کره شمالی یا کره جنوبی؛ مردم کدامیک خوشبخت‌ترند؟ | الف


همانطور که خواندن برخی کتابها راحت تر از کتابهای دیگر است، گوش کردن برخی کتابهای گویا نیز راحت تر و یا دلپذیرتر از برخی کتاب های گویای دیگر است. کتاب «روح گریان من» [tears of my soul] که توسط نشر ققنوس منتشر شده و نسخه صوتی آن را آوانامه به مخاطبان عرضه کرده، نمونه‌ای مناسب در این زمینه است، یکی از آن کتابهایی که خورند صوتی شدن هستند!

روح گریان من [tears of my soul]

کتاب بیانی ساده و سرراست دارد و علاوه بر جذابیت محتوای آن از روایت پرکششی هم برخوردار است. اینها دست به دست هم می دهند که مخاطب در شرایط مختلفی بتواند با آن ارتباط برقرار کرده و زندگی پرفراز و فرود راوی را دنبال کند.

«روح گریان من» از گذشته و حال مردم یک سرزمین می گوید؛  ملتی با تاریخ و فرهنگ دیرپا که از میانه قرن بیستم به بعد به واسطه پیامدهای بعد از جنگ و به دلایل سیاسی، دوپاره می شود. یک کشور در جنوب و یک کشور دیگر در شمال. زندگی مردم کره در نیمه جنوبی با زندگی بخش دیگر همین مردم در نیمه شمالی کره تفاوت های بسیاری دارد. اگر چه هر دو نیمه از یک نژادند و به یک زبان سخن می‌گویند، اما گویی  فرسنگ ها از همدیگرفاصله دارند ؛ حتی در زمینه باور به خدا. در کره شمالی دینداری جرم است و اعتقاد به خدا باور به چیزی موهوم محسوب می شود، اما در کره جنوبی داشتن دین آزاد است. در کره جنوبی مردم می توانند به کاندیدای مورد نظر خود رأی دهند، اما در کره شمالی مردم آزادند که به یک کاندیدایی که حزب معرفی می کند، رأی آری بدهند!

تفاوت‌های عمیق دوکره ناشی از حکومت هایی با رویکردهای مختلف هستند که در هریک از این دونیمه بر سرکار هستند.  شمالی ها جنوبی ها را بدبخت و بیچاره تصور می کنند  و جنوبی ها نیز شمالی ها را... اما واقعیت زندگی دو کره و تفاوت های آنها چیست؟ کتاب «روح گریان من» نوشته کیم هیون هی [hyun hee kim] که توسط فرشاد رضایی به فارسی برگردانده شده، به خوبی می تواند نشان دهنده این تفاوت ها، دلایل شکل گیری و همچنین سوالاتی که به ذهن شنونده این روایت خطور کرده باشد تا درنهایت بدین پاسخ برسدکه مردم کدامیک از این دوکره خوشبخت تریند؟

«روح گریان من» زندگی نامه یک جاسوس کره شمالی است،  دختری زیبا که از متن جامعه سوسیالیستی کره شمالی برخاسته و براساس تعلیمات ایدئولوژیک آن کشور پرورش یافته و به دلیل استعدادهایش جذب  حزب مرکزی شده و به عنوان جاسوس آموزش می بیند.

آموزشهایی که هم جنبه عملی دارند و هم فکری و چنان روی شخصیت فرد کار می کنند که حاضر می شود، به تصور خدمت به کشور و به خاطر اطاعت از رهبر کره هواپیمایی با 115 مسافر بیگناه از مردم کره جنوبی را در آسمان منهدم کند.

راوی از روزهای خوش کودکی آغاز میکند و مرحله به مرحله آنچه نظام کره شمالی برای او و دیگر کودکان همانندش را تدارک دیده روایت می کند. نیمه دوم روایت اما در کره جنوبی و روزهای زندان و بازجویی او می گذرد.وارد شدن او به سئول و فروریختن باورهای دروغینی که حاکمان کره شمالی برای او ساخته اند به تولدی دوباره در زندگی این دختر در آستانه مرگ می انجامد.

کیم هیون هی با روایت صادقانه خاطرات خود تصویری زنده و ملموس از دوکره را ترسیم می کند که مخاطب می تواند با گوش سپردن به این روایت پاسخ بسیاری از سوالاتی را که از کم و کیف زندگی اجتماعی و سیاسی دوکره در ذهن دارد، دریابد.

