بهرام پروینگنابادی در نشست مجازی «نقش انتشارات فرانکلین در توسعه نشر کتاب در ایران» انتشارات فرانکلین را مکتب نام نهاد زیرا هرکسی وارد فرانکلین شده، به تعداد زیادی از فعالان این حوزه آموزش داده است.
به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، اتحادیه انجمنهای علمی-دانشجویی زبان و ادبیات فارسی به مناسبت 11 شهریور، روز صنعت چاپ، نشست «نقش انتشارات فرانکلین در توسعه نشر کتاب در ایران» در فضای مجازی را با حضور بهرام پروینگنابادی، معاون فرهنگی انتشارات علمی و فرهنگی و استاد زبان و ادبیات فارسی برگزار کرد.
پروینگنابادی گفت: پیش از این گفته بودم «انتشارات فرانکلین» بیش از انتشارات است، فرانکلین یک مکتب است. امروز میخواهم این جمله را باز کنم. انتشارات فرانکلین نشر ایران را متحول کرد.
وی درباره همایون صنعتیزاده، موسس انتشارات فرانکلین گفت: همه میگویند موسس فرانکلین یعنی صنعتیزاده نابغه بود و همیشه این نوابغ هستند که جایی را اثربخش میکنند. دیگر نابعه، میرزاتقیخان امیرکبیر است که از ابتدایی که بر کُرسی صدارت مینشیند، اطلاعیه میدهد و اعلام میکند که هر کسی بتواند کتابچهای بنویسد و قوانین برای تسهیل امور مملکت در آن بیان کند، از او حمایت خواهد شد.
به گفته این استاد زبان و ادبیات فارسی، ابتدا میرزا شفیعی قزوینی، کتابچهای به امیرکبیر میدهد و چاپ میشود و بعد چندین رساله تهیه میشود تا اینکه در سال 1302 محتشمالسلطنه -میرزا حسنخان اسفندیاری- در دربار ناصرالدین شاه رسالهای با عنوان «چرایی عقب افتادگی ما» از روی کتاب شفیعی قزوینی مینویسد. در این بین رسالههای بسیاری نوشته شدهاست، به همین دلیل لازم بود تا دارالترجمهای که زیرنظر مترجمان متخصص اداره میشد، فعالیت و کتابهای غربی را ترجمه کنند و این اتفاق میفتد. همانطور که محمدعلی فروغی، رسالههای دکارت را ترجمه میکرد؛ چراکه تیزهوشانی درک کردهبودند که مانند قبل نمیتوان حکومت کرد.
وی افزود: در آن دوره بسیاری از کتابها ترجمه میشود، اما به دلیل مسائل سیاسی به مشکل برمیخوردند. بعد از کودتای 32، در کابینه اعلام میکنند که نیاز داریم کتابهای غربی را ترجمه کنیم، این نیاز وجود داشت.
جوانان به تکنیک و روش صنعتیزاده توجه کنند
پروینگنابادی درباره نحوه شکلگیری انتشارات فرانکلین توضیح داد: جوانی –همایون صنعتیزاده- از خانواده جدا شد و فکر تجارت داشت، از بازار پوسترها را میگرفت و اعلام میکرد که میخواهد نمایندگی تجارتها را داشتهباشد. او برای رونق کارش مهمانی برگزار کرد و در یکی از این گردهماییها، دو امریکایی از سفارت که نزدیک خانه آنها بود، میآیند و اعلام میکنند که میخواهند با او همکاری کنند، اما پاسخ جوان منفی است و میگوید میخواهد تجارت کند. در دیدار بعد، امریکاییها از او برای نمایش چند کتاب در گالری اجازه میخواهند.
به گفته پروینگنابادی این کتابها برای برنامه کتاب فرانکلین در امریکا بود که با هدف ترجمه کتابهای امریکایی در کشورهای مختلف فعالیت میکرد. افراد در برنامه کتاب فرانکلین سعی میکردند کتاب از سوی مترجمین ترجمه شود و بین مردم برود. به همین دلیل سعی میکردند که موسسه درست کنند و به این منظور امکاناتی ارائه میدادند. این برنامه در بیروت، مصر و شرق آسیا شعبه داشت.
