رمان «چشم زمان» نوشته آرتور سی کلارک و استیون بکستر با ترجمه شادی حامدی و حسین شهرابی توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، این‌کتاب اولین‌جلد از مجموعه «ادیسه زمان» است.

داستان این‌رمان علمی‌تخیلی درباره ماجراجویی‌های سه‌ فضانورد روس و آمریکایی، چند سرباز سازمان ملل و یک لشگر از سربازان انگلیسی قرن نوزدهمی با همکاران هندی‌شان است. «نخست‌زادگان» موجوداتی هستند که کمابیش به پیریِ کیهان، زمین را زیر نظر دارند. اما انسان از وجود نخست‌زادگان آگاه نیست تا آن‌که در لحظه‌ای کوتاه، زمین تکه‌تکه می‌شود و دوباره مثلِ یک جورچینِ عظیم به هم متصل می‌شود. ناگهان سیاره و تمام موجوداتِ زنده‌ ساکن بر آن، دیگر از یک روزگارِ واحد نیستند. دنیا به چل‌تکه‌ای از دوران‌های مختلف تبدیل می‌شود؛ از دورانِ پیش از تاریخ تا سال ۲۰۳۷. از هر کدام از زمان‌ها هم ساکنانی حاضر هستند که حالا باید در کنار یکدیگر زندگی کنند.

در داستان «چشم‌ زمان» در آسمان، گوی‌هایی نقره‌رنگ در آسمان شناورند که هیچ سلاحی بر آن‌ها کارگر نیست و به‌هیچ‌وجه نمی‌توان با آن‌ها ارتباط برقرار کرد. سوالی که برای شخصیت‌های داستان پیش می‌آید این است که آیا این گوی‌ها ابزارهایی پیشرفته هستند که کارشان خلق و حفظِ گسست‌های زمانی بوده؟ یا دوربین‌هایی هستند که بیگانگانِ تصورناپذیر با آن‌ها ساکنانِ زمینِ نو را زیر نظر گرفته‌اند؟ یا نکند چیزی هستند به‌مراتب عجیب‌تر و هراس‌انگیزتر؟

در ادامه قصه، انسان‌هایی از اعصارِ مختلف باید با هم زندگی کنند و در این دنیای شگفت‌انگیزِ نو راهی برای بقا پیدا کنند؛ این‌آدم‌ها همان سه فضانوردِ روس و امریکایی، چند سربازِ صلح‌بانِ سازمان ملل و لشگر انگلیسی هندی هستند که البته دو سردار خون‌ریز فاتحِ تاریخی هم؛ یکی مغول و دیگری مقدونی در دنیای مورد اشاره حضور دارند و ممکن است رو در روی یکدیگر قرار بگیرند...

این‌کتاب با ۴۷۲ صفحه و قیمت ۶۵ هزار تومان منتشر شده است.

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...