رمان «درّه مردگان راه‌رونده» نوشته مریم عزیزی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «درّه مردگان راه‌رونده» نوشته مریم عزیزی به‌عنوان ششمین و آخرین کتاب مجموعه «دشت پارسوا» منتشر شده است.

عزیزی متولد سال ۶۲ در تهران و دانش‌آموخته رشته شیمی محض است. مجموعه «دشت پارسوا» ی او علاوه بر داشتن ویژگی‌های ادبیات فانتزی، در گونه ادبیات وحشت هم جا می‌گیرد. رمان‌های این مجموعه فضایی سحرآمیز و شخصیت‌های عجیبی دارند که می‌توان آن‌ها را به‌عنوان عناصر سازنده رمان فانتزی ایرانی شناخت.

مجموعه کتاب‌های «دشت پارسوا» فضایی سحرآمیز دارند و افسانه و فانتزی‌های ایرانی را با خود دارند. کتاب اول، «حومه سکوت» و کتاب دوم «پیشگویی سپیده دم» نام داشتند که تیرماه سال ۹۵ منتشر شدند. «نفرین دفراش» و «دو ریسمان جادویی» هم کتاب‌های سوم و چهارم این مجموعه بودند. «اژدهای چهاربال» هم به‌عنوان کتاب پنجم مجموعه مذکور اسفندماه سال ۹۷ به بازار نشر عرضه شد.

شخصیت اصلی کتاب‌های «دشت پارسوا» دختری ۱۹ ساله به نام ماندانا است که موفق به کشف دنیای جادوگرها می‌شود. ماندانا متوجه دلیل جداشدن دنیای جادوگرها از دنیای آدم‌ها می‌شود و وارد دنیای آن‌ها می‌شود تا…

«درّه مردگان راه‌رونده» از فصل ۶۹ رمان شروع شده و به فصل ۷۷ می‌رسد. پس از آن هم بخش کوتاه «پس‌آغاز» قرار دارد. عزیزی نگارش جلد پایانی مجموعه «دشت پارسوا» را آبان‌ماه سال ۹۱ تمام کرده است.

عناوین فصل‌های رمان پیش‌رو به این ترتیب است: بانو دارچین، صدای خرد، جام خون، بی‌مرز، کلید مرگ، به او، سرزمینی برای فراموشی، آینه واژگون، الگوی موج‌ها.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

خاطره بعدی سرما و تاریکی را در خود داشت. آنجا را می‌شناخت: آلاچیق باغ انگور آبتین، ولی با یک تغییر بزرگ؛ نه خبری از برگ‌های سبز و گل‌های شکفته بود و نه اثری از نسپین‌های مونث. بانو خاکزاد و شاه کیفرود، پیچیده در بالاپوش‌های ضخیم پشمی، مشغول صحبت بودند. از فنجان‌های چایی که به دست داشتند بخار برمی‌خاست. مثل این خاطره را از جایی به یاد داشت. رازیان به روشنایی زیر آلاچیق خزید. بانو خاکزاد سربلند کرد و گفت: «بالاخره رسید.»
کیفرود سربرگرداند و رازیان گفت: «معذرت می‌خوام دیر شد.»
بانو خاکزاد گفت: «چیز زیادی رو از دست ندادی.»
رازیان جلو رفت و دنباله یقه بانو خاکزاد را به لب برد: «چه چیزی مهم‌تر از بودن در کنار شما، دختر عمه جان.»
کیفرود گفت: «صحبت از اوضاع دشت بود.»
رازیان کنار بانو خاکزاد نشست: «از سرما؟»
کیفرود گفت: «چیزهای بدتری هم هست. البته هنوز زمانش نرسیده اما در برنامه‌ها هست.»
بانو خاکزاد نگاهی به بوته‌های لخت و بی‌برگ اطرافشان انداخت: «موندم که بدتر از این وضع دیگه چی می‌تونه باشه. از عکس‌العمل آبتین خیلی می‌ترسم. این باغ همه دل‌خوشی و امیدش بود. فکر می‌کنم بهتره بلافاصله بعد از برگشتنش و قبل از اینکه اوضاع بدتر از این بشه برای مدتی برگرده پیش نیلوفر و کامران. حداقل تا زمانی که این یخبندان برطرف بشه.

این کتاب با ۲۱۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...