این استاد زبان فارسی با تاکید بر روش فعالیت صنعتیزاده ادامه داد: از این زمان صنعتیزاده کتابها را میبیند و میپذیرد تا با شیوه خودش فعالیت کند. اگر جوانها میخواهند کاری کنند باید به روش کار این افراد توجه کنند، علاوهبراینکه این افراد در چه زمانی فعالیت کردند، موفق شدند با تکنیک و روشهایی، اقدامات تاثیرگذار انجام دهند. روند فعالیت برنامه فرانکلین به این شکل بود که کتابهایی معرفی میکرد، ترجمه و صفحهآرایی میشد. ناشر، درصدی از چاپ برای ترجمه و صفحهآرایی برمیداشت و رفتهرفته تعداد کتابها زیاد شد.
شکلگیری بخش ادیتوریال در انتشارات فرانکلین
پروینگنابادی درباره تحصیلات و سازوکار فکری موسس انتشارات فرانکلین ادامه داد: صنعتیزاده در لندن تئاتر خواند و به شکسپیر علاقهمند بود. به ایران آمد و همه میگفتند که متخصص شکسپیر است. صنعتیزاده 20 روز در سال را در لندن میگذراند، در آنجا با فردی آشنا شد و زمانی که صنعتیزاده به لندن میرفت کتابهایی را با هم بررسی میکردند. صنعتیزاده میگفت که از ابتدای آشنایی میدانست، او را برای ویراستاری به ایران میآورد.
وو با اشاره به زمانی که دومین جلد کتاب «تاریخ تمدن» ترجمه شده بود، با مشکلی مواجه شد، بیان کرد: مترجم میگفت که اینجا ترجمه با متن هماهنگ نیست. منوچهر انور از آن زمان بهعنوان داور، متن اصلی را با ترجمه مقابله میکرد. از آن پس بود که یک متخصص ترجمه، به شکل نظاممند برای این کار شکل گرفت. صنعتیزاده بخشی را به بخش ادیتوریال اختصاص داد. همچنین دانشگاه تهران این بخش را ایجاد کرد تا اگر کتابی در هر حوزه ترجمه میشود، چنین مقابلهای برای آن انجام شود، چراکه پیش از آن کتابهایی ترجمه میشد که مجموعهای از کلمات فارسی بود و دانشجویان متوجه متن آن نمیشدند.
به گفته پروینگنابادی بخش ادیتوریال نتوانست در انتشارات دانشگاه تهران به فعالیت خود ادامه دهد زیرا استادان دانشگاه این فشار را میآورند که نباید ترجمه آنها تغییر کند، به دلیل این فشار، بخش ادیتوریال در انتشارات دانشگاه تهران شکل نمیگیرد. اما در فرانکلین که انتشارات خصوصی بود و عنانش در دست یک فرد بود، توانست این روند شکل بگیرد.
صنعتیزاده فهمیده بود برای پیشرفت باید همافزایی داشتهباشد
پروینگنابادی با اشاره به اینکه انتشارات فرانکلین با چند انتشارات مانند امیرکبیر و «سخن» همکاری میکرد، گفت: صنعتیزاده فهمیده بود که اگر میخواهد پیشرفت کند باید همافزایی داشته باشد و بدون همافزایی هیچ کاری پیش نمیرود. در دنیای امروز باید دست دیگران را بگیرید تا آنها دست شما را بگیرند. هیچ وقت صنعتیزاده تنها کار نمیکرد. از طرفی کار در بخش افست را شروع کرد و با بهترین چایخانهداران در بخش افست همکاری میکرد.
