دفاعیه تمامقد | تجارت فردا
دهههاست در ذهن عموم، سرمایهداری با هر چیزی که در جهان مسیری اشتباه را پیموده است، مرتبط است. برای بسیاری، و نهفقط پیروان مذهب سیاسی ضدسرمایهداری، خود این کلمه مترادف با شر نهایی است. به هر کجا که نگاه کنید، به نظر نمیرسد سرمایهداری دوستان یا متحدان زیادی داشته باشد و این واقعیت بهرغم این رخ داده که سرمایهداری عملاً موفقترین سیستم اقتصادی در تاریخ بشر بوده است. در حال حاضر سرمایهداری مدافعان کمی دارد و از میان این عده هم کسانی که حاضر باشند دفاع خود را از این سیستم مکتوب کنند، حتی کمتر هستند. راینر زیتلمن [Rainer Zitelmann]، مورخ و جامعهشناس آلمانی یکی از این اندک اشخاص است. زیتلمن دکترای خود را در رشته تاریخ و علوم سیاسی گرفته و سالها بعد دکترای دیگری در رشته جامعهشناسی دریافت کرده است.
![«در دفاع از کاپیتالیسم: افشای اسطورهها» [Die 10 irrtümer der antikapitalisten : zur kritik der kapitalismuskritik] راینر زیتلمان [Rainer Zitelmann]](/files/174928673619566841.jpg)
کتاب جدید وی «در دفاع از سرمایهداری» [In Defense of Capitalism] همانطور که از نام آن پیداست، دفاعی تمامقد از سیستمی است که نفی آن به مد مورد استقبال این روزها تبدیل شده است. زیتلمن در این کتاب تلاش میکند نشان دهد چرا با وجود اینکه نظام سرمایهداری ازنظر عملکرد از رقبای مدافع دخالت دولت در اقتصاد بسیار پیشی میگیرد، تعداد زیادی از مردم عکس این را باور دارند؟
زیتلمن بر این باور است که بزرگترین ترفندی که مخالفان سرمایهداری بهکار بردهاند، مقایسه سیستم دنیای واقعی که در آن زندگی میکنیم، با ایدهآلی از دنیای بینقص رویاهایشان است. بدیهی است این ایدهآل در هیچ کجای دنیا وجود ندارد و هرگز هم وجود نداشته است. مخالفان سرمایهداری به این واقعیت تکیه میکنند که بیشتر مردم اطلاعات کمی در مورد تاریخ و فقر شدید و وضعیت غیرانسانی که اجداد ما قبل از ظهور سرمایهداری در آن زندگی میکردند، دارند. زیتلمن میگوید، آنها میدانند که اکثر مردم امروز از معلمان خود در مدرسه یا دانشگاه در مورد شرایط بیرحمانه و سنگدلانه تحت سوسیالیسم چیزهای بسیار کمی آموختهاند.
درنهایت، مخالفان سرمایهداری آینده را با سیاهترین رنگها نقاشی میکنند، بهطوریکه هر مشکل و بحرانی را نه به شکستهای دولت، بلکه به نقصهای ادعایی در بازار نسبت میدهند. بهعلاوه این واقعیت که هر سیستم ضدسرمایهداری بدون استثنا به شکست انجامیده، موضوعی است که سوسیالیستها حاضر به پذیرش آن نیستند. آنها همیشه یک پاسخ آماده دارند؛ این اصلاً سوسیالیسم «واقعی» نبود!- و با اطمینان میگویند که پس از ۱۰۰ سال آزمایشهای سوسیالیستی شکستخورده، سرانجام دستورکار مناسب برای عملیکردن سوسیالیسم را پیدا کردهاند. به نظر نویسنده در اصل، سرمایهداری یک سیستم اقتصادی مبتنی بر مالکیت خصوصی و رقابت است که در آن شرکتها آزادند تا تعیین کنند چه چیزی و چقدر تولید کنند و قیمتهای تعیینشده از طریق بازار به تصمیمگیریهای آنها کمک میکند. نقشهای اصلی در اقتصادهای سرمایهداری را کارآفرینانی ایفا میکنند که برای توسعه محصولات جدید و کشف فرصتهای جدید بازار خدمت میکنند و مصرفکنندگانی که تصمیمات خرید فردی آنها درنهایت موفقیت یا شکست کارآفرین را تعیین میکند. در قلب آن، سرمایهداری یک سیستم اقتصادی کارآفرینانه است. درواقع، «اقتصاد کارآفرینی» مناسبترین اصطلاح برای توصیف آن خواهد بود. در مقابل، در سوسیالیسم، مالکیت دولتی غالب است، و نه رقابت واقعی وجود دارد، نه قیمتهای واقعی. مهمتر از همه، هیچ کارآفرینی وجود ندارد. اینکه چه محصولاتی و به چه مقدار تولید میشوند، از سوی مقامات برنامهریزی متمرکز دولتی تعیین میشود، نه کارآفرینان خصوصی.