همانگونه که قابل پیش بینی است، برای گویندگی این کتاب که راوی آن یک زن کره ای است، از صدای یک گوینده زن (شیما درخشش) استفاده شده است. «روح گریان من» باوجود سادگی متن، از روایتی برخوردار است که در بخش های مختلف کتاب انتقال دهنده احساسات گوناگونی است که قرار است موقعیت های مختلفی را نیز در چند دوره مشخص زندگی راوی تداعی کند. دوره کودکی، دوره آموزش در کمپ نیروهای ویژه، ماموریت های جاسوسی در پوشش گردشگر، ماموریت نهایی و مرگبار انفجار هواپیما و دست آخر دستگیری و انتقال به کره جنوبی . همانگونه که نویسنده کتاب برای همراه کردن مخاطب کوشیده بخشهایی را پراحساس روایت کند و یا فصلی را با ضرب آهنگ تندتری بازگو کند، گوینده متن نیز متناسب با این شگردها لحن هایی مختلف را بکار می گیرد تا بیشترین تاثیر را بر مخاطب بگذارد و این مهم نشان از درک گوینده متن از کتابی که برای مخاطب خوانده دارد؛ چنان که گویی تنها خواننده متن نیست، بلکه همچون بازیگری در قالب نقش فرو رفته به گونه ای که شنونده احساس می کند واقعا صدای خود کیم هیون هی را می شنود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دختری نوجوان، زیبا و در آستانه‌ بلوغ است و به خاطر فقر خانواده‌اش در یک محله‌ بدنام زندگی می‌کند... خواهرش نیز یک زن بد نام است... با رسیدن به سن بلوغ باید کار خواهر بزرگترش را انجام دهد تا کمک خرج خانواده باشد... پسر یک راهب ریاکار بودایی است... عاشق میدوری می‌شود اما خجالت می‌کشد از اینکه عشقش را به میدوری اظهار کند؛ به‌رغم اینکه همانند سایر همبازیان خود به کار خواهر بزرگتر میدوری آگاه است ...
تمایل به مبادله و خرید و فروش انگیزه‌های غریزی در انسان‌ها نیست، بلکه صرفاً پدیده‌ای متاخر است که از اروپای قرن 16 آغاز می‌شود... بحران جنگ جهانی اول، رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم نتیجه عدم تعادل بین آرمان بازار و رفاه اجتماعی و ناتوانی هرگونه ضدجنبش اجتماعی، نظیر سوسیالیزم و کمونیزم، برای کاهش تنش‌ها بود... تاریخ انگلیس، از جنبش حصارکشی در قرن شانزدهم تا لغو قانون حمایت از فقرا در 1834، تاریخ کالایی سازی جامعه و طبیعت است... نئولیبرال‌ها و فاشیست‌ها همچنان مشغول آرمانشهر بازارند! ...
سنت حشره‌شناسی در ایران به دانشکده‌های کشاورزی پیوند خورده و خب طبعا بیشتر پژوهشگران به مطالعه حشرات آفت می‌پردازند... جمله معروفی وجود دارد که می‌گوید: «ما فقط چیزهایی را حفاظت می‌کنیم که می‌شناسیم»... وقتی این ادراک در یک مدیر سازمانی ایجاد شود، بی‌شک برای اتخاذ تصمیمات مهمی مثل سم‌پاشی، درختکاری یا چرای دام، لختی درنگ می‌کند... دولت چین در سال‌های بعد، صدها هزار گنجشک از روسیه وارد کرد!... سازمان محیط زیست، مجوزهای نمونه‌برداری من در ایران را باطل کرد ...
چه باور کنید و چه نکنید، خروج از بحران‌های ملی نیز به همان نظم و انضباطی نیاز دارند که برای خروج از بحران‌های شخصی نیاز است... چه شما در بحران میانسالی یا در بحران شغلی گرفتار شده باشید و چه کشور شما با کودتا توسط نظامیان تصرف شده باشد؛ اصول برای یافتن راه‌حل خروج از بحران و حرکت روبه جلو یکسان است... ملت‌ها برای خروج از تمامی آن بحران‌ها مجبور بودند که ابتدا در مورد وضعیت کنونی‌شان صادق باشند، سپس مسئولیت‌ها را بپذیرند و در نهایت محدودیت‌های‌شان را کنار بزنند تا خود را نجات دهند ...
در ایران، شهروندان درجه یک و دو و سه داریم: شهرنشینان، روستانشینان و اقلیت‌ها؛ ما باید ملت بشویم... اگر روستاییان مشکل داشته باشند یا فقیر باشند؛ به شهر که می‌روند، همه مشکلات را با خود خواهند برد... رشدِ روستای من، رشدِ بخش ماست و رشدِ شهرستانِ ما رشد استان و کشور است... روستاییان رأی می‌دهند، اهمیت جدولی و آماری دارند اهمیت تولیدی ندارند! رأی هم که دادند بعدش با بسته‌های معیشتی کمکشان می‌کنیم ولی خودشان اگر بخواهند مولد باشند، کاری نمی‌شود کرد... اگر کسی در روستا بماند مفهوم باختن را متوجه ...