خاطرات آن سالها، آن سال‌های دور! | الف


بلقیس سلیمانی را اغلب با داستانهایش می شناسیم، داستانهایی که در بسیاری از آنها از تجربیات زندگی اش استفاده های آشکاری کرده است؛ اما «نام کوچک من بلقیس» رمان یا داستان کوتاه نیست و چنانکه از این عنوان بر می‌آید، شرح خاطرات اوست. با این حال اما یک کتاب اتوبیوگرافیک معمولی هم نیست. یعنی نویسنده همانند بسیاری از اهالی قلم و هنر، که زمانی احساس نیاز کرده و شروع می کنند به نوشتن خاطرات؛ قلم بدست نگرفته که خاطره هایش را از تولد تا کودکی و نوجوانی و از جوانی تا میانسالی و... ثبت و ضبط کند.

نام کوچک من بلقیس سلیمانی

«نام کوچک من بلقیس» کتابی است که به تدریج شکل گرفته است. فصول مختلف آن، با فواصل زمانی متفاوت در لابلای آثاری که سلیمانی در چند سال اخیر منتشر کرده، نوشته شده و در نشریات و گاه‌نامه‌ها به چاپ رسیده است.

به این ترتیب هر فصل کتاب در واقع یکی از همین نوشته‌هاست که به مناسبت های پیش‌آمده و با موضوعات مختلف توسط سلیمانی نوشته شده‌اند؛ نشریاتی همچون همشهری داستان، اندیشه پویا، زنان امروز، سینما و ادبیات و...

عناوین فصول مختلف کتاب بدین قرار است: نام کوچک من بلقیس، آن سال‌ها آن سال‌های دور، کلمات من، بانو، میعاد مقدس، نوروز، تکنولوژی، از اودیسه به پنلوپه، من و حکومت اسلامی، زمین بنه است، آن عشق‌ها، مرگ بر پول و زنده‌باد پول، عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، تهران آن سال‌ها، تهران و ما داستان‌نویس‌ها، من زنی پیشامدرنم!، فعالیت مطبوعاتی من، پاسداشت بدن، زیر سلطه شاهِ حواس، پیش به سوی تاریخ فردی، تغذیه از بیرون، درباره فیلم زنان قرن بیستم، خیانت جسم به روان، وقتی بازی‌های پست‌مدرنیستی نجات‌بخش می‌شوند، رمان خاله‌بازی.

البته سلیمانی برای کامل کردن کتاب، به گونه‌ای که مهمترین دوره های زندگی‌اش را شامل شود، برخی از این فصل را نیز اختصاصا برای اثر حاضر نوشته و به بقیه افزوده است. بنابراین مهمترین ویژگی ساختار کتاب، حاصل شرایطی‌ست که در آن زاده شده و از قضا جذابیت عمده کتاب هم ناشی از همین ویژگی است که از اتوبیوگرافی هایی که به صورت خطی و با رعایت تقدم و تاخر زمانی رخدادها نوشته می‌شوند، پیروی نمی‌کند. کتاب «نام کوچک من بلقیس» از ساختاری پازل گونه برخوردار است. پازل‌هایی که در کنار یکدیگر تصویری از زندگی و زمانه‌ای که بلقیس سلیمانی پشت سر گذاشته، پیش روی مخاطب قرار می‌دهد.

خواننده این روایت ها، به خوبی با سه دوره کودکی، نوجوانی و جوانی بلقیس سلیمانی آشنا می شوند، البته سلیمانی بیش از آنکه به بازگویی حوادث و اتفاقات زندگی‌اش بپردازد، کوشیده نشان دهد در دوره های مختلف زندگی خود چگونه به جهان پیرامونش نگاه می کرده و به بیان نظرات و عقاید خود در قبال رخدادهای زمانه پرداخته است. «الگوهای شریعتی به من جسارت و جرئت زندگی و مبارزه دادند. می‌شد برای علی، فاطمه، زینب و حسین شریعتی هم گریه کرد کما این‌که می‌کردم، اما آن‌ها من را آماده می‌کردند تا سرم را بالا بگیرم و با تاسی به آن‌ها بگویم من کی‌ام و چه می‌خواهم.»

برخورداری از این رویکرد که تقریبا در کلیت کتاب دیده می شود، یکی دیگر از محاسن اصلی «نام کوچک من بلقیس» را رقم زده است و باعث شده کتاب بازتاب دهنده وقایع سیاسی و اجتماعی دوران خود هم باشد. بخصوص که سلیمانی به نسلی تعلق دارد که دوره های پر تلاطمی را پشت سر گذاشته است.

بلقیس سلیمانی در سال ۱۳۴۲ در شهرستان «رابر» در جنوب کرمان متولد شده است. جوانی و نوجوانی اش درست مصادف بوده با ایام ملتهب انقلاب، سیاست‌زدگی سالهای نخستین پس از انقلاب و جنگ‌زدگی دهه شصت و ... چنین شرایطی برای دختری که در روستا به دنیا آمده و پله پله پیش آمده، درس خوانده و دانشگاه رفته و مهمتر از آن کتابخوانده و نویسنده شده، بستری پر از چالش ها و تجربه های خواندنی‌ست که سلیمانی با نثری خوش خوان و لحنی صمیمی اما بی‌تعارف برای مخاطبان نوشته است.

بنابراین اگرچه کتاب حاضر فاقد بسیاری جزئیاتی است که معمولا در بیوگرافی ها و یا اتوبیوگرافی ها شاهدش هستیم، اما تصویری بسیار خوب از کلیت زندگی و اندیشه نویسنده اش ارائه می کند. اینکه او چگونه می‌اندیشد، شیوه کارش در داستان نویسی چگونه است؟ چه چیزهایی خوانده و کدام نویسندگان را بیشتر دوست داشته است، قهرمانهای ذهنی و عینی او در طول زندگی چه کسانی بوده اند و...

این کتاب تجربه خوبی است که نشان می دهد، برای نوشتن درباره زندگی خود، حتی اگر داستان نویس باشی، الزاما نیاز به داستان‌گویی نیست، بلکه شیوه‌‎های جذاب‌تری همانند این یادداشتهای به ظاهر پراکنده اما از درون به هم پیوسته نیز وجود دارد. نوشته هایی که راحت خوانده می شوند و حتی سرگرم کننده نیز هستند و در عین حال حرف‌هایی هم برای گفتن دارند. چرا که ما پای خاطرات نویسندگانی نشسته‌ایم که صرف نظر از آموزنده بودن فراز و فرود تجربیات زندگی‌شان، به جنبه‌هایی توجه داشته اند که معمولا از نگاه ما پنهان می مانند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...