به گزارش مهر، کتاب "بادبادک‌ها" نوشته «وجیهه سامانی» توسط انتشارات عهد مانا به نمایشگاه کتاب رسید.

این داستان بلند که ویژه رده سنی نوجوان است، قصه خانواده‌ای را روایت می‌کند که در دنیای مدرن امروز، به موازات رفاه اقتصادی، از فقر عاطفی و فرهنگی رنج می‌برد و در این میان سارا، دختر نوجوان خانواده در تلاش است تا این زندگی نصفه و نیمه را روی گسل طلاق حفظ کند.

البته می‌توان گفت روی دیگر سخن این کتاب با بزرگسالان است. کسانی که موجبات حیات و هستی بچه‌ها را فراهم می‌کنند و حواس شأن نیست که بچه‌ها در کنار نیازهای حیاتی و اقتصادی، بیشتر از هر چیز تشنه محبت و امنیت روانی هستند.

در قسمتی از داستان می‌خوانیم:

اینستاگرام را باز می‌کنم. پست آخرم از همیشه بیشتر لایک خورده و کامنت گرفته. پنجاه و هشت نظر را با سرعت از بالا به پایین سر می خورم و روی کامنت آخر مکث می‌کنم. بادبادک است. مثل همیشه کوتاه و مختصر، اما زیبا نوشته:
گاهی از وسط همین زندگی‌های تکه پاره هم، خورشید سر می‌زند.

از وجیهه سامانی کتاب‌های "آن مرد با باران می‌آید" و "خواب باران" هم با چاپ پنجم در نمایشگاه کتاب عرضه شده است. بادبادکها این روزها در نمایشگاه بین المللی کتاب در غرفه عهد مانا واقع در شبستان، راهروی ١٨، غرفه ٣٨ عرضه می‌شود.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...