اما، هیچکدام از این سیستمها در خالصترین شکل خود در هیچ کجا وجود ندارند. در واقعیت، همه سیستمهای اقتصادی، سیستمهای مختلط هستند. در سیستمهای سوسیالیستی در دنیای واقعی، مالکیت خصوصی محدودی بر کالاهای سرمایهای و ابزار تولید و رگههایی از اقتصاد بازار آزاد وجود داشت و دارد (در غیر این صورت آنها خیلی زودتر فرو میپاشیدند). و در کشورهای سرمایهداری مدرن، اجزای بیشماری از سوسیالیسم و اقتصاد برنامهریزیشده وجود دارد (که اغلب مانع عملکرد اقتصاد بازار میشوند و نتایج آن را بر این اساس تحریف میکنند).
راینر زیتلمن در «در دفاع از سرمایهداری» ده ایراد رایج در مورد سرمایهداری را بررسی میکند:
سرمایهداری موجب گرسنگی و فقر، افزایش نابرابری، مصرف غیرضروری، تخریب محیطزیست، تغییرات اقلیمی و جنگ میشود. منتقدان میگویند سرمایهداری، سود را بر انسانیت اولویت میدهد، انحصارهای غالب ایجاد میکند و دموکراسی را تضعیف میکند. زیتلمن هر یک از این استدلالها را به نوبت بررسی میکند و نقصهای اساسی که آنها را بیاعتبار میکند، آشکار میکند. او استدلالهای متقابلی را برای هر اتهام مطرح میکند و با استفاده از انبوهی از شواهد تاریخی و حقایق آموزنده ثابت میکند که این نه سرمایهداری، بلکه یک قرن آزمایش ضدسرمایهداری بوده که شکست خورده است. «در دفاع از سرمایهداری» از سه بخش تشکیل شده است.
بخش اول به «ده مغالطه بزرگ ضدسرمایهداری» میپردازد و فصلی به بحث در مورد هر مغلطه اختصاص داده است. این مغالطهها عبارتاند از: «سرمایهداری مسئول گرسنگی و فقر است»، «سرمایهداری به نابرابری فزاینده منجر میشود»، «سرمایهداری مسئول تخریب محیطزیست و تغییرات اقلیمی است»، «سرمایهداری بارها و بارها به بحرانهای اقتصادی و مالی جدید منجر میشود»، «سرمایهداری زیر سلطه ثروتمندان است: آنها دستور کار سیاسی را تعیین میکنند»، «سرمایهداری به انحصار منجر میشود»، «سرمایهداری خودخواهی و حرص و طمع را ترویج میکند»، «سرمایهداری مردم را به خرید محصولاتی که نیازی به آنها ندارند ترغیب میکند»، «سرمایهداری موجب جنگ میشود» و «سرمایهداری به این معناست که همیشه خطر فاشیسم وجود دارد». در بخش دوم، «جایگزینهای سرمایهداری»، زیتلمن کیفرخواستی کوبنده علیه سوسیالیسم ارائه میدهد. بخش سوم هم با عنوان «برداشتهای رایج از سرمایهداری»، نتایج نظرسنجیهایی را که زیتلمن از دیدگاههای مردم ایالاتمتحده، بریتانیای کبیر، آسیا و اروپا در مورد سرمایهداری انجام داده است، مورد بحث قرار میدهد. در بخش نتیجهگیری، مخالفت با سرمایهداری بهعنوان یک دین سیاسی را بررسی میکند. همچنین ویینگ ژانگ، اقتصاددان برجسته چینی طرفدار بازار آزاد، مقالهای در مورد «اقتصاد بازار و رفاه عمومی» نوشته و کتاب با طرح پرسشنامهای به پایان میرسد.
