رمان «دراکولا» [Dracula] نوشته برام استوکر [Bram Stoker] با ترجمه مهرداد وثوقی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

دراکولا» [Dracula] نوشته برام استوکر [Bram Stoker

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب دویست و پانزدهمین عنوان از مجموعه «ادبیات جهان» است که این‌ناشر منتشر می‌کند و در کنار ترجمه رمان «فرانکنشتاین» که چندی پیش منتشر کرد، در زمره ادبیات وحشت قرار دارد.

آبراهام استوکر نویسنده «دراکولا»، مشهور به برام استوکر نویسنده ایرلندی، متولد سال ۱۸۴۷ و درگذشته به سال ۱۹۱۲ است. او رمان‌ها و داستان‌های کوتاه زیادی در کارنامه دارد اما با «دراکولا» شناخته می‌شود که تا به حال اقتباس‌های تصویری زیادی از آن ساخته شده است. برام استوکر چندسال از نوجوانی خود را در مبارزه با بیماری و ناچار در رختخواب گذراند. در نتیجه تجربه این‌چندسال بیماری و بستری‌بودنش، بسیار به کار آمد و تاثیرات زیادی در زندگی‌اش به جا گذاشت.

رمان «دراکولا» با دفترچه خاطرات مردی به‌نام جاناتان هاکر شروع و تمام می‌شود. ساختار این‌رمان به‌صورت خاطرات، تلگراف‌ها و نامه‌های ارسالی بین شخصیت‌هاست. شخصیت وحشت‌زا و محوری این‌رمان، یک اشراف‌زاده رومانیایی به‌نام کُنت دراکولا است که از یک جنگجوی سلحشور تبدیل به یک‌ خون‌آشام می‌شود. استوکر برای نوشتن این‌رمان، ۸ سال از زندگی خود را صرف تحقیق و پژوهش کرد و فرهنگ‌های اروپایی و افسانه‌های کهن مربوط به خون‌آشام‌ها را مطالعه کرد.

در داستان دراکولا، وقتی جاناتان هاکر با کنت دراکولا روبرو می‌شود، او را اشراف‌زاده‌ای تنها و مرموز می‌بیند که همه نزدیکانش را از دست داده است. در ادامه داستان مشخص می‌شود این‌اشراف‌زاده مرموز می‌تواند نیروهای شر و اهریمنی را از قصر خود که بالای کوه‌های کارپات قرار دارد، به دوردست‌ها اعزام کند...

سر آرتور کانن دویل خالق شخصیت مشهور شرلوک هولمز در ژانر کارآگاهی، در نامه تقدیر و تحسینی که برای برام استوکر نوشته، دراکولا را بهترین داستانی دانسته که درباره شیاطین و نیروهای اهریمنی خوانده است.

سال گذشته نسخه دیگری از ترجمه این‌کتاب به قلم محمود گودرزی توسط نشر برج راهی بازار نشر شد. ترجمه‌ای که انتشارات ققنوس به‌قلم مهرداد وثوقی از این‌کتاب عرضه کرده، براساس نسخه تصحیح‌شده جان کالتاردت در سال ۱۹۷۸ است. مهرداد وثوقی در پیشگفتار کوتاه خود بر ترجمه فارسی‌اش از «دراکولا» از علی‌اکبر کسمائی یاد کرده که سال ۱۳۱۸ برای اولین‌بار نسخه خلاصه این‌رمان را به فارسی ترجمه کرد.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

آرتور با چهره‌ای رنگ‌باخته و با خونسردی، نگاهش را به بالا دوخت و گفت: «مراقب باشید آقا؛ مراقب باشید!»
وان هلسینگ گفت: «بهتر نیست ابتدا بشنوید ببینید چه می‌گویم؟ در این صورت، دست‌کم از حدود هدفم آگاه می‌شوید. باقی حرفم را بگویم؟»
موریس میان حرفش پرید. «کاملا عادلانه است.»
وان هلسینگ پس از مکثی کوتاه، به‌گونه‌ای که معلوم بود برایش دشوار است، در ادامه حرف‌هایش گفت:
«دوشیزه لوسی مُرده. این‌طور نیست؟ بله! در این صورت، عمل ناصوابی در حقش انجام نمی‌شود. اما اگر نمرده باشد...»
آرتور جست زد، بلند شد و فریادزنان گفت: «ای وای! چه می‌گویید؟ یعنی اشتباهی رخ داده؛ زنده به گورش کرده‌ایم؟» اندوهناک چنان نالید که گویی هیچ امیدی برای تسلی‌اش در کار نیست.
«فرزندم، نگفتم زنده به گور شده. چنین فکری نمی‌کنم. فقط در این حد می‌گویم که شاید به حالت نامرده تبدیل شده باشد.»
«نامرده! نه زنده! چه می‌گویید؟ حرف‌هایتان فقط ممکن است از کابوس برآمده باشد.»

این‌کتاب با ۵۸۸ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...