رمان «مادر» [The mother] اثر پرل باک با ترجمه زنده یاد محمد قاضی توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ شانزدهم رسید.

رمان مادر» [The mother] اثر پرل باک

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، اولین چاپ از ترجمه‌ی محمد قاضی به سال 1345 شمسی و در مجموعه کتاب‌های فرانکلین منتشر شده بود.

پرل باک نویسنده آمریکایی در رمان «مادر» میان واقعیت و تخیل سیر روایی را ترسیم کرده و پیش می‌گیرد که نه تنها تعادل لازمه را حفظ می‌کند بلکه مخاطب را به دنبال خود می‌کشاند. وی متولد ۲۶ ژوئن ۱۸۹۲ در هیلزیورو، ویرجینیای غربی بوده است و در ۶ مارس ۱۹۷۳ در دانبی، ورمانت درگذشت.

نخستین اثر این نویسنده با عنوان «نسیم مغرب» در سال ۱۹۲۵ در آمریکا منتشر شد. او در چین به عنوان یک نویسنده چینی و با نام سای ژن ژو معروف است. او نخستین زن آمریکایی است که جایزه نوبل ادبیات را در سال ۱۹۳۸ دریافت کرده است.

باک در سال ۱۹۲۳ به خاطر کتاب «خاک خوب» جایزه پولیتزر را برای بهترین رمان سال دریافت کرد. همچنین کتاب «مادر» منجر به کسب درجه افتخاری M.A از دانشگاه پیل برای او شده است.

این نویسنده با بهره مندی از هنر قصه نویسی خود و با توجه به اشرافی که به دلیل مهاجرتش به چین از ساختار اجتماعی روستایی چین دارد توانسته اثری را خلق کند مملو از صحنه‌های پویا از زندگی روستایی، دیالوگ‌هایی رئال و نزدیک به واقعیت گویش روستایی.

«مادر» قصه زنی روستایی در کشور چین قبل از انقلاب است، زن جوانی که مطابق آداب و رسوم جامعه روزگار خود و مانند هر زن روستایی دیگر کار می‌کند، بچه داری می‌کند، از مادرشوهر خود نگهداری می‌کند. با وجود تمام تلاش‌هایش اما تقدیر برایش تنهایی و رها شدن را رقم میزند، شوهرش او را به دلایلی واهی ترک می‌کند. «مادر» روایتی از تلاش‌های این زن در فضای سنگین روستا برای امرار معاش و بزرگ کردن فرزندان خود بعد از ترک شوهرش است.

این کتاب ویژگی‌های لازم برای ماندگاری در جامعه ادبی را دارد. قصه اش ذهن مخاطب را با مسائل بنیادین اجتماع روستایی آن روزگار چین آشنا کرده و فضای فرهنگی و تعصبات ذهنی اجتماعی را به چالش می‌کشد. از این‌رو علاوه بر نثر خوب، توصیفات مؤثر، پیام منتقل شده «مادر» را تبدیل به یک اثر وزین کرده است. «پرل باک» توانست با این اثر خود جایزه نوبل را دریافت کند.

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

«زن جوان بار دیگر به نقشه‌ای اندیشید که به فکرش آمده بود. اینک پنج سال بود که تنها به سر می‌برد. اگر شوهرش زنده مانده بود، حتماً تا به حال بر می‌گشت. پنج سال! پس حتماً مرده بود. قطعاً وی از مدت‌ها پیش بیوه شده بود و خود نمی‌دانست. مباشر ارباب هم دوباره زن نگرفته؛ لذا او نیز بیوه بود. به یاد داشت که از زبان خودش شنیده بود که زنش سال گذشته مرده است. آن وقت‌ها چون خودش را آزاد تصور نمی‌کرد، هیچ توجهی به سخنان مباشر نداشت؛ ولی اکنون قاعدتاً بیوه بود. تا پاسی از شب گذشته به قرص کامل ماه_ که در آسمان می‌درخشید_ نگاه کرد. بچه‌ها خواب بودند. به جز یکی دو سگ شب زنده دار که رو به آن سیاره بزرگ پارس می‌کردند، تمام اهالی ده به خواب رفته بودند. اما هرچه بیشتر فکر می‌کرد، بی تر برای بیوه بودنش دلیل می‌تراشید؛ و آن وقت اگر مباشر می‌گفت که مایل است با او عروسی کند، آیا زود نبود؟

چاپ شانزدهم این کتاب با ۲۸۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۱۵ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...
خودارتباطی جمعی در ایران در حال شکل‌گیری ست و این از دید حاکمیت خطر محسوب می‌شود... تلگراف، نهضت تنباکو را سرعت نداد، اساسا امکان‌پذیرش کرد... رضاشاه نه ایل و تباری داشت، نه فره ایزدی لذا به نخبگان فرهنگی سیاسی پناه برد؛ رادیو ذیل این پروژه راه افتاد... اولین کارکرد همه رسانه‌های جدید برای پادشاه آن بود که خودش را مهم جلوه دهد... شما حاضرید خطراتی را بپذیرید و مبالغی را پرداخت کنید ولی به اخباری دسترسی داشته باشید که مثلا در 20:30 پخش نمی‌شود ...
از طریق زیبایی چهره‌ی او، با گناه آشنا می‌شود: گناهی که با زیبایی ظاهر عجین است... در معبد شاهد صحنه‌های عجیب نفسانی است و گاهی نیز در آن شرکت می‌جوید؛ بازدیدکنندگان در آنجا مخفی می‌شوند و به نگاه او واقف‌اند... درباره‌ی لزوم ریاکاربودن و زندگی را بازی ساده‌ی بی‌رحمانه‌ای شمردن سخنرانی‌های بی‌شرمانه‌ای ایراد می‌کند... ادعا کرد که این عمل جنایتکارانه را به سبب «تنفر از زیبایی» انجام داده است... ...
حسرت گذشته را خوردن پیامد سستی و ضعف مدیرانی است که نه انتقادپذیر هستند و نه اصلاح‌پذیر... متاسفانه کانون هم مثل بسیاری از سرمایه‌های این مملکت، مثل رودخانه‌ها و دریاچه‌ها و جنگل‌هایش رو به نابودی است... کتاب و کتابخوانی جایی در برنامه مدارس ندارد... چغازنبیل و پاسارگاد را باد و باران و آفتاب می‌فرساید، اما داستان‌های کهن تا همیشه هستند؛ وارد خون می‌شوند و شخصیت بچه‌های ما را می‌سازند ...