میگویند شهریار ماکیاولی همیشه کنار تخت استالین است. غیر از این هم از او انتظار نمیرفت: پس از این کتاب، هیچ سخن بهواقع مهمی درباره اخلاقیات سیاسی گفته نشده است... خوانش این آثار باید در ارتباط و تعامل با محیط صورت گیرد... اثر منفور و مهوّع آدولف هیتلر هم در کنار کتابهای خردمندانی همچون هابز و لاک و مونتسکیو و برک و دوتوکویل و هایک و رالز، فصلی را به خود اختصاص داده است.
...
اصول تعلیم و تربیت طبیعی... نوعی «رمان روانشناختی»... از یک تا پنجسالگی، باید بیکمترین قهر و فشار به تقویت جسم کودک پرداخت... کیفر خطاهای کودک، که به شناخت آنچه نباید بکند منجر خواهد شد، باید از تجربه مستقیم ناشی گردد... عطش دانستن در او طبیعی است و هدف باید تشفی این عطش باشد... از اینپس باید مناسبات خود را با اشیا و، چون به زندگی اخلاقی گام مینهد، مناسبات خود را با جهان انسانی بررسی کند: درست بگوییم، این کار مشغله سراسر عمر او خواهد بود
...
با جنس زن روابطی کاملاً دگرگونه داشت... تنها مخلوقی بود که جسم و جانش را در ربود، زیرا روسو میدانست که وی از آن دیگری است... سومین زن، ترز لوواسور بود. یار و یاور او در زندگی، دختری زیبا و مهربان که پنج فرزند برای او آورد. فرزندانی که روسو همه را به نوانخانه کودکان سر راهی سپرد... ضمن اعتراف به خطاها و نقصهایش، در بدنام کردن کسانی که آنان را عامل بدبختی خود میداند، تردیدی به خود راه نمیدهد.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانهای کشته و نابود میشوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را میزنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائممقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن میکنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا بهظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز میزند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول میکند
...
مردم ایران را به سه دستهی شیخی، متشرعه و کریمخانی تقسیم میکند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دستهی «ترک» و «فارس» تقسیم میکند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانههای کتاب حتی به مورد «شمالیها» و «جنوبیها» میرسد... اصرار بیشاز اندازهی نویسنده به مطالبات قومیتها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خستهکننده و ملالآور میشود و به نظر چنین میآید که خواستهی شخصی خود اوست
...
بیفایده است!/ باد قرنهاست/ در کوچهها/ خیابانها/ میچرخد/ زوزه میکشد/ و رمههای شادی را میدرد./ میچرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشکهایم میشویم/ پاک نمیشود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف میشد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیدههای آن، ورای نظام موسیقایی، لازمههای شعری فاخرند
...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومیرفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبهرو میشد، روی زمین دراز میکشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود میسپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش میدهد... دو خواهر در دل سرزمینهای دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونتهای وحشتناک را تجربه میکنند
...
احمد کسروی بهعنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادیهای مذموم میپنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزشهای والای اخلاقی دفاع میکنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بودهاند
...