایی چند اسیر عراقی را به پشت جبهه منتقل کند، اما در این کار با مشکلاتی مواجه می شود و به دلایل مختلف، کسی با وی همکاری نمی کند و در این راه اتفاقاتی برایش پیش می آید.

 مرجان شیرمحمدی، آذر، شهدخت، پرویز و دیگران

بهروز افخمی در سال ۱۳۹۲ به سراغ داستانی از مرجان شیرمحمدی، یعنی همسرش رفت و با «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» در جشنواره فجر، جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرد. در داستان این فیلم و کتاب، یک بازیگر مشهور سینما در آخرین فیلمش تصمیم می گیرد که با همسر واقعی اش همبازی شود اما این اتفاق سبب می شود همسرش به شهرت زیادی دست پیدا کند به طوری که توجه‌ها معطوف به همسرِ این بازیگر شود. این مساله دلخوری و حسادت این بازیگر مشهور سینما را به همراه دارد. در این وضعیت زن او که حالا به شهرت رسیده از خانه قهر می کند...

کتاب «تفحص» حاصل سفرهای حمید داودآبادی به فکه و گزارش های وی از عملیات تفحص، کشف و تشییع شهدا از فکه تا تهران است. فیلم شیار ۱۴۳ به کارگردانی نرگس آبیار، داستان مادری است به اسم الفت که چشم انتظار فرزند به جبهه رفته اش یونس است... خبر خوبی از راه می رسد، اما امتحان بزرگی در راه است… این فیلم برگرفته از یکی از داستان‌های کتاب تفحص است که در سال ۱۳۹۲، جایزه بهترین فیلم جشنواره بین‌المللی فیلم فجر را از آن خود کرد.

غیر از اینها فیلم‌های «سایه‌های بلند باد» ساخته بهمن فرمان‌آرا بر اساس داستان معصوم اول هوشنگ گلشیری، «دایره مینا» ساخته مهرجویی بر اساس داستان آشغال‌دونی غلامحسین ساعدی، بوف کور ساخته کیومرث درمبخش بر اساس داستان صادق هدایت ساخته شده اند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...