کتاب «سبیل قلابی» [Fake mustache] نوشته تام اَنگل برگر [Tom Angleberger] با ترجمه حسام فروزان و به همت انتشارات هیرمند به بازار کتاب راه یافت.

سبیل قلابی» [Fake mustache] تام اَنگل برگر [Tom Angleberger]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، تام اَنگل برگر در کتاب «سبیل قلابی» که به تازگی با ترجمه‌ای از حسام فروزان و از سوی انتشارات هیرمند منتشر شده است، داستان پسر نوجوانی را به تصویر می‌کشد که با سبیل جادویی ماجرایی هیجان‌انگیز خلق می‌کند.

کسپر با پولی که از مادربزرگش می‌گیرد، سبیل تقلبی عجیب و شگفت‌انگیزی می‌خرد که قدرت باور نکردنی‌ای در تغییر چهره دارد. کسپر مطمئن می‌شود که اگر از این سبیل برای سرقت از بانک استفاده کند، کسی قادر به شناسایی او نیست، پس می‌تواند ثروت هنگفتی جمع کند و برای ریاست جمهوری نامزد شود.

لنی فلم جونیور، بچه معمولی و تنها کسی است که میان بهترین دوست نابغه شیطانی خود –کسپر- و سلطه همیشگی او بر جهان ایستاده است؛ اما سوال این‌جاست که آیا لنی می‌تواند مانع تسلط کسپر بر جهان شود؟

«سبیل قلابی» (Fake Mustache) داستانی هیجان‌انگیز و حادثه‌ای دارد که نویسنده با استفاده از زبانی ساده که در بخش‌هایی از داستان با شوخی‌های بسیاری همراه است، زندگی عجیب کسپر را به تصویر می‌کشد.

اَنگل برگر در روایت «سبیل قلابی» حتی از موضوعی همچون انتخابات ریاست جمهوری برای لذتبخش کردن داستانش بهره می‌گیرد.

تام اَنگل برگر، نویسنده حوزه کودک و نوجوان آمریکایی و فارغ‌التحصیل رشته هنر است و سال‌هاست که سندرم آسپرگر در او تشخیص داده شد. این سندرم یک نوع اختلال رشد عصبی است که با مشکلات قابل توجه در ارتباط بین فردی و ارتباط غیرکلامی، مشخص می‌شود، که معمولا به همراه علایق و رفتارهای وسواسی و تکراری است.

آنگل برگر همراه با همسرش، سیس بل، که او نیز نویسنده کودکان است و دو فرزندش، در ویرجینیا زندگی می‌کند.

«شاهزاده لیبل میکر برای نجات»، «حمله غافلگیر کننده جبا عروسک خیمه‌شب‌بازی»، «راز ووکی ثروت»، «امپراطور پیکلتین سوار اتوبوس می‌شود»، «موش با چهره انسان»، «شاهزاده خانم و پیت استاپ»، «چوباکای توانا در جنگل ترس!»»، «جرونیمو استیلتون: رمان گرافیکی» و «هورتون هالفپات» از جمله آثار اَنگل برگر به شمار می‌آیند.

کتاب «سبیل قلابی» نوشته تام اَنگل برگر، در 260 صفحه، به قیمت 75 هزار تومان، در قطع رقعی، جلد شومیز و با ترجمه حسام فروزان، از سوی انتشارات هیرمند روانه بازار کتاب شد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...