رمان «انقلاب خاله بازی نیست» [Revolution is Not a Dinner Party] نوشته ینگ چانگ کامپستین [Ying Chang Compestine] با ترجمه فریده خرمی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

انقلاب خاله بازی نیست» [Revolution is Not a Dinner Party]  ینگ چانگ کامپستین [Ying Chang Compestine]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این کتاب سال ۲۰۰۷ منتشر شده است.

ینگ چانگ کامپستین نویسنده این کتاب، متولد مارس ۱۹۶۳ در ووهان چین است. پدرش جراح و مادرش پزشک طب سنتی چینی بوده است. این نویسنده بیش از ۲۰ کتاب برای کودکان و بزرگسالان را در کارنامه دارد. رمان «انقلاب خاله بازی نیست» براساس زندگی خود ینگ چانگ کامپستین در زمان انقلاب فرهنگی در چین نوشته شده است. این نویسنده یک فرزند دارد و همراه با این فرزند و همسرش در آمریکا ساکن است.

قصه «انقلاب خاله بازی نیست» رمان درباره دختری نه ساله به نام لینگ چانگ است که در آشفته بازار انقلاب چین قصد دارد خانواده خود را نجات دهد. لینگ چانگ مانند هر دختر دیگری، سرشار از انرژی و نشاط و آرزو است. او همراه پدر و مادرش که یک پزشک است، با عده ای همسایه متمول در ووهان چین زندگی می‌کند. زندگی لینگ چانگ و همراهانش شاد و خرم است. اما حزب کمونیست در ۱۹۴۹ در چین به قدرت می‌رسد و اختلافات بعدی در میان رهبران کمونیست بر سر قدرت، به انقلاب فرهنگی منجر می‌شود که مائو زدونگ (تسه دون) آن را پی‌ریزی کرده است.

در ادامه داستان، انقلاب چین و قدرت‌گیری طبقه کارگر، روال زندگی همه آدم های داستان را زیر و رو می‌کند. برای آن ها زندگی در انقلابی کارگری، با قوانینی غیرعادلانه و خشک برای بسیاری از تحصیل کردگان چینی سخت و گاه غیر ممکن می‌شود. به این ترتیب، لینگ چانگ کم‌کم باید یاد بگیرد چگونه خود و خانواده اش را نجات بدهد.

«انقلاب خاله بازی نیست» ۳ بخش اصلی دارد که هرکدام فصل های مختلفی را شامل می شوند. بخش های اول تا سوم این رمان به ترتیب عبارت اند از: گل کوچک، نی در باد، پلِ پشتِ سر مائو.

در پایان متن رمان، یادداشتی از نویسنده، سابقه تاریخی داستان و مصاحبه ای کوتاه با نویسنده اثر منتشر شده است.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

چیزی نگذشت که یک روبالشی پر از نوشته ها و نقاشی های نامرئی داشتم. خوشحال بودم که دیگر لازم نیست نابودشان کنم.
شب سال نو چینی، مادر یک کاسه برنج پر از سبزیجات و دو تخم مرغ نیمروی طلایی تهیه کرد. شکمم به قار و قور افتاد. ماه ها بود که تخم مرغ نخورده بودم. دویدم که دو چاپ استیک بیاورم. اما مادر نقشه های خودش را داشت.
همان طور که چراغ نفتی تقریبا خالی را روشن می کرد، گفت: «همه اش مال توست. من باید بروم سر کار. آنجا غذا می خورم. قبل از خواب چراغ را خاموش کن.» وقتی به سمت در می رفت، دکمه روی کتش را می مالید.
«اما، مادر...» می خواستم بگویم، لطفا شام پیش من بمان. بعد از اینکه سر کار می روی، تنها می مانم و در تاریکی می ترسم. غرورم اجازه نداد التماس کنم. سالن غذاخوری بیمارستان در تعطیلات سال نو بسته بود. از کجا غذایی برای خوردن پیدا می کرد؟
مادر در را پشت سرش قفل کرد. «من دیر برمی گردم. زود بگیر بخواب.»

این کتاب با ۱۶۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۵۷ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...