دل همه‌مان درد می‌کند! | الف



دستگاه گوارش نوشته آیین نوروزی شروعی تکان دهنده و تاثیرگذار دارد. اتفاقی ناگهانی که در طول رمان مدام در ذهن شخصیت اصلی داستان تداعی می‌شود. گویی از کابوس آن رهایی ندارد. به همین نسبت خواننده کتاب نیز با این اتفاق ناگهانی یکباره خود را در دل داستان می‌یابد. یک تصادف دلخراش که به مرگ تعدادی جوان منجر می‌شود: «ترسناک است که خودت مرده باشی، اما خونت هنوز کار خودش را بکند و قطره قطره بریزد روی زمین».

 دستگاه گوارش آیین نوروزی

آیین نورزوی (متولد 1369) آغازی موفق در داستان نویسی داشته، انتشار اولین مجموعه داستانش دو جایزه ادبی بوشهر و هفت اقلیم را برای او به ارمغان آورده است. اغلب داستانهای این مجموعه که پیش‌تر در همشهری داستان چاپ شده بودند و بالاخره با نام «آب و هوای چند روز سال» در سال 92 از سوی انتشارات نگاه روانه بازار کتاب شدند. این داستان‌ها بی‌شباهت به تجربه‌های بسیاری از ما و یا خود نویسنده نبودند، آثاری با حال و هوای جوانگرایانه که از زندگی پسری جوان در فضایی شهری حکایت می‌کنند. آیین نوروزی  به همین سادگی خودش را در قالب راوی داستان می‌گذارد و روزهایش را تعریف می‌کند. ماحصل اینگونه داستان‌ها القای حس واقعی بودن و لمس راحت‌تر فضا به مخاطب است. «دستگاه گوارش» عنوان تازه‌ترین کتاب‌ نوروزی است که به تازگی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است. او این بار هم به سراغ روایت دوره‌ای از زندگی یک جوان رفته است.

راوی اول شخص، پسری است که در راه رساندن پدر بیمارش به درمانگاه تصادفی وحشتناک را به چشم می‌بیند. این حادثه انرژی دراماتیک زیادی را به ابتدای رمان تزریق کرده که نویسنده برای همراه کردن مخاطب از آن بهره برده است. آیین نوروزی سعی دارد به مخاطب القا کند که همه چیز ممکن است همینطور بی‌مقدمه و غیر منتظره رخ دهد: ور‌شکست شدن ناگهانی پدر، فوت مادر، بیماری و ...  در نهایت سفر به آلمان.

محور اصلی این رمان بیماری عجیبی است که پدر راوی بدان مبتلا شده و برای درمانی عجیب‌تر به همراه پسرش راهی آلمان می‌شود. پیوند مدفوع، درمانی است که شاید هیچ یک از ما آشنایی با آن نداشته باشیم اما آیین نوروزی از این بیماری نادر و نحوه درمان آن فرصتی برای خلق داستانی برخوردار از ظرفیت‌های دراماتیک تازه می‌سازد. حداقل این فایده را دارد که نویسنده نه تنها خواننده را با داده‌ها تازه‌ای درباره یک بیماری آشنا می‌کند، بلکه از آن در خدمت تازگی فضا کلی رمان نیز بهره می‌برد. همین موضوع باعث می‌شود «دستگاه گوارش» نه فقط در حد عنوان رمان بلکه در محتوای آن نیز اثری متفاوت با خیل آثار داستانی امروز نویسندگان جوان خلق کند.

گاه داستان طنزگونه می‌شود و گاه غم‌انگیز. همین فراز و فرودهاست که جذابیت «دستگاه گوارش» را می‌افزاید. شخصیت اول داستان جوانی است با روابط ضعیف اجتماعی. عدم توانایی در برقرار کردن یک رابطه‌ی متعادل با افراد پیرامون خود یکی از مهمترین چالش‌های او در زندگی بوده است. حتی در برقراری رابطه با دختر هم کلاسیش که در گذشته فرصت ابراز علاقه به او را از دست داده است و حالا می‌کوشد از سفر به آلمان برای درمانی پدرش، فرصت جدیدی برای برقراری ارتباط مجدد و بیان آنچه که پیشتر از عهده گفتنش برنیامده بود بسازد.

جذابیت‌ها و غافلگیری‌های داستان تا لحظه آخر ادامه دارد. در هیچ قسمتی نوروزی مخاطب را به حال خود رها نمی‌کند،گاه او را با ذهنیات جوان درگیر می‌سازد و گاه با چالش‌های بین پدر و پسر. پایان بندی باز رمان تمهیدی موفق برای ادامه‌دار ساختن ارتباط خواننده با رمانی است که پس از پایان نیز کماکان بدان فکر می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...