وی با تاکید بر اینکه در انتشارارت فرانکلین علاوه بر اینکه کتاب ویرایش میشد، از افراد درستی هم استفاده میشد، ادامه داد: احمد سمیعی گیلانی ویراستار نسل دوم انتشارات فرانکلین است و نسل اول نجف دریابندری، انور و ... بودند. یکی از ویژگیهای ویراستار، فروتنی است. ویراستار نمیگوید که اطلاعات من بیش از مولف است؛ بلکه میگوید دانستههایی دارم و مولف دانستههایی دارد.
به گفته او انور تعیین کرده بود که تا ظهر در انتشارات فرانکلین فعالیت میکند و بعد دنبال تئاتر و سینما خواهد رفت، اما با همکاری نجف دریابندری و فتحالله مجتبایی کار ویراستاری زیاد شد.
انتشارات فرانکلین نخستین رعایتکننده قانون کپیرایت
پروینگنابادی در ادامه درباره منش افرادی که در انتشارات فرانکلین کار میکردند، گفت: روزی جوانی 18 ساله با کاغذی در دستش وارد دفتر شد. «خشم و هیاهو» نوشته ویلیام فاکنر را ترجمه کرده بود و میخواست این کتاب چاپ شود، بارها با برنامه فرانکلین مکاتبه شد تا اجازه ترجمه و انتشار این کتاب داده شود. زیرا وقتی میخواستند که کتابی را ترجمه کنند به فرانکلین نامه میزدند، و این مجموعه کپیرایت کتاب را میخرید. بنابراین فرانکلین نخستین جایی است در ایران که کپیرایت را رعایت میکرد.
وی ادامه داد: وقتی این جوان ترجمه خود از «خشم و هیاهو» را میآورد، انور میبیند که ترجمه پریشان است و مانند آن یک صفحه کار انجام نشده است. انور مینشیند و کتاب را مجدد ترجمه و با نام آن جوان منتشر میکند. دریابندری میگوید: «نمیدانم چرا انور این کار را کرد؛ زیرا آن جوان فقط نشسته بود و یاد میگرفت.» فرانکلین 14 بار این کتاب را چاپ کرده و 20 بار از سوی ناشران دیگر و بارها از سوی ناشران، بیاجازه چاپ شد؛ در نتیجه این کتاب سرمایه انتشارات فرانکلین است.
فرانکلین مکتب اصالت متن است
پروینگنابادی درباره شروع انتشار کتابهای دوزبانه در فرانکلین گفت: سیروس پرهام تعریف میکند: «کتابهایی دو زبانه وجود داشت که شعر به زبان اصلی و ترجمه در صفحه دیگر چاپ شده بود. پرهام میگوید که جرات نمیکند این کار را انجام دهد زیرا در ترجمه باید کلماتی اضافه یا حذف شود، اما در انتشارات فرانکلین جرات کردند و این کار را انجام دادند. پرهام در بخارا نوشت که گفتند این اقدامات زیر نظر او بود اما انور و چند نفر دیگر روی آن کار کردند.
وی با طرح این سوال که در سال 1400 کدام مترجم جرات انتشار ترجمه شعر به دو زبان را داد، افزود: در آن زمان چند نفر با هم همکاری میکردند و هیچ اسمی هم از آنها بیان نمیشد. صنعتیزاده به مترجمان اعتماد بهنفس میداد که میتوانند ترجمه کنند و متن اصلی را در برابر آن بگذارند. اگر ویراستار مسلط، پشت مترجم باشد، این کار انجام میشود. فرانکلین، مکتب اصالت متن است و متن برای او اهمیت دارد.
ایده انتشار کتابهای جیبی
پروینگنابادی با بیان این مطلب که فروش انتشارات فرانکلین بالا رفت، اما صنعتیزاده راضی نبود، ادامه داد: صنعتیزاده سالی 20 روز به لندن میرفت و این ایده به ذهن او رسید که کتابهای جیبی منتشر کند. با این روش میتوانست قیمت کتاب را پایین بیاورد و شمارگان را بالا ببرد. همچنین کاغذ ارزان میشد، زیرا با استفاده از کاغذهای برش خورده این کار را کرد. اواخر دهه 30 این اقدام شروع میشود و لوگویی برای آن طراحی میکنند که به آن «کله اسبی» میگویند. این طرح از سر اسبهای تخت جمشید الهام گرفته شده است. در نتیجه کتابخوانی را در ایران افزایش یافت.
