دموکراسی از هشت نگاه | اعتماد


دموکراسی در واقع نوعی کژتابی از مفاهیم سیاست است. البته اندیشمندان آن را بهترین و معقول‌ترین شکل حکومت می‌دانند. چرا که در دراز مدت خردمندان و خط‌مشی آنان وارد حوزه سیاست خواهد شد. از آن روز که پریکلس یونانی دموکراسی را حکومت مردم خواند، قرن‌ها می‌گذرد. اما کدام مردم بر کدام مردم ارجحیت دارند؟ معیار گزینش‌ها چیست؟ کتاب «وضعیت دموکراسی» [Democracy in What State? (Démocratie, dans quel État ?)]، دموکراسی را از زبان کسانی نقل می‌کند که با گفتمان‌های رایج همسو نیستند. البته قرار نبوده که تعریفی جدید از دموکراسی در این کتاب ارایه شود. فقط باید سعی کرد این واژه به حال خود رها نشود. پاسخ هشت اندیشمند معاصر غرب به این پرسش نشان می‌دهد که دموکراسی دغدغه بزرگی برای جهانیان است.

وضعیت دموکراسی» [Democracy in What State? (Démocratie, dans quel État ?)]،

هرچند این واژه در ایران کهن نیست و یک قرن از آشنایی با آن می‌گذرد اما در غرب عمری به درازای سیاست دارد. در دهه 1920 نشریه لارولوسیون سوررئالیست پیشنهاد می‌دهد که درباره برخی موضوعات مانند عشق، خودکشی و عهد با شیطان پژوهش شود. نتیجه این بود که مگر می‌توان راجع به آنها حرف جدیدی زد؟ اما واقعیت این است که چند شاعر و بازیگر و نظریه‌پرداز و کارگردان، زوایای پنهان و گاه متعارضی را در این باره روشن کردند.

به زعم آگامبن ما باید به اجبار واژه دموکراسی را سوءتفاهم فرض کنیم؛ چرا که هم به مردم مربوط است و هم به حکومت. البته تفاوت بین سیاست و امر سیاسی در این کتاب مد نظر او نیز هست. پیش از این نیز روسو در کتاب قرارداد اجتماعی به قرارداد، اراده همگانی و حق حاکمیت در قالب مفاهیم امنیت و سرزمین و مردم اشاراتی کرده بود.

آلن بدیو نیز در رابطه با رخدادها و فلسفه ید طولایی دارد و حتی معتقد است با انقلاب فرهنگی نباید به انکار کمونیسم پرداخت. از سویی دنیای ما دنیای همه مردم نیست. دموکرات‌ها در صف نخست مردم قرار می‌گیرند. آنها معتقدند دنیا را هرطور که مدعی‌اند اداره می‌کنند و دیگران نباید برای آنها کار کنند. آنها در این قلمرو خود را حفظ می‌کنند. سقوط دموکراسی از این جهت مد نظر اوست. افلاطون در کتاب هشتم جمهوری نیز به آن اشاره کرده است. «بعدها لنین نیز می‌گوید: دموکراسی چیزی نیست مگر شکلی از دولت... به چیزی که باید اندیشید نه عینیت این شکل است و نه تاثیر ذهنی آن اندیشه و تفکر باید از نماد به نمود گذر کند، یا از دموکراسی به دموکرات.» (ص26)

دانیل بن سعید، فیلسوف مبارز فرانسوی با گرایش به تروتسکی به پژوهش در این باب پرداخت. او به گونه‌ای دیگر از تئاتر سایه‌ها در عرصه سیاست صحبت می‌کند. از جنگ سرد و دو قطبی شدن جهان، پیکار قرن را بین دموکراسی و توتالیتاریسم می‌بیند. هانا آرنت نیز در همان دوره تصریح می‌کرد «شباهت‌ها هرچه باشند، تفاوت‌ها باز هم اساسی است»

