رمان «هادس» نوشته مریم نفیسی‌راد در 352 صفحه توسط انتشارات نسل نواندیش در زمستان 1400 منتشر شد. از این نویسنده تا به حال تالیف‌ها و ترجمه‌های دیگری هم وارد بازارکتاب شده است که به عنوان مثال می‌توانیم از ترجمه رمان معروف «مردانی در آفتاب» نوشته غسان کنفایی نام ببریم.

هادس مریم نفیسی‌راد

ماجرای رمان هادس در کشور سوریه می‌گذرد. هادس نام محله‌ای بی‌نام و نشان در کشور سوریه است و ماجراهای این رمان به نوعی با وقایع گروهک داعش پیوند خورده است. شخصیت اول این رمان دختریست با دو اسم به نام‌های «میریام» و «پاندورا» که بیشتر ماجراهای داستان بر محور کارکتر او می‌چرخد. نویسنده با نوشتن این رمان به روزهایی پرداخته است که خیمه مخوف گروهک داعش و کلمه تروریست بر تمام دنیا سایه افکنده است. فضای داستان پر از معما و ابهام و تاریکی است و خواننده را بیشتر یاد ژانر وحشت می‌اندازد.

تمام شخصیت‌های این داستان اسم‌های عربی دارند وهمین باعث می‌شود در نگاه اول مخاطب فکرکند که دارد یک رمان ترجمه شده عربی را می‌خواند، درصورتی که نویسنده این کتاب یک ایرانی است اما بخاطر شناخت کافی که از جغرافیای عراق و سوریه دارد و همچنین اشراف داشتن به زبان عربی و آشنایی با فرهنگ مردم سوریه باعث شده رمانی نو با عناصر تصویر و تعلیق در اختیار مخاطب بگذارد. ما در طول رمان با نام‌های محله ها و خیابان‌های سوریه هم آشنا می‌شویم. نویسنده سعی داشته علاوه بر تشریح وقایع داستان خواننده را با اقلیم کشورهای همسایه هم آشنا کند.

ماجراهای پر فراز و نشیبی که برای شخصیت اول قصه می‌افتد مخاطب را تا پایان داستان در بیم وامید نگه می‌دارد. نویسنده بخاطر اینکه خواننده را بدون خستگی با ماجراهایش همراه سازد تمام تلاشش را کرده تا پیشاپیش، پایان داستانش را لو ندهد و با ابهامی که در فضا و پرداخت داستانش ایجاد کرده خواننده را به کنجکاوی وادارد. او بیش از این‌که توضیح بدهد وقایع داستان را به تصویر کشیده است، اما مشکل داستان نه طولانی بودن آن بلکه تعدد شخصیت‌های داستان است که گاهی خواننده را گمراه می‌کند.

اشخاصی که در داستان حضور دارند دو دسته اند عده‌ای شخصیتند و عده دیگر تیپ. مسلما نویسنده در شناساندن شخصیت‌ها به مخاطب موفق‌تر از تیپ‌های داستانی‌اش عمل کرده است واین ناشناس بودن تیپ‌هایی که سایه وار و کمتر در فضای داستان حضور دارند گاهی باعث می‌شود مخاطب فراموششان کند. با این حال، نثر روان و یکدست نویسنده باعث می‌شود خواننده با ماجرای شیرینی مواجه شود که با چاشنی ترس و دلهره همراه است.
نقطه عطف این رمان به تصویر کشیدن و ثبت کردن گوشه‌هایی‌ از تاریخ معاصر در چندسال اخیر است. سال‌هایی که تاریخ تکرار شد و گروهک‌های داعش خاطرات نسل کشی و قتل و غارت اسکندرها و چنگیزها را باردیگر در دنیا تکرارکردند.

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...