وی افزود: ناشران دیگر هم خواستند این کار را بکنند، اما چاپخانهها نتوانستند پاسخگوی این نیاز باشند. متولدین دهه 20 و 30 و اوایل 40 با کتابهای جیبی انس و الفت دارند. این کتابها برای آنها حس نوستالژیک دارد و با آن کتابهای جیبی کتابخوان شدند. زیرا در دهه 50 در خانوادهها برای کتاب هزینه نمیشد، اما کتابهای جیبی وارد بسیاری از خانهها شد. حتی در ایستگاه راه آهن، داروخانه، دکه روزنامهفروشی و... این کتابها وجود داشت و نسلی کتابخوان را تربیت کرد.
تاسیس یکی از بهترین چاپخانههای ایران
به گفته پروینگنابادی، برنامه فرانکلین بر این اساس بود که به کشورها برای انتشار کتاب کمک کند، اما در حالیکه دفتر بیروت و مصر هزینههای زیادی برای این برنامه داشت، صنعتیزاده کار را به جایی رساند که همه چیز برعکس شد و به دیگران وام میداد.
وی ادامه داد: کتابهای افست و جیبی فروش خوبی داشت، حتی صنعتیزاده قانون 47 را بعد از جنگ جهانی پیدا کرد. بر این اساس کشورهایی که به متفقین کمک کردند میتوانند از تکنولوژی صنعتی استفاده کنند. این را در جلسه اعلام میکند تا از آلمان خواسته شود، به ایران دستگاه چاپ بدهد، اینگونه چهار دستگاه افست را وارد ایران میکند و یکی از بهترین چاپخانههای ایران از سوی صنعتیزاده و عبدالرحیم جعفری شکل میگیرد.
به گفته او صنعتیزاده همچنین به حروفچینی و طرح روی جلد کتابها توجه داشت، یو افزود: صنعتیزاده چند نفر گرافیست به مجموعه انتشارات فرانکلین میآورد و طراحهای خوبی مانند مرتضی ممیز در دفتر آتلیه فرانکلین شروع به کار میکنند. صنعتیزاده به اینگونه سرمایهگذاری میکرد و میدانست که یک موسسه باید نیروی انسانی خوب داشته باشد.
توجه صنعتیزاده به تهیه و تالیف کتاب درسی
پروینگنابادی، درباره جنبه دیگر فعالیت انتشارات فرانکلین برای تهیه و تالیف کتابهای درسی بیان کرد: در دهه 30 تشتتی در کتابهای درسی بهویژه در دوره دبستان به وجود آمد، بهویژه اینکه الفبا، چگونه تنظیم شود. در نتیجه سازمان کتابهای درسی کنار انتشارات فرانکلین تاسیس و برای تالیف کتابهای درسی متخصصهایی درنظر گرفته میشود، افرادی برای این مساله در امریکا دوره میبینند و کتابهای درسی سامان پیدا میکند.
به گفته او انتشارات فرانکلین کتابهای درسی افغانستان را هم چاپ میکرد، صنعتیزاده هدف داشت تا کتابهای درسی خاورمیانه در ایران تهیه و تالیف بشود. یکی از بزرگان افغانستان میگفت که سامانه کتابهای درسی افغانستان را صنعتیزاده پایهگذاری کرد و حتی در دوران طالبان هم از بین نرفت.
وی افزود: در اوایل دهه 40 فرانکلین کار بزرگی کرد. این انتشارات ساختمان هفت طبقه در خیابان جهانکودک خریداری کرد که سه طبقه زیرزمین داشت. اینجا در این روزها محل انتشارات علمی و فرهنگی است. در زیرزمین دو طبقه استودیو بود، زیرا صنعتیزاده میخواست آموزش را به مناطق محروم ببرند. او میخواست برنامههای آموزشی را ضبط کند و به مناطق محروم ببرد.
در سیستم فرانکلین رواداری وجود دارد
پروینگنابادی به دورانی که پول وارد سیستم انتشارات فرانکلین شد اشاره کرد و اداهم داد: این شرکت آوازه دارد و با متخصصان همکاری میکند. در سیستم فرانکلین رواداری وجود دارد. اگر بخواهید که پیشرفت کنید باید روادار باشید، باید به کارکنان و کارمندان برسید. در فرانکلین هیچکس کاری نداشت که چه کسی سیاسی است و چه کسی نیست. فرانکلین مجموعهای از افراد با نظرهای سیاسی مختلف اما وطنپرست بود. افرادی که فقط روی یک اندیشه تمرکز و تعصب ندارند و اجازه میدادند فکرها و افراد مختلف کار کنند.
وی ادامه داد: کمکم حامیان صنعتیزاده کنار رفتند و اعلام کردند که او از برنامه کتاب امریکایی فراتر رفته است. حتی افرادی اسمش را کودتا گذاشتند، باید این دیدگاه مورد قضاوت قرار بگیرد. بعد همه دارایی انتشارات فرانکلین را به اسم علیاصغر مهاجر کردند و صنعتیزاده از فرانکلین کنار میرود. در این میان صنعتیزاده کاغذ پارس را هم در ایران تولید کرد زیرا به آن نیاز بود.
انتقال انتشارات فرانکلین به مهاجر
به گفته پروینگنابادی، مهاجر چند سالی فعالیت در انتشارات فرانکلین را ادامه داد، زیرا این اقدامات پایه قوی داشت.
وی توضیح داد: در این زمان دریابندری را برای دورههای آموزشی به سوئیس میفرستند و کریم امامی در فرانکلین سردبیر میشود. قبلا دریابندری این مسئولیت را برعهده داشت. در انتشارات فرانکلین، سردبیر است که تصمیم میگیرد چه کتابی ترجمه شود و تا پایان سال چند کتاب منتشر شود، این کار از سرویراستاری بالاتر است.
این استاد زبان فارسی درباره چگونگی شکلگیری مجله «کتاب امروز» توضیح داد: افراد در انتشارات فرانکلین، مجله «کتاب امروز» را منتشر میکنند، این مجله فقط هشت شماره چاپ شد. مجلههای «بررسی کتاب» و «راهنمای کتاب» پیش از آن منتشر میشد و تاثیر زیادی بر کتابخوانی داشت، اما «کتاب امروز» یکی از تاثیرگذارترین مجلات در تاریخ مطبوعات بود، زیرا نوآوری داشت و هر شماره با یک گفت وگوی مفصل شروع میشد.
فرانکلین مکتب آزاداندیشی است
پروینگنابادی درباره ادامه فعالیت مهاجر در انتشارات فرانکلین بیان کرد: مهاجر مدتی کتابهای جیبی منتشر کرد. دریابندری از سوئیس برگشت و معاون مهاجر شد، بعد کناره گرفت. مهاجر دارایی فرانکلین را فروخت و به دانشگاه آزاد ایران واگذار کرد. در اذهان اینطور جا گرفته که فرانکلین شخصی بوده و بعد غصب شده، باید به تاریخ توجه کرد. این انتشارات به دانشگاه آزاد واگذار شد.
به گفته وی انتشارات فرانکلین صنعت نشر ایران را متحول کرد و کارهایی کرد که ناشران دیگر نمیتوانستند انجام دهند. فرانکلین مکتب است، زیرا هرکسی وارد فرانکلین شده، به تعداد زیادی از فعالان این حوزه آموزش دادهاست. فرانکلین مکتب اصالت متن است، مکتب به کار گرفتن نیروی درجه یک و مکتب آزاداندیشی است که هر کسی بهواسطه تخصص میتواند در آن فعالیت کند.