ماریس کنده [Maryse Condé] نویسنده اهل گوادلوپ برای مجموعه آثارش برنده جایزه بنیاد سینه دل دوکا [Cino-Del-Duca 2021] گران‌ترین جایزه ادبی در فرانسه شد.

ماریس کنده [Maryse Condé]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، ماریس کنده، نویسنده اهل گوادلوپ برای مجموعه آثارش که از نظر احساسی بسیار غنی و پیچیده هستند، موفق شد جایزه جهانی سینه‌دل دوکا را از آن خود کند. این جایزه که به عنوان اتاق انتظار نوبل ادبیات و گران‌ترین جایزه ادبی در فرانسه شناخته می‌شود، مبلغی معادل 200 هزار یورو برای برگزیده‌اش به ارمغان می‌آورد.

ماریس کنده پس از اعلام خبر برنده شدنش در مراسمی کوچک - که در موسسه فرانسه در پاریس برگزار شد- گفت «خوشحالم و سرفراز برای خودم، خانواده‌ام و برای کشورم گوادلوپ.» خانم کنده که نخستین رمانش را در سن 40 سالگی منتشر کرده، در ادامه افزود: «دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است. حالا می‌توانیم ببینیم ماریس کنده که بود. بخوانیمش و درباره‌اش بحث کنیم.»

گفتنی است در سال 2018 ماریس کنده به عنوان برنده جایگزین نوبل ادبیات انتخاب و معرفی شد. آکادمی نوبل در این سال به دلیل رسوایی جنسی برخی از اعضای این آکادمی برنده‌ای را معرفی نکرد.

هلن کرر دان کاس، دبیر آکادمی فرانسه و از اعضای داوران این جایزه درباره انتخاب کونده گفت «ماریس کنده انتخاب همه ما بود. همه ما هیچ انتخاب دیگری جز او نداشتیم.»

ماریس کنده که حالا 84 ساله است، با تداوم بخشیدن به انسان گرایی موجود در آثارش خود را به عنوان یک زن گوادلوپی مستقل تعریف و معرفی می‌کند. او در سال 2020 نیز نشان بزرگ فرمان ملی شایستگی را از سوی امانوئل مکرون، رئیس جمهور فعلی فرانسه دریافت کرد.

جایزه سینه دل دوکا به نویسنده فرانسوی و یا غیرفرانسوی اعطا می‌شود که مجموع آثارش حاوی یک پیام انسانی مدرن، بی‌مکان و هویدا باشد. این جایزه اغلب به عنوان جایزه‌ای شناخته می‌شود که مسیر کسب جایزه نوبل ادبیات را هموار می‌کند. کمال داوود، جویس کارل اوتس، پاتریک مودیانا و ماریو بارگاس یوسا از جمله برندگان پیشین این جایزه بوده‌اند.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...