زیتلمن در برخورد با این ادعا که سرمایهداری موجب افزایش نابرابری میشود، موضعی جسورانه اتخاذ میکند. او نهتنها انکار میکند که چنین چیزی وجود دارد و آمار توماس پیکتی و دیگران را به چالش میکشد، بلکه پرسشی اساسیتر مطرح میکند: اگر حتی چنین اتفاقی رخ دهد، مشکل کجاست؟
دیدگاهی نهچندان کمطرفدار وجود دارد که معتقد است، افزایش نابرابری اجتماعی اگر با کاهش فقر همراه باشد، بههیچوجه شایسته انتقاد نیست. آنگوس دیتون، برنده جایزه نوبل اقتصاد، حتی پا را فراتر میگذارد و استدلال میکند که پیشرفت همیشه با نابرابری همراه است. ثمرات پیشرفت بهندرت در تاریخ بهطور مساوی توزیع شدهاند. بنابراین، بین سالهای ۱۵۵۰ تا ۱۷۵۰، امید به زندگی خانوادههای دوکنشین انگلیسی با جمعیت عمومی قابلمقایسه بود. پس از سال ۱۷۵۰، امید به زندگی اشراف در مقایسه با عموم مردم بهشدت افزایش یافت و شکافی ایجاد کرد که در سال ۱۸۵۰ تقریباً ۲۰ سال بود. با شروع انقلاب صنعتی در قرن هجدهم و آغاز تدریجی نظم اجتماعی که امروزه سرمایهداری یا اقتصاد بازار نامیده میشود، امید به زندگی برای عموم مردم نیز از ۴۰ سال در سال ۱۸۵۰ به ۴۵ سال در سال ۱۹۰۰ و تقریباً ۷۰ سال در سال ۱۹۵۰ افزایش یافت. دیتون میگوید: «جهانی بهتر، جهانی پر از تفاوتها و نابرابریهاست.»
زیتلمن، که نخستینبار با پایاننامه خود یعنی «هیتلر: سیاستهای اغوا» به رسمیت شناخته شد، دانش خود را از تاریخ اروپا در پاسخ به این اتهام که سرمایهداری عامل جنگ است، بهخوبی به کار میگیرد. لنین جنگ جهانی اول را به رقابت بین قدرتهای امپریالیستی نسبت داد و ازآنجاکه سرمایهداری به امپریالیسم منجر شده بود، سرمایهداری بار مسئولیت آغاز جنگ را بر دوش کشید. تا به امروز، مورخان مارکسیستی مانند پری اندرسون روایت لنینیستی را تکرار میکنند و بر این باورند که این روایت، توضیحی عمیقتر و ساختاری از جنگ ارائه میدهد، نه تمرکز بر شخصیتها و رویدادهای دیپلماتیک که در آثار مورخان «بورژوا» یافت میشود.
