در حالی که روانشناسی عامه‌پسند می‌گوید که پدر و مادرها می‌توانند بچه‌ها را شاد و موفق و خوشبخت بار بیاورند و یا زندگی آنها را به بدترین شکل نابود کنند، جودیت ریچ هریس [Judith Rich Harris] در کتاب «پنداشت تربیت؛ چرا بچه‌ها این‌گونه که می‌بینیم ، بار می‌آیند؟» [The nurture assumption : why children turn out the way they do] معتقد است، کودکان بوم‌های سفیدی نیستند که والدین بر روی آنها رویاهای خود را نقش بزنند و نقش عوامل محیطی و بویژه گروه همسالان در شکل‌گيری شخصیت و آینده فرزندان بسیار مهم است.

جودیت ریچ هریس [Judith Rich Harris] در کتاب «پنداشت تربیت؛ چرا بچه‌ها این‌گونه که می‌بینیم ، بار می‌آیند؟» [The nurture assumption : why children turn out the way they do]

هریس بر این باور است که والدین باید بچه‌ها را دوست داشته باشند و هر آنچه می‌توانند به آن‌ها بیاموزند اما نمی‌توان کودکان را کامل و بی نقص بار آورد و همیشه باید توجه داشت بچه‌ها متعلق به والدین نیستند بلکه بچه‌ها متعلق به فردا هستند.

به گفته جودیت ریچ هریس به جای انداختن تقصیر رفتارهای اشتباه کودکان به گردن پدر و مادر باید به نحوه شکل‌گيری و تغییر شخصیت کودکان در حین تجربه بزرگ شدن توجه داشت. چرا که ذهن کودک محصول شش میلیون سال تاریخ تکاملی است که نشان می‏دهد دورنمای آینده بچه‌ها تنها به جلب حمایت والدین بستگی ندارد بلکه به سازش با نسل خودشان که باید باقی عمر خود را با آنها بگذرانند، متکی است.
هریس تصریح میکند، کودکان در روند جامعه‌پذیری نه با بزرگسالانی مانند پدر و مادر که با همسالان خود همانندسازی می‌کنند و در حقیقت شخصیت و فرهنگ رفتاری کودکان در گروه همسالان کودکی و نوجوانی آنها شکل می‌گیرد.

هریس یادآور می‌شود که فرهنگ فرزندان مهاجران شبیه همسالان آنهاست، نه والدینشان و فرزندان والدین ناشنوا می‌توانند بدون هیچ مشکلی صحبت کنند پس کودکان می‌توانند در محیطی متفاوت شخصیتی متفاوت بسازند، درست مانند سیندرلا بیرون کلبه غمگین؛ چرا که سیندرلا آموخته بود جارو و لباسهای مندرس را در کلبه رها کند و در بیرون کلبه رفتاری کاملا متفاوت داشته باشد.

در نهایت هریس بر این نکته تاکید دارد که والدین می‌توانند با انتخاب دوستان فرزندانشان و با تعیین مسئولانه محل زندگی، مدرسه و فضای بازی بچه‌ها مسیر بهتری برای فرزند خود تعیین کنند.

جودیت ریچ هریس (زاده 10 فوریه 1938 - درگذشته 29 دسامبر 2018) پژوهشگر و روانشناس آمریکایی با انتشار کتاب پنداشت تربیت بحثهای زیادی را در بین روانشناسان موافق و مخالف افکار خود برانگیخت.

استیون پینکر، روانشناس و نویسنده در یک مصاحبه تلفنی به نیویورک‌تایمز گفت: هریس بسیار باهوش بود. برتری او این بود که می‌توانست جنبه‌های فنی ژنتیک رفتاری را درک کند و در عین حال روان‌شناس و ناظری بسیار دقیق برای مطالعه رفتار انسان بود. علاوه بر این، هریس ذاتاً یک واقع‌گرا بود، کسی که افسانه‌های آرامش‌بخش در مورد رابطه والدین و فرزندان را رد می‌کرد و با شجاعت دیدگاه‌های رادیکال خود را انتشار می‌داد.

کتاب «پنداشت تربیت، چرا بچه‌ها اینگونه که می‌بینیم، بار می‌آیند؟» نوشته جودیت ریچ هریس با ترجمه ناهید رضازاده  توسط انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد در ۴۶۲ صفحه منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...