وندی براون، اندیشمند امریکایی نیز در آثاری مانند قدرت و آزادی در مدرنیته متاخر و سیاست از درون تاریخ به نقد از دموکراسی لیبرال می‌پردازد. او معتقد است که لیبرالیسم معنای دموکراسی را در انحصار درآورده است و باید لیبرالیسم را از دموکراسی جدا کرد. از دید براون دموکراسی از محبوبیتی بی‌سابقه در تاریخ برخوردار است و هیچ‌وقت از نظر مفهومی بی‌سر وته و خالی از معنا نبوده است. همچنین در عصر مدرن، آزادی به مثابه خود - قانونگذاری به عنوان یکی از امیال جهان‌شمول در نظر گرفته می‌شود. آزادی را به زعم کانت، روسو و جان استوارت میل جوهره انسان می‌داند. این در حالی است که دموکراسی آتنی، بخشی بزرگ از جمعیت آتن شامل زنان و بردگان، خارجی‌ها، شاعران و دیگرانی که حایز شرایط روحی و وراثتی لازم برای شهروندی نبودند را مطرود خواند. پس با این حساب دموکراسی از حیث تاریخی دارای تناقض با خویش است.

ژان لوک نانسی که در زمینه سینما نیز بداهت فیلم را برای عباس کیارستمی نوشته از دموکراسی پایان یافته و دموکراسی بی‌پایان می‌گوید. دموکراسی را نمونه‌ای از بی‌دلالتی می‌داند. دغدغه‌مندی و هرگونه احتمال پرسش را دموکراسی می‌داند و تردید را مرکزیت آن می‌خواند. او در یک کلام دموکراسی را محیط تهی می‌داند و می‌گوید «در دموکراسی در مجموع تمایل بر همه‌چیز گفتن است - سیاست، اخلاق، حقوق و تمدن- و به همین دلیل تمایل بر هیچ چیز نگفتن است.» پس به زعم او نباید بگذاریم چیزهایی سر بر آورند که با عقل سلیم منافات دارند. اما واقعیت این است که همه‌چیز با سیاست آغاز می‌شود.

ژاک رانسیر، نویسنده شورش‌های منطقی، شب کارگران و آموزگار نادان در باب زیبایی‌شناسی و سیاست مباحثاتی دارد. او تردید و دموکراسی را به هم مرتبط نمی‌داند و بی‌اعتمادی به یکدیگر پس از جنگ سرد را بستر یک ریشخند بین‌المللی می‌داند. در کتاب نفرت از دموکراسی (چاپ گام نو) عنوان کرده است که گفتمان غالب بر ضد دموکراسی است. چون وقتی صحبت از یک فاجعه می‌شود گویا از یک برند عطر صحبت می‌شود. از این رو شاهد تسلط کسانی بوده‌ایم که مدیوکراسی (کوتوله‌سالاری) موضع‌شان بوده است.

کریستین راس، استاد ادبیات تطبیقی در دانشگاه نیویورک تحقیقاتی درباره ادبیات و فرهنگ فرانسه و تاریخ شهری و انقلابی دارد. او از نگاه شاعرانه بودلر و رمبو به قرن پر‌آشوب نوزدهم فرانسه می‌نگرد و دموکراسی مبتنی بر کالا را تشریح می‌کند «همه پرسی قرار نبود چیزی جز یک اقدام تشریفاتی و مهر تاییدی بر متن کارشناسان باشد اما ایرلندی‌ها تصمیم گرفتند با این همه‌پرسی مثل یک رای‌گیری واقعی بر خورد کنند.» (ص143)

اسلاوی ژیژک، نامزد ریاست‌جمهوری اسلوونی از حزب لیبرال‌دموکرات در سال 1990 بنیادگرا و نظریه‌پرداز و مفسر جهانی شدن نیز تناقضات بینامتنی دموکراسی را در سطح جهانی بررسی می‌کند و از طرد افراد دموکرات بعد از رهبری معنوی‌شان (مثل مارتین لوترکینگ) می‌گوید. او از قول برشت یادآور می‌شود که غارت یک بانک چه تفاوت دارد با تاسیس یک بانک جدید؟ (برشت). ژیژک خشونت فرهنگی را با انقلاب فرهنگی در یک سطح می‌بیند و بازتولید کاپیتالیسم را فاجعه‌ای سیاسی می‌داند. او از روند دموکراسی تا خشونت ناب صحبت به میان می‌آورد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...