کافه کتاب آفتاب مشهد پس از ۵ ماه تعطیلی با حضور رضا امیرخانی، محمدکاظم کاظمی و جمعی از علاقمندان در مکانی تازه بازگشایی شد.

کافه کتاب آفتاب مشهد رضا امیرخانی محمدکاظم کاظمی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، مقصد یکی از شریان‌های اصلی و مرکزی شهر مشهد یعنی بلوار احمدآباد و خیابان قائم(عج) است، اگر روز جمعه نبود رسیدن به این منطقه که محل ازدحام مطب اطبا و چند بیمارستان است، بسیار زمان‌بر بود اما به لطف تعطیلی روز جمعه بسیار خلوت و زودتر از ساعت مقرر می‌رسید . اینجا آیین بازگشایی کافه کتاب آفتاب مشهد پس از ۵ ماه تعطیلی در محل جدید خودش است.

وارد محوطه ساختمانی قدیمی و بزرگ واقع در نبش قائم ۴ که می‌شوید؛ فضایی دل‌انگیز با درختان کهنسال و نهال‌های جدید، حوض‌های کوچک آب، باغچه‌های بزرگ و کوچک، گل و گیاهان فراوان، استخری بزرگ اما بدون آب، فضاهای دنج و زیبا، میز و صندلی‌های چیده شده و عمارتی در دوطبقه وسط این محوطه در مقابل دیدگان قرار دارد.

جمعیت کم‌کم جمع می‌شوند و مجری تأکید می‌کند که این مراسم رسمی نیست و قرار است بصورت ساده و صمیمی همزمان با بیست سالگی «کتاب آفتاب» و ده سالگی «کافه‌کتاب آفتاب» این فضا آغاز بکار کند.

رضا امیرخانی نویسنده مطرح کشورمان و محمدکاظم کاظمی شاعر افغانستانی مقیم مشهد آماده سخنرانی می‌شوند و مخاطبان، علاقمندان و جمعی از اهالی فرهنگ و هنر مشهد که خود را به این مراسم رسانده‌اند، مشتاق شنیدن. عده‌ایی مستقر بر صندلی شدند و برخی هم بروی سکوها و فضاهای موجود و تعدادی هم ایستاده مراسم را ادامه می‌دهند.

توسعه یعنی همین کافه کتاب آفتاب
کاظمی و امیرخانی هر دو تأکید می‌کنند که بنای سخنرانی نداشتند و برای خداقوت و تبریک به عابس قدسی مدیر کافه کتاب آفتاب آمده‌اند.

امیرخانی پیش از این مراسم، در فضای مجازی درباره کافه کتاب آفتاب نوشته بود: «می‌توانست سر برگرداند و قهر کند و بنشیند و زانوی غم به بغل بگیرد و غصه‌خور قصه‌ها باشد و ما هم دست‌بالا یکی از غم‌خواران‌ش... ادبیات فارسی پر است از همین غصه‌خورها... خیلی‌ها می‌گفتند چرا باید در این روزگار، میان این همه غصه، به کافه‌ کتاب آفتاب اشاره کرد؟ بلند شد، ایستاد و ساخت؛ به‌ترش را... توسعه یعنی همین کافه کتاب آفتاب...»

وی در این مراسم با تشکر از عابس قدسی گفت: ایران پر از آدمهای قهرو است، عمده سیاستمداران قهرو هستند که با ناملایمت‌ها قهر سیاسی می‌کنند اما قدسی این کار را نکرد.

عابس قدسی

او با بیان اینکه کافه‌ها میان شاعر، نویسنده، فیلمساز و ... فضای بین‌الاذهانی ایجاد می‌کنند، افزود: کافه‌ها به زنده ماندن نویسندگان کمک می‌کنند.

امیرخانی با اشاره به اینکه قدرت زیاد، احساس خودبسندگی ایجاد می‌کند گفت: خوب است به فضاهایی برویم که تاییدمان نکنند.

این نویسنده با بیان اینکه درصد مهمی از نویسندگی وابسته به ذوق و خلاقیت است، گفت: نویسنده کسی نیست که بهترین قصه را بنویسد، به نظر من نویسنده کسی است که در صنعت نشر زندگی می‌کند و در واقع نویسنده کسی است که تلاش کند وارد صنعت نشر شود.

امیرخانی با اشاره به اینکه در موضوع ارتباط نویسنده جوان و ناشر دارای ضعف هستیم، تاکید کرد: شناخت زیست‌بوم نشر برای نویسندگان جوان مهم است.

وی همچنین در پاسخ به سؤال مخاطبان گفت: رمان جدیدی با موضوع ادبیات توسعه در دست نگارش دارد. رمانی که می‌گوید با نگاه‌های مختلف کشور را بسازیم. کشور نیاز به تغییر نسل واقعی با سؤالات واقعی دارد.

شعرخوانی استاد محمدکاظم کاظمی، پرسش و پاسخ مخاطبان، جشن امضای آثار رضا امیرخانی از دیگر بخش‌های این مراسم بود.

کافه کتاب آفتاب مشهد در بلوار احمدآباد، خیابان قائم(عج)، نبش قائم ۴ در مساحت ۱۵۰۰ مترمربع با ۶۰۰ مترمربع زیربنا در دوطبقه راه‌اندازی و همه روزه از ساعت ۸ تا ۲۳ پذیرای مخاطبان است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...