تلاشی برای فرار از خاطرات آسیب‌زا و برخی تجربه‌های تلخ گذشته... درد این دو کودک به عنوان یک ادعای قدرتمند برای رد یک سیستم اشتباه درنظر گرفته می‌شود. ... گاهی به خاطر تصمیمی اشتباه به عقب رانده شده‌ایم یا شاید کسی را که در نزدیکی ماست از دست داده‌ایم؛ و همه به خاطر اینکه چرا چنین چیزی اتفاق افتاده است، ناراحتیم... از نگرانی‌های خود برای افراد ضعیف، کوچک، بی‌گناه و ناتوان حرف می‌زند.

از جنس زندگی و نگرانِ ضُعفا و بی‌گناهان | اعتماد


«خدای چیزهای کوچک» [The God of small things] اثر آرونداتی روی[Arundhati Roy] داستانی هندی به زبان انگلیسی است که جهانی ناعادلانه را آشکار می‌سازد. جان آپدایک روی این رمان مقدمه نوشته است. از آرونداتی روی در هند به عنوان یکی از نویسندگان برجسته یاد می‌شود، چراکه آثار او به‌مثابه تیری شلیک‌شده به میراثِ مشکوک توده‌های مظلوم زنان است.

خدای چیزهای کوچک» [The God of small things] اثر آرونداتی روی[Arundhati Roy]

در این کتاب خاطرات جدید و مهیبی به نمایش گذاشته می‌شود. به این معنا که تلاشی برای فرار از خاطرات آسیب‌زا و برخی تجربه‌های تلخ گذشته است که بیش از حد زنده مانده و فراموش‌نشدنی‌اند. به عبارتی دیگر، رمانی است برای غلبه بر ناامیدشدن، اضطراب، خاطراتِ دردناک و ماندگار و مقایسه آنها با رویدادهایی که اخیرا اتفاق افتاده است. 
آرونداتی روی با آوردنِ دو فرزند برای واکنش در برابر یک وضعیت نابسامان، زشتی‌های جامعه را در معرض دید ما قرار می‌دهد، زیرا به عقیده او، کودکان حاصلِ رویکردهای سفت و سختِ اجتماعِ ناسازگار و بی‌بندوباری هستند که می‌توانند پاسخی بی‌نظیر به همراه خود بیاورند، به همین دلیل، درد این دو کودک به عنوان یک ادعای قدرتمند برای رد یک سیستم اشتباه درنظر گرفته می‌شود.

آرونداتی روی با «خدای چیزهای کوچک» به عنوان نخستین رمانش، برنده جایزه بوکر شد و به خاطر سبک جدید و خاصش نامش سر زبان‌ها افتاد و جان آپدایک نویسنده شهیر امریکایی مقاله مفصلی بر آن نوشت که به عنوان مقدمه ترجمه فارسی کتاب -ترجمه سیروس نورآبادی، نشر نقش جهان- نیز آمده است. آپدایک می‌نویسد: «خدای چیزهای کوچک رمانی با جاه‌طلبی بی‌نظیر، باید از خود زبانی خاص و ویژه‌ اختراع کند و «خدای چیزهای کوچک» هم به ‌واقع و به کمال این کار را می‌کند... «خدای چیزهای کوچک»، مانند معبدی که با ازخودگذشتگی ساخته شده، ساختار تودرتوی عظیمی از جزییات ظریف و به‌شدت احساس‌برانگیز است.» آپدایک در ادامه از تاثیرات جیمز جویس و ویلیام فاکنر هم می‌نویسد. به قول میچیکو کاکوتانی منتقد امریکایی برنده‌ جایزه‌ پولیتزر، «خدای چیزهای کوچک» رمانی فاکنرمآبانه در بلندپروازی‌های خانوادگی و نژادی و طبقه‌ای و مانندِ مارکز سرشار از قدرت جادویی و اسطوره‌ای و تاریخی» است. جان برجر، نویسنده و منتقد انگلیسی برنده‌ جایزه‌ بوکر نیز «خدای چیزهای کوچک» را شاهکاری بی‌نظیر برشمرد که هرگز مثل آن نوشته نشده و نخواهد شد. 