زیتلمن این افسانه را با حقایقی رد میکند که کسانی را که تبلیغات مارکسیستی را جذب کردهاند، شگفتزده خواهد کرد. سرمایهداران و صنعتگران برجسته در قدرتهای بزرگ اروپایی در سال ۱۹۱۴ با رفتن به جنگ مخالف بودند، به همین دلیل از سوی هموطنان جنگطلبتر خود محکوم شدند. آنها به یک دلیل ساده با جنگ مخالفت کردند: میخواستند پول دربیاورند و جنگ برای تجارت بد است. «در تحلیلی از علل جنگ جهانی اول... مورخ آلمانی، ورنر پلامپ، نتیجه میگیرد که هیچ مدرکی از دوره قبل از آگوست ۱۹۱۴ وجود ندارد که نشان دهد شرکتهای آلمانی بهدنبال جنگ بودهاند... حتی گروههای بزرگ صنایع سنگین مانند کروپ و تیسن سهمیه صادرات قابلتوجهی داشتند و جنگ بههیچوجه با منافع آنها همسو نبود... در لندن، همانطور که مورخ بریتانیایی، نیال فرگوسن، در اثر مهم خود در مورد جنگ جهانی اول گزارش میدهد، اکثریت قریب به اتفاق بانکداران از چشمانداز جنگ وحشت داشتند، بهویژه به این دلیل که جنگ تهدید میکرد که اکثر، اگر نگوییم همه، مراکز پذیرش اصلی که در تامین مالی تجارت بینالمللی فعالیت داشتند، ورشکست شوند.»
اگر نمیتوان گناه جنگ را به گردن سرمایهداری انداخت، پس رکود اقتصادی چه میشود؟ زیتلمن با همان تاکتیک جسورانهای که در پاسخ خود به اتهام جنگطلب بودن سرمایهداری از آن استفاده میکند با این اتهام هم روبهرو میشود. او بهخوبی از شواهدی آگاه است که نشان میدهد سوء مدیریت دولت در اقتصاد، نه بازار آزادِ بیقیدوبند، علت اصلی نابسامانیهای اقتصادی است. اما، او میپرسد، حتی اگر بازار بیثبات باشد، مشکل کجاست؟ او به پیروی از جوزف شومپیتر، اظهار میکند که عقبماندگیهای موقت بخشی از رشد اقتصادی عظیمی هستند که سرمایهداری ممکن میکند و علاوه بر این، بهای آن ارزش پرداخت را دارد. شومپیتر استدلال کرد که «بحرانها چیزی مثبت هستند- بسیار شبیه به یک رعدوبرق پاککننده. در یک بحران، شرکتهایی که بهخوبی مدیریت نمیکنند، از بین میروند و شرکتهای نوآورتر دیگری با محصولات بهتر، فرآیندهای تولید بهتر، ساختارهای توزیع بهتر و هزینههای پایینتر جای آنها را خواهند گرفت». شومپیتر متقاعد شده بود که هرگونه تحریک مصنوعی اقتصاد برای کاهش بحران، حتی با بهترین نیتهای اخلاقی، فقط اوضاع را بدتر میکند، زیرا مانع از اصلاح ناسازگاریها در بحران میشود.
البته این واقعیت که یک اقتصاد سرمایهداری در حال رشد موجب جایگزینی برخی از مشاغل با مشاغلی دیگر خواهد شد، به این معنا نیست که رکودهای بزرگ، لازمه توسعه سرمایهداری هستند. درواقع، به نظر میرسد زیتلمن گاهی اوقات با نشاندادن اینکه مداخلات ناموفق دولت موجب رکود اقتصاد شده است (که استدلال کرد موضوع مثبتی برای کارایی سرمایهداری است)، علیه خودش کار میکند. اگر چنین است، پس بدون این اقدامات، رکودهای مورد بحث رخ نمیدادند. (او میتوانست با این ادعا که در غیاب سیاست دولت، چیزی در بازار آزاد میتوانست همان جابهجایی را ایجاد کند، از این امر اجتناب کند، اما این کاملاً ناممکن است.) علاوه بر این، دیدگاه شومپیتر مبنی بر اینکه بهتر است اجازه دهیم رکود پس از وقوع، «خودش را نشان دهد»، به این موضوع که آیا توسعه سرمایهداری مستلزم رکود است یا خیر، بیربط است.
