رمان «پژواک» نوشته پَم مون‌یوز رایِن با ترجمه فریده خرمی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد

به گزارش مهر، نسخه اصلی این کتاب در سال ۲۰۱۵ چاپ شد که در همان سال به‌عنوان انتخاب برتر گودریدز، در سال ۲۰۱۶ برنده جایزه ادیسه و در سال ۲۰۱۷ برنده جایزه دورتی کانفیلد فیشر معرفی شد.

پَم مون‌یوز رایِن نویسنده آمریکایی متولد سال ۱۹۵۱ در کالیفرنیا است که در سال ۲۰۱۸ نامزد جایزه هانس کریستین اندرسن شد. او تا به حال بیش از ۴۰ کتاب نوشته و برنده جوایز مختلف ادبی شده است.

رمان «پژواک» در برگیرنده ۳ داستان درباره جنگ جهانی دوم است که با محوری از موسیقی و افسانه به هم پیوند می‌خورند. در سال‌های جنگ، ۳ نوجوان با مشکلاتی زیادی از جمله نجات پدر، محافظت از برادر، دور هم نگه داشتن اعضای خانواده و… روبرو هستند. هر ۳ نوجوان با تهدیدهای مختلفی روبرو هستند؛ فردریک در آلمان، مایک در پنسیلوانیا و آیوی در کالیفرنیا.

داستان رمان پیش‌رو درباره سرنوشت این ۳ نوجوان، تلخی‌ها و شیرینی‌هایش است.

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

آیوی نگران شد. «پاپا، اینجا برای شما امن است؟ مردم از اینکه اینجا کار می‌کنید از دست شما عصبانی می‌شوند؟»
فکر نکنم. به کشاورزها احتیاج دارند. می‌دانی حکومت حالا دیگر اسم‌مان را چه گذاشته؟» پاپا شق و رق ایستاد. «سربازان غذا. ما نه تنها غذای مردم بلکه غذای سربازها را هم باید تهیه کنیم. برای همین است که دولت از خانواده‌ها می‌خواهد باغچه‌های جنگ بکارند. برای کم کردن بار از روی شانه کشاورزها. در طی جنگ، هر امریکایی به نوعی یک‌جور سرباز به حساب می‌آید. دولت حتی امریکایی‌های ژاپنی را در اردوگاه‌ها مجبور کرده توی مزارع اطراف کشاورزی کنند.»
«اما پاپا، نمی‌شد خانواده یاماموتو در مزرعه خودشان سربازان غذا باشند؟»
پاپا آه کشید اما جواب نداد. به‌جای آن، عکسی از پاکت در آورد و به دقت نگاه کرد. آیوی خم شد و جلوتر رفت تا بهتر ببیند. عکسی از خانم و آقای یاماموتو و خانواده‌شان بود که جلو یک کلیسا ایستاده بودند. آقای یاماموتو عینکی با قاب تیره زده بود. خانم یاماموتو پیراهنی با یقه بندار سفید پوشیده بود. کنث قدی بلندتر از پدرش داشت. دخترها، که موهای‌شان را تا زیر گوش‌ها کوتاه کرده بودند و چتری‌های لَخت و صاف داشتند، لباس‌های روز یک‌شنبه و کفش‌های عروسکی پوشیده بودند. دختر کوچک‌تر که سرش را به‌سوی خواهرش کج کرده بود، لبخند زده بود و عروسک محبوبی را بغل کرده بود. آیوی مطمئن نبود که دشمنان چه قیافه‌ای دارند اما نمی‌توانست تصور کند که شبیه این خانواده باشند.
به عروسک اشاره کرد: «فکر می‌کنی اجازه دادند که آن را با خودش ببرد؟»

این کتاب با ۵۶۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۶۸ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...