«خدای چیزهای کوچک» جدا از بسیاری چیزهای دیگر، درد و رنج فرد را در مجموعه‌ای از همه ظلم‌های دوروبر آرونداتی روی و بدون توقف زمان نشان می‌دهد، زیرا به عقیده او محدودیت‌ها در مقتضیات زمان هضم شده و شکست می‌خورند. این رمان به نهادهای جامعه از جمله خانواده و مساله ازدواج، ماشین‌آلات مصنوعی برای حفظ قانون و اجرای عدالت و سیستم پیچیده ایجاد نابرابری جنسیتی در جامعه می‌پردازد. به بیانی دیگر، موضوع‌های مهمی که در این کتاب دنبال می‌شود، شامل بی‌عدالتی‌هایی است که جامعه باید تحمل کند. توهین و سوءاستفاده‌هایی که بر زنان جامعه اعمال می‌شود و محاکمات و مصیبت‌های بی‌شماری که قابل چشم‌پوشی نیستند اما در یک نگاه کلی می‌توان این کتاب را در امتداد آثار دیگر آرونداتی روی یعنی «پایان تخیل» و «بزرگ‌ترین خوب مشترک» دانست، چراکه در دو کتاب یادشده به ترتیب دیدگاه آخر‌الزمانی نویسنده از هند و جهان مسلح هسته‌ای و خشم او علیه مقاماتی که زن و مرد را از خانه‌های خود بیرون می‌کشند، نشان می‌دهد.

از آنجا ‌که آرونداتی روی حاصل یک رابطه شکست‌خورده است، بنابراین استا و راحل نیز در کتاب خود محصول یک خانه شکست‌خورده در آیه‌منم هستند. خانه آیه‌منم تحت سلطه هنجارهای سنتی مردسالار است. مردان داخل و اطراف خانه از دیدگاهی محافظه‌کار برخوردارند. این اعتقاد ارتدوکسی در مورد جایگاه، حقوق و آزادی زنان زمینه‌ای را فراهم می‌کند تا موضوع آرونداتی روی برای رمان «خدای چیزهای کوچک» در ذهنش جرقه بزند. به همین منظور، آرونداتی روی درباره کتاب خود می‌گوید: «داستان برای من روشی است برای درک حس جهان. جهانی که در نزدیکی من واقع شده است. داستان در روستایی که من در آن بزرگ شده‌ام واقع شده است، یعنی تلاشی برای ایجاد ارتباط بین کوچک‌ترین چیزها با بزرگ‌ترین آنها و سرانجام ما می‌بینیم که چگونه آنها در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند.» او در ادامه می‌گوید: «چیزی که نوشتن «خدای چیزهای کوچک» را به تجربه‌ای ارزشمند برای من تبدیل کرد، این است که مردم در سراسر دنیا با این کتاب ارتباط برقرار کرده‌اند؛ اینکه این کتاب به‌نوعی بر نقطه‌ای عمیق در وجود انسان دست می‌گذارد.»

از سویی دیگر، «خدای چیزهای کوچک» بیانگر قربانی شدنِ افراد حاشیه‌نشین به روشی منحصربه‌فرد است. مثلا آمو و ماماچی دو شخصیت غیرقابل تحمل داستان هستند. ولوتا در سیستم مردسالاری بالاتر از زن محسوب می‌شود اما غیرقابل نفوذ است و به بخش ضعیف‌تر جامعه تعلق دارد، به همین ترتیب، چاکو با اینکه یک مارکسیست خودمختار است، در حقیقت فقط یک رمانتیک ناکارآمد به نظر می‌رسد؛ حال نکته اصلی اینکه همه این خطوط و سطوح فکری به‌طور همزمان و مداوم عمل می‌کنند؛ آنچه مهم است، مضمون قربانی‌ کردن است. یعنی عاملی الزامی که «خدای چیزهای کوچک» را به یک اثر هنری یکپارچه و یک دستاورد هنری تبدیل می‌کند؛ آن‌طور که در سال 2015 به فهرست 100 رمان بزرگ گاردین راه یافت و به عنوان هشتمین کتاب‌ الهام‌بخش جهان در فهرست صدتایی «کتاب‌هایی که جهان را شکل دادند» به انتخاب سرویس جهانی بی‌بی‌سی (بی‌بی‌سی آرت) در سال 2019 قرار گرفت.

در کتاب جنبه‌های بسیاری وجود دارد که می‌توانیم خیلی خوب با همه آنها ارتباط برقرار کنیم. در زندگی همه ما اتفاقی افتاده است و بلافاصله آرزو کرده‌ایم که ‌ای کاش نمی‌افتاد و از خود می‌پرسیم در حقیقت چرا اتفاق بدی افتاده است. شاید گاهی به خاطر تصمیمی اشتباه به عقب رانده شده‌ایم یا شاید کسی را که در نزدیکی ماست از دست داده‌ایم؛ و همه به خاطر اینکه چرا چنین چیزی اتفاق افتاده است، ناراحتیم. «خدای چیزهای کوچک» ما را در تصادفی ‌بودن اتفاقات به یقین می‌رساند و تنها راه برون‌رفت را همانا تمرکز بر دنیای ذهن یا درون می‌داند. در یک کلام، «خدای چیزهای کوچک» از نگرانی‌های خود برای افراد ضعیف، کوچک، بی‌گناه و ناتوان حرف می‌زند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...