کتابهایی که هربار بخوانی تازه‌اند | الف


به یاد دارم در نوجوانی شیفته خواندن کتابهای پر حادثه‌ی پلیسی و جنایی بودم که در سالهای پیش از انقلاب در قطع جیبی و با کیفیت چاپ پایین روی کاغذهای کاهی ارزان منتشر می‌شدند و کتابهایی که اغلب یا ترجمه‌هایی نازل داشتند و یا دستپخت پاورقی‌نویسان وطنی بودند با نامهای فرنگی!

چرا باید کلاسیک‌ها را خواند» [Perche leggere i classici = why read the classics?‬] اثر ایتالو کالوینو

دهه اول انقلاب بود و ده سالی می‌شد که این آثار دیگر منتشر نمی‌شدند و ما آنها را از دکه‌ای در لاله زار کرایه می‌کردیم. یکی از آخرین بازماندگان دکه‌هایی که در این خیابان هم کتاب می‌فروختند و هم اجاره می‌دادند، که این یکی درست سر کوچه ملی قرار داشت و فروشنده‌اش صاحب مجموعه‌ای بی‌نظیر از این کتابها بود که حیف همانند باقی چیزها در گذر ایام از صفحه این خیابان محو شد . خیابانی که روزی راسته فرهنگی شهر بود پر از سالنهای سینما، تئاتر، دفاتر روزنامه و انتشاراتی‌ها (تابلوی انتشارات کانون معرفت را در همان سالها نیز در اوایل لاله زار می‌شد دید) و کافه – قنادی هایی که پاتوق اهل فرهنگ بود و...

بگذریم... سالها گذشت ما قدم به ایام جوانی گذاشتیم با اندوخته‌ای نسبی از خواندن آثار جدی ادبی از کلاسیک‌های فرنگی گرفته تا داستان نویسان معاصر وطنی که سرشان به تنشان می‌ارزید. در این میان برای اینکه یادی از ایام نوجوانی کرده و به قولی نشخوار نوستالژی کنیم گریزی زدیم به برخی از همان کتابهای جیبی ایام قدیم که با لذتی وصف ناشدنی چندین و چند بار خوانده بودیم. حاصل اما بسیار ناامید کننده بود و تمام آن خاطرات خوب و آن لذتی که از خواندن در این آثار در ذهن داشتیم به یکباره فرو ریخت. چنان ضعیف و پیش پا افتاده به نظر می‌رسیدند که حتی حوصله تمام کردنشان را هم نداشتیم!

این شد که به دوستان همواره پیشنهاد می‌کردم که کتابهای محبوب کودکی و نوجوانی‌تان را نخوانید تا همچنان برایتان محبوب بمانند! اما این درست خلاف حسی بود که در هنگام بازخوانی آثار کلاسیک قدیمی به من دست داد. فی المثل «قمارباز» داستایفسکی را که در نوجوانی خوانده بودم در خوانش دوباره‌اش لذتی به مراتب بیش از گذشته برایم به همراه آورد پر از کشف و شهود لایه‌های پنهانی که آن روزها از کنارش به سادگی گذشته بودم تا تنها خط سیر داستان را دنبال کنم.

اما این ماجرا چه ربطی به کتاب «چرا باید کلاسیک‌ها را خواند» [Perche leggere i classici = why read the classics?‬] اثر ایتالو کالوینو دارد؟

کالوینو در این کتاب جنبه دیگر این تجربه را دیده و برای ما به زیبایی شکافته است. او در کتاب خود از آثاری صحبت می‌کند که خواندن دوباره آنها به مثابه کشف تازه آنهاست به خصوص اگر آنها را در سنین پایین ترخوانده باشیم و حالا در سنین بالاتر با خواندن مجدد آنها نه تنها حظ بیشتری می‌بریم بلکه به درک کاملتر وی درباره آنها رسیده و ابعاد نادیده مانده آنها را نیز کشف خواهیم کرد. البته این کتابها نه از آن قسم آثار سرگرم کننده و نازل دوران نوجوانی ما که از جمله آثار کلاسیک درجه یکی هستند که اغلب ما نام برخی از آنها راشنیده ایم.

ایتالو کالوینو نویسنده‌ نامدار ایتالیائی است که شهرتی عالمگیر دارد و عمده آثارش نیز به فارسی ترجمه شده است و از این سبب نیز در ایران نامی شناخته شده و معروف است. از آثار معروف او می‌توان به «بارون درخت نشین» با ترجمه مهدی سحابی و «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» با ترجمه لیلی گلستان یاد کرد که به دلیل استقبال فراوان از آنها مکرر تجدید چاپ شده اند. پاره‌ای از آثار کوتاه و بلند او نیز در مجموعه آثار ادبیات ایتالیا به همت نشر کتاب خورشید به فارسی ترجمه و منتشر شده‌اند. او که به سال ۱۹۲۳ در سانتیاگو لاس وگاس کوبا به دنیا آمد به سال ۱۹۸۵ در شهر سی ان ایتالیا درگذشت. کالوینو در طول زندگی در سبکهای گوناگون طبع آزمایی کرد. آمیختن طنز و تخیل (و حتی نوعی گرایش به مضامین علمی تخیلی) با رویکرد نوگرایانه به شکل روایت، از ویژگی‌های عمده آثار اوست. اما سرانجام با کنار گذاشتن چنین گرایشهایی با رمان پالومار در سال ۱۹۸۲ نقطه پایان بر کارنامه ادبی خود گذاشت.

اما چرا کلاسیک‌ها را باید خواند؟ کتابی که با این عنوان توسط آزیتا همپارتیان ترجمه شده، یکی از آثار متفاوت در کارنامه ایتالو کالوینوست. متفاوت از این جهت که ما او را اغلب به عنوان داستان‌نویس می‌شناسیم، اما این کتاب وجه دیگر از فعالیت نوشتاری کالوینو را پیش روی ما قرار می‌دهد که بدان کمتر توجه شده و آن چیزی نیست جز فعالیت‌های روزنامه‌نگارانه او و در واقع مقالاتی که برای نشریات نوشته، مقالاتی که تعدشان کم هم نیست و کتاب حاضر نیز بخشی از مجموعه فعالیت‌های او در این زمینه است. بخشی که یادداشت‌های او درباره آثار نویسندگان ادبیات اختصاص یافته که از نظر او آثارشان به عنوان ادبیات کلاسیک جهان (در زمان نگارش مقاله) دارای اهمیت بوده است.

نباید فراموش کنیم که او از ابتدا به نیت انتشار یک کتاب این مقالات را ننوشته، بلکه رویارویی او با آثار کلاسیک در در زمانهای مختلف و تاثیر پذیری‌اش از آنها باعث شده دست به نگارش این مقالات بزند و اتفاقا نقطه قوت و جذابیت این نوشته‌ها نیز به دلیل فوران همین واکنشها در برابر تاثیری ست که از این آثار گرفته. از همین رو این کتاب نه شامل همه آثار کلاسیک مهم است و نه حتی همه کلاسیک‌های مهم از نظر کالوینو بلکه دربر گیرنده آثاری است که او