نازنین نوذری که به تازگی ترجمه‌ی رمان مارکز با عنوان «سرهنگ کسی را ندارد تا برایش نامه بنویسد» را منتشر کرده، از به چاپ سپردن ترجمه‌ی «داستان‌های کوتاه مارکز» خبر داد.

به گزارش ایسنا، رمان «سرهنگ کسی را ندارد تا برایش نامه بنویسد» ماجرای یک نظامی است که منتظر نامه‌ای برای دریافت مستمری ماهانه‌اش از ارتش است. سرهنگ هر هفته، به امید نامه‌ی ارتش، به پستخانه‌ی دهکده می رود؛ اما از نامه خبری نیست. سال‌ها می گذرد و سرهنگ مستمری نگرفته است. الگوی شخصیت سرهنگ در این داستان، پدربزرگ مارکز بوده است.

ترجمه‌ی این رمان از سوی نشر نوروز هنر منتشر شده است.

نوذری همچنین «داستان‌های کوتاه مارکز» را که تاکنون چندبار در ایران منتشر شده است، با گزینش خود ترجمه کرده و به نشر یادشده سپرده که به زودی برای دریافت مجوز نشر ارائه خواهد شد.

او درباره‌ی عنوان این کتاب گفت: نام یکی از داستان‌های این مجموعه را برای عنوان کتاب انتخاب می‌کنم که به احتمال زیاد، «مراسم تدفین مامان‌بزرگ» خواهد بود.

این مترجم از سوی دیگر، همچنان در انتظار چاپ «افسانه‌های آمریکای لاتین» است. به گفته‌ی او، این مجموعه یک سالی است که به چاپ سپرده شده و مجوز گرفته؛ اما هنوز منتشر نشده است.

«افسانه‌های آمریکای لاتین» 11 داستان عاشقانه از کشور‌های آمریکای لاتین را شامل می‌شود که مانند داستان‌های شیرین و فرهاد و لیلی و مجنون هرکدام به سمبول تبدیل شده‌اند.

نازنین نوذری پیش‌تر، «شکارچی ستاره‌ها»، «زیستن برای بازگفتن»، «کتاب دلبستگی‌ها»، «دنیای باربارا» و «دختری از گنگ» را ترجمه کرده است.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...