«دفاع از جیکوب» [Defending Jacob] داستان بلندی‌ست از نویسنده معاصر اهل بوستون ایالات متحده ویلیام اسکات لندی [William Landay] که بانوی هنرمند و مترجم رشتی، خانم یاسمن عشقی به فارسی برگردانده و نشر دایره در سال۱۴۰۱ منتشر کرده و اکنون این یار مهربان، در قفسه کتابفروشی‌های معتبر منتظر علاقه‌مندان است.

دفاع از جیکوب» [Defending Jacob] ویلیام اسکات لندی [William Landay]

ویلیلم لندی که دانش‌آموخته‌ی رشته حقوق بوده و به‌ عنوان دستیار دادستان منطقه بوستون (وکیل دادستانی) خدمت کرده است با الهام از رخدادهای شغلی این رمان را نوشته و در سال ۲۰۰۳ از انجمن جنایی‌نویسان بریتانیا‌، جایزه بهترین رمان را دریافت کرده است.

رویکرد او در مواجهه با انسان و دنیای درون او عمیق و توأم با جستارهای فلسفی‌، روانشناختی و علمی‌ست. در مقدمه‌ی بخش چهار کتاب از «‌پل ماتیز» متخصص جرم‌شناس عصب و نارضایتی‌ها آورده است:

«سیستم عصبی و واکنش‌های شیمیایی که لحظه ‌به ‌لحظه در حال فعل و انفعال در بدن انسان هستند، چگونه بدل به فکر، میل و انگیزه می‌شوند؟ این یک سوال علمی نیست. آن هم به یک دلیل ساده که نمی‌توانیم آزمایشی برای ثبت، اندازه‌گیری و بازآفرینی این پدیده‌ها طراحی کنیم‌. با وجود تمام دانشی که تا امروز فرا‌گرفته‌ایم، این واقعیت هنوز پابرجاست که ما با دلیل و منطق نمی توانیم درک کنیم چرا انسان‌ها دست به انجام کاری می‌زنند و به احتمال زیاد هیچوقت نخواهیم فهمید!!»

این‌‌که پیش‌فرض‌ها، سوگیری‌ها، کشش‌های عاطفی چگونه موجب خطاهای شناختی و اختلال رفتاری در ما می‌شود، برخی کنش‌های ما ناشی از سائق‌هایی است که سوار «دی ان ای» به ما تحمیل شده‌اند و بدون این‌‌که بدانیم ناگزیر و قربانی هستیم. فهم و لذت بردن از آزادی اراده، به‌ معنای فلسفی و حقوقی چه مایه می‌تواند متفاوت باشد؟

نویسنده، تاثیر دلالت‌های معقول در نظام دادرسی در مواجهه با مشکلاتی که تن‌ و جان جامعه را رنجور می‌کند و بسیاری دغدغه‌های دیگر را به‌طور زیرکانه و لایه‌لایه در روایت هیجان‌انگیز و پرتعلیق خود گنجانده است.

لندی خاطر نشان می‌کند که واقعیت یا حقیقت چقدر آسیب پذیرند و در آغوش کشیدن آرمانگرایانه‌ی عدالت حاصل از دادرسی چقدر می‌تواند مأیوس‌کننده و تراژیک باشد. تاب‌آوری انسان اجتماعی در برابر رنج که سرشت زندگی است بدون تمسک به اخلاق و قانون دشوار‌تر خواهد بود اگر چه قانون‌، حقوق و دستگاه دادرسی به‌طور اجتناب‌ناپذیری به تولید دوگانه «بی‌گناه و گناه‌کار»، «بزهکار و قربانی» می‌پردازد و نمی‌تواند ریز‌کنش‌ها و خرده‌روایت‌ها و…. را در دستگاه سنجش خود مبنای داوری قرار دهد.

خانم یاسمن عشقی متولد ۱۳۶۳ فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد سینما از دانشگاه هنر تهران است که از سال۱۳۸۹ به مستندسازی روی آورده است. از فیلم‌‌های او می‌توان به «رئیس بود» و «مکالمه با تصویر» و «درخودمانده» اشاره کرد.

او در زمینه ترجمه نیز به تجربیاتی دست‌زده است که از آن جمله می‌توان به «ربایش هنرمندانه» اثر آستین کلیون و «قوانینی برای یک شوالیه» اثر ایتن هاوک در نشر دایره و رمان «نوری از تاریکی» اثر دیگر ایتن هاوک در نشر نگاه اشاره کرد.

او پادکست سینمایی رادیو هشت و نیم را نیز ارایه می‌کند که به مرورِ کتاب‌‌های سینمایی می‌پردازد. این بانوی هنرمند به‌همراه پدرش «بهزاد عشقی» منتقد نام‌آشنای سینما‌، مسئولیت آموزشگاه سینمایی پروین رشت را نیز عهده‌دار است.

در ترجمه‌ی فارسی «دفاع از جیکوب»‌، مترجم ثروتمند کلمه بوده و تا حد بسیار خوبی گفتگوها، روایت‌‌ها و حدیث نفس و گفتگوی درونی راوی را به فارسی روان برگردانده و در معادل‌سازی اصطلاحات حقوق و گفتگوهای ناظر بر دادرسی‌، ضمن برخورداری از صمیمیت و ادبیات آشنا از هرگونه تعقید لفظی و معنوی پرهیز کرده است.

[رمان «دفاع از جیکوب» برای نخستین بار با ترجمه شيرين محمدی منتشر شده است.]

مرور

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...