![در دفاع از سرمایهداری» [In Defense of Capitalism]](/files/175058925189307298.jpg)
زیتلمن میگوید، سرمایهداری نهتنها برتر از سوسیالیسم است؛ بلکه سیستم دوم به فجایع وحشتناکی منجر شده است. «بنابراین، ما شاهد یک سلسله آزمایشهای سوسیالیستی شکستخورده مداوم هستیم- از اتحاد جماهیر شوروی تا چین تا رادیکالترین نوع آن در کامبوج. هر چقدر هم که در جزئیات متفاوت بودند، همه آنها در این توهم سازندهگرایانه متحد بودند که تنها با لغو مالکیت خصوصی، مبارزه با «ثروتمندان» و اجرای یک اقتصاد برنامهریزیشده است که مردم میتوانند از فلاکت فئودالیسم و سرمایهداری رهایی پیدا کنند.» این دفاع گاهی به نقاط عجیبی هم رسیده است. رژیم پل پوت در کامبوج چنان وحشتناک بود که شاید تصور میشد هیچ فرد عاقلی از آن دفاع نمیکند. اما چنین نیست. زیتلمن مینویسد، در میان روشنفکرانی که رژیم ترور اجتماعی در کامبوج را بیاهمیت جلوه دادهاند... نوام چامسکی بود که به بدنامکردن رژیم اعتراض کرد و گفت، گزارشهای مربوط به کشتارهای جمعی ساختگی است. اسلاوی ژیژک، فیلسوف ضدسرمایهداری، حتی تا آنجا پیش رفت که اعلام کرد خمرهای سرخ به اندازه کافی پیش نرفتهاند: «خمرهای سرخ، بهنوعی به اندازه کافی رادیکال نبودند، درحالیکه نفی گذشته را تا حد نهایی پیش میبردند، هیچ شکل جدیدی از جمعگرایی را ابداع نکردند.» بااینحال، او افزود، «خشونت انقلابی باید بهعنوان «رستگاریبخش» و حتی «الهی» مورد تجلیل قرار گیرد». چگونه روشنفکران میتوانستند چنین دیدگاههای توهمآلودی را اتخاذ کنند؟ زیتلمن تمایل دارد فکر کند که این کار آنها محصول احساسات بوده است. روشنفکران مورد بحث، کورکورانه به سرمایهداری حمله میکردند و در راه این هدف استفاده از هر وسیلهای مجاز بود. رویاهای سوسیالیسم به دینی جایگزین برای آنها تبدیل شد. زیتلمن مینویسد: «ما از گزارشهای زندگی مارکسیستها میدانیم که مارکسیسم -با وجود تمام ادعاهای علمی که این نظریه دارد- بیشتر در قلمرو احساسات ریشه دارد. سرمایهداری، طبق این استدلال، نهتنها تمام شرهای جهان را توضیح میدهد، بلکه ریشه مشکلات و روانرنجوریهای همه است. بنابراین، رستگاری از همه شرها در هیچ بهشت فراتر از آن اتفاق نمیافتد، بلکه در جامعهای رخ میدهد که در آن مالکیت خصوصی ابزار تولید، طبق وعده رستگاری ضد سرمایهداران، لغو شده باشد.»
«در دفاع از سرمایهداری» حق نام خود را بهخوبی ادا میکند و یکی از بهترین دفاعیاتی است که میتوانید در مورد سرمایهداری بخوانید. حتی اگر طرفدار دین مخالفت با سرمایهداری هم هستید، خواندن کتاب زیتلمن به شما کمک خواهد کرد تا بفهمید چطور باید به سرمایهداری حمله کنید تا یک محقق آگاه و مطلع نتواند بهراحتی خطاهای استدلالی شما را علیه خودتان استفاده کند. برای همین خواندن آن برای هر دو گروه طرفداران و مخالفان سرمایهداری قطعاً مفید خواهد بود.