صابره سلمانیان‌ | جام جم


بیست و دومین نشست نقد و بررسی کتاب پایگاه ماهانه بزرگسال کتابخانه مرکزی‌ پارک‌شهر با بررسی داستان «سفر به آتش» با حضور مریم مطهری‌راد(نویسنده) و تیمور آقامحمدی(منتقد) با همکاری کتابخانه امام‌جعفرصادق(ع) قم برگزار شد.

سفر به آتش مریم مطهری‌راد

مطهری‌راد در ابتدای این نشست درباره روند نگارش این داستان توضیحاتی ارائه کرد و گفت: من ۱۵سال روزنامه‌نگار بودم و تلاش کردم از تجربیات این حرفه در نگارش رمان استفاده کنم.
وی با بیان این‌که تلاش کرده روایت داستانش واقعی باشد، افزود: باید خیلی مراقب بود که وجه سرگرمی در داستان حفظ شود اما از سوی دیگر من هم تلاش کردم در کتاب، اندیشه با این وجه سرگرمی همراه شود. در قصه می‌شود حرف زد اما این حرف‌ها را می‌توان نقد و قضاوت کرد. در رمان می‌شود تخلیه شد و خوشحالم که در این عرصه می‌توانم اندیشه‌ورزی کنم.

اندیشه داشتن در یک رمان سخت است
تیمور آقامحمدی درباره این داستان گفت: نوشتن رمان در دوره‌ای که ما زندگی می‌کنیم سخت است چون آداب و تشریفاتی را می‌طلبد که گاهی زندگی پرشتاب معاصر، فرصت کمی را برای نگارش رمان می‌دهد. ازسوی دیگر طی ۱۰۰ سال اخیر گرایش بیشتر به داستان کوتاه بوده است. این کتاب بر‌آمده از یک اندیشه، نظر‌ و نوعی تفکر است؛ گویی نویسنده حرفی برای گفتن دارد که لازم بوده از طریق رمان با ما حرف بزند.

آقامحمدی ادامه داد: آموختن مهارت داستان‌نویسی دشوار نیست اما اندیشه داشتن در یک رمان سخت است. از این منظر خیلی خوشحال شدم که نویسنده کتاب در این راه قدم برداشته و مسأله‌مند است. نویسنده می‌داند از این متن چه می‌خواهد و چگونه داستان را بیان کرده و از چه شیوه‌هایی استفاده کند؛ برای این‌که خودش باشد و از تجارب خود بهره بگیرد برای این‌که جهان داستانی برای ما بسازد.

این منتقد یادآور شد: این کار بزرگی است که نویسنده بتواند اسطوره شخصی خود را بسازد و مشخص باشد در چه محدوده و مکانی قدم برمی‌دارد. البته متنوع نوشتن منافات این حرف من نیست.‌ من تسلط نویسنده را بر متن خوب ارزیابی کردم و مؤلف‌ نثر پاکیزه و فکر شده‌ای داشت. از سوی دیگر این نثر مخاطب را مرعوب نمی‌کرد و خیلی نمود بدی نداشت و این نثر آمده بود که کارش را انجام دهد.

وی با بیان این‌که در کتاب ماجراسازی خوبی رخ داده است، بیان کرد: در برخی کتاب‌ها اتفاقات جذابی بیان می‌شود اما تاثیر آنها بر‌هم خیلی دیده نمی‌شود اما در این کتاب همه عناصر در ارتباط با هم هستند و تمام عناصر این کتاب یک کل منسجمی را تشکیل می‌دهند.

منتقد اثر‌ با اشاره به شخصیت‌پردازی کتاب گفت: این بخش ثمرات خوبی داشته اما آسیب‌هایی هم داشته است. راوی کتاب هم سوم شخص است. عموما رمان‌های فارسی به‌صورت پیش‌فرض من راوی هستند و به‌سراغ روایت سوم شخص، کار جسورانه‌ای است.

آقا‌محمدی در ادامه با مقایسه رمان حاضر با رمان «تهوع» سارتر عنوان کرد: آن بخش‌هایی که در رمان تهوع است و گسترش عرضی دارد، در این کتاب هم دیده می‌شود اما اگر قرار است نسبت عرضی و طولی را مقایسه کنیم، گسترش عرضی زیاد است، چون شخصیت اصلی کتاب ارسلان کشمکش‌های درونی زیادی دارد و می‌خواهد از درون خودش به برون نگاه کند و به همین دلیل این رفت و برگشت نیازمند گسترش عرضی است. از سوی دیگر من فکر می‌کنم اینجا می‌توانست روایت داستان سرعت بیشتری پیدا کند و پویاتر باشد.

آقا‌محمدی با بیان این‌که این اثر بدون لکنت زبان درباره مسأله‌اش سخن می‌گوید، یادآور شد: گاهی ما برای این‌که فکر می‌کنیم در دام شعار نیفتیم از موضوع اصلی درگیر می‌شویم و همه اینها را می‌آوریم که حرف اصلی را نزنیم. این گفت‌و‌گو کردن در داستان است و این در دیالوگ‌های شخصیت‌ها و عملکردهای آنها وجود دارد و آنها درباره مشکلات خود حرف می‌زنند و این دیالوگ همیشه در بین ما غایب است و این نقطه مثبت این داستان است.

کتاب درباره جهان‌وطنی و شکستن مرزها حرف می‌زند
وی با اشاره به این‌که کتاب درباره جهان‌وطنی و شکستن مرزها حرف می‌زند و این یکی از نقاط خوب این اثر است، بیان کرد: ارسلان از ابتدا تا انتها خودش را می‌کوبد و از نو می‌سازد و یک رنسانسی در او شکل می‌گیرد و باور او در ابتدای اثر با انتهایش فرق می‌کند؛ گویی خودش را در کوره حوادث می‌اندازد برای این‌که گداخته شود و به ارسلان پایان کتاب برسد.
آقا‌محمدی گفت: کارکرد رمان همین است و قرار است انسان اولیه با انسان ثانویه با توجه به تحولات متفاوت باشد. این در شخصیت‌های اصلی کتاب است. همه افراد چیزهایی را می‌خواهند به‌دست بیاورند که داستان را شکل می‌دهند؛ در پایان اما هر کسی با خواسته‌اش تعیین‌تکلیف می‌کند و نشان داده می‌شود خواسته اولیه با پایانی چقدر متفاوت است.

بخش‌های دیگر این نشست به اظهار‌نظر حاضران درباره کتاب اختصاص داشت که در این بخش به نثر بسیار روان و جذاب کتاب اشاره شد. این‌که فصل‌های نخستین کتاب بسیار جذاب نگارش شده و نویسنده از کلمات خوبی برای بیان داستان استفاده کرده بود. برخی از اعضای کتابخانه امام صادق‌(ع) از شهرستان قم خوانش خود را از این اثر در بستر فضای مجازی‌ ارائه کردند و بر این موضوع صحه گذاشتند که کتاب به یکی از مسائل روز ما اشاره می‌کند که آن اتحاد بین مسلمانان است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...