رمان دو جلدی «ژولی: نامه‌های دو عاشق که در شهری کوچک در کوهپایه آلپ زندگی می‌کردند» [Julie ou la nouvelle héloïse : lettres de deux amants, habitants d'une petite ville au pied des alpe] اثر ژان ژاک روسو با ترجمه بهنام چهرزاد منتشر شد.

ژولی: نامه‌های دو عاشق که در شهری کوچک در کوهپایه آلپ زندگی می‌کردند» [Julie ou la nouvelle héloïse : lettres de deux amants, habitants d'une petite ville au pied des alpe] اثر ژان ژاک روسو

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، رمان ژولی از مهم‌ترین آثار ادبی رمانتیک جهان و از شاهکارهای ادبیات فرانسه است که در سال‌های ۱۷۵۶ تا ۱۷۵۸ توسط ژان ژاک روسو خلق و برای اولین بار در ۱۷۶۱ به چاپ رسیده است.

این اثر در سبک نامه‌نگارانه نگاشته شده و حاوی جریان یک ارتباط عاشقانه است که در حاشیه به بسیاری موضوعات خطیر مرتبط ازجمله عشق، قرارداد ازدواج، ازدواج اجباری یا روند تکامل در احداث نهاد خانواده می‌پردازد.

این رمان محبوب بزرگانی چون کانت، گوته و تولستوی بوده و در مقام یکی از رمان‌های بزرگ ادبیات جهان شامل طرحی بافراست از مصادیق احساس است که خواندنش را برای هرجان روشنی ضروری می‌کند؛ زیرا در خاص‌ترین ویژگی خود یک رمان نایاب یعنی یک رمان ایده است.

ژولی هم صحنه ظهور و تداعی گرم‌ترین عواطف از یادرفته ما از قلم آفرینشگرانه روسوست و هم آموزه حرکت برمدار ضمانت عشق یعنی فرزامی(vertu) و پاکی است.
ژولی نقطه مقابل عادت به ابتذال کشیده شده رابطه دو جنس در زمان ماست و نگاره استادانه‌ای از احساس است که عشق را با تادیب روح به آغوش معصومیت ازلی و طبیعی آن می‌رساند.
این کتاب بزرگ‌ترین دستاورد اندیشه روسو و از بزرگ‌ترین نمونه‌های نبوغ انسان اروپایی است و ما را از نو به یادگار از دست رفته عشق بازمی‌گرداند.

این رمان برای نخستین بار در دو جلد و بهای 495 هزار تومان در دوره صد کتاب بزرگ ادبیات جهان نشر چهرزاد به زبان فارسی برگردانده شده است.

ژان ژاک روسو متولد ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲ ژنو و درگذشته ۲ ژوئیه ۱۷۷۸ ارمنویل ، متفکر و نویسنده بزرگ قرن هجدهم فرانسه و فرزند شایسته عصر روشنگری بود که در مقام هشداردهنده‌ای شریف کوشید دیگر بار معنویت به قهقرا رفته انسان اروپایی عصر جدید را به مبادی طبیعی و خداداد خودبازگرداند؛ به‌ویژه در یکی از مهم‌ترین آثار خلاقه خود رمان ژولی، دست به ترسیم چالش ژرف میان خاستگاه غریزی امیال و عاطفه عشق نوجوانی، اخلاق در مواضع اجتماعیِ هنجارهای خود و رهیافت بلوغ و رستگاری نفس پس از گذر از تجارب پختگی زد.

از آثار دیگر وی می‌توان به گفتارها(در فواید علوم و هنرها /منشا نابرابری)، قراردادهای اجتماعی، نامه‌هایی از کوهستان و نامه‌ها به اسقف بومون، اعترافات، روسو در قضاوت ژان ژاک‌، نامه به دالامبر در باب آسیب‌شناسی نمایش نو، تفکرات تنهایی در طبیعت اشاره کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...