رمان «خواهرم، قاتل زنجیره‌ای» [My sister, the serial killer] نوشته اویینکان بریت وِیت [Oyinkan Braithwaite] با ترجمه سحر قدیمی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

خواهرم، قاتل زنجیره‌ای [My sister, the serial killer] اویینکان بریت وِیت [Braithwaite, Oyinkan]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  مهر، اویینکان بریت ویت نویسنده این‌کتاب متولد سال ۱۹۸۸ در لاگوس نیجریه است و دوران کودکی را در کشور خود و انگلستان گذرانده است. او فارغ‌التحصیل رشته‌های نویسندگی خلاق و حقوق از دانشگاه‌های کینگستون و ساری است. این‌نویسنده نخستین مجموعه‌داستانش را سال ۲۰۱۰ با عنوان «راننده» منتشر کرد. او سال ۲۰۱۲ تحصیل خود را به پایان رسانده و به کشورش برگشت. «خواهرم، قاتل زنجیره‌ای» نخستین رمان بریت ویت است که نسخه‌ اصلی‌اش سال ۲۰۱۸ چاپ شد و یک‌سال بعد نامزد جایزه ادبیات داستانی زنان و جایزه بوکر شد. این‌کتاب همچنین برنده جایزه کتاب لس‌آنجلس تایمز در رشته بهترین داستان جنایی شد.

کتاب پیش‌رو به‌عقیده مترجمش در نگاه اول از الگوهای کلاسیک داستان‌نویسی تبعیت می‌کند اما نویسنده‌اش به‌طور آگاهانه کلیشه‌ها را کنار گذاشته و کمدی سیاه تکان‌دهنده‌ای خلق کرده است. این‌داستان یک‌شخصیت اصلی و یک‌شخصیت مکمل دارد. سحر قدیمی می‌گوید داستان «خواهرم، قاتل زنجیره‌ای» به‌سادگی شروع می‌شود و در بخش‌هایی کوتاه با ضرباهنگ تریلری جذاب روایت می‌شود. در فصول آخر هم به آمیزه قابل‌توجهی از دوست‌داشتن، از خودگذشتگی، وفاداری، شوخ‌طبعی دور از ذهن، خاطرات تلخ خانوادگی در زمینه‌ای از باورهای مردسالارانه و تقلای زنان برای اثبات شخصیت و هویت‌شان در ورای وجوه ظاهری و مبارزه با فشارهای اجتماعی تبدیل می‌شود.

«خواهرم، قاتل زنجیره‌ای» درباره زندگی رازآلود دو خواهر به‌نام‌های کورده و آیولاست که دو دنیای متفاوت دارند. کورده خواهر بزرگ‌تر، یک‌ پرستار وظیفه‌شناس و خوش‌قلب است. کورده همه سعی‌اش را می‌کند از رازهای سربه‌مهر خواهر کوچک‌تر خود محافظت کند. آیولا هم دختر زیبایی است که زیبایی فریبنده‌اش همیشگی برای خودش و خانواده ایجاد دردسر می‌کند...

رمان پیش‌رو از فصل‌های کوتاه و بلندی با این‌عناوین تشکیل شده است:

کلمات، سفیدکننده، دفترچه یادداشت، شعر، جسد، لباس بیمارستان، بیمار، گرما، اینستاگرام، ترافیک، پذیرش، رقص، پدر، چاقو، ای فو، #3، آواز، قرمز، مدرسه، لکه، خانه، استراحت، نقص، پیراهن کوتاه چیندار، ریمل، ارکیده‌ها، رزها، پدر، دستبند، زمان، بیمار، نظافتچی، حمام، پرسش‌ها، خون، پدر، پخمه، پدر، تحقیقات، اتومبیل،‌ قلب، بیمار، فرشته مرگ، تولد، روز تولد، سرپرستار، کُما، بازی، هفده، افسونگر، بیدار، بازار، حافظه، جنون، در خواب، بستنی، راز، دوست، پدر، خانواده، گوسفند، پدر، همسر، شب، خردشده، گوشی، #2: پیتر، اتاق عمل، زخم، بی‌طرفی، صفحه، خواهر، پدر، حقیقت، رفته، #5.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

بعد از این‌که از غلت‌زدن و وول‌خوردن خسته می‌شوم، تصمیم می‌گیرم به اتاق آیولا بروم. وقتی سنمان کمتر بود، اغلب پیش هم می‌خوابیدیم و تاثیرش همیشه آرام‌کردن دو نفرمان بود. با هم در امان بودیم.
او تی‌شرت نخی بلندی پوشیده و خرس پشمالوی قهوه‌ای‌رنگی را بغل کرده. زانوهایش را توی شکمش جمع کرده و، کنارش که می‌خزم، جم نمی‌خورد. عجیب هم نیست. آیولا فقط وقتی از خواب بیدار می‌شود که بدنش از خوابیدن خسته شده باشد. خواب نمی‌بیند، خر و پف نمی‌کند. در کمایی فرو می‌رود که امثال موهتار هم درکی از آن ندارند.
برای همین به او حسودی می‌کنم. جسمم خسته است، اما ذهنم اضافه‌کاری می‌کند، به یاد می‌آورد و نقشه می‌کشد و پیش‌بینی می‌کند. کارهای آیولا بیشتر مرا آزار می‌دهد تا او را. شاید از مجازات قسر در رفته باشیم، اما دست‌هایمان خون‌آلود است. نسبتا راحت روی تخت‌هایمان دراز می‌کشیم، با این‌که جسد فمی مغلوب آب و ماهی‌ها می‌شود. وسوسه می‌شوم آیولا را تکان دهم و از خواب بیدار کنم، اما چه فایده‌ای دارد؟ حتی اگر موفق شوم بیدارش کنم، به من می‌گوید اوضاع درست می‌شود و بی‌درنگ به خواب می‌رود.

این‌کتاب با ۲۲۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...