به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، رمان ایرانی «من بن لادن را کشتم» پنجمین اثر مهدی رضایی به زبان انگلیسی از سوی انتشارات Supreme Century منتشر شد.

مهدی رضایی در این باره گفت: «من بن لادن را کشتم» سومین کتابی است که از آثار من در خارج از کشور منتشر می شود و مترجم آن ماندانا داورکیاست.

وی افزود: رمان «من بن لادن را کشتم» سال ۹۷ در ایران از سوی انتشارات آرادمان منتشر شده و در آستانه چاپ دوم قرار دارد. این رمان به وضعیت نابسامان جهانی با توجه به به فعالیت های ضد انسانی سازمان ملل و حکومت آمریکا می پردازد و جالب اینکه فصلی از این رمان به انتشار ویروس در سطح جهانی می پردازد که دور از حال و روز امروز جهان نیست.

پیش از این رمان «چه کسی از دیوانه ها نمی ترسد؟»  او به زبان کردی در عراق با ترجمه «خالد فاتحی» و به زبان انگلیسی در آمریکا با ترجمه «ابراهیم دریایی مطلق» منتشر شده است و البته تعدادی از داستان های کوتاهش نیز در سوئد، روسیه و عراق منتشر شده و به زبان های ارمنی و ترکی استانبولی در دست ترجمه است.

مهدی رضایی، نویسنده، محقق و مدرس حوزه ادبیات داستانی است که تا به حال پنج اثر از وی با عنوان های «چه کسی از دیوانه ها نمی ترسد؟»، «آواز گوسفندها»، «روزگار فراموش شده»، «خطاهای نویسندگی و تجربیات نویسندگی» و «من بن لادن را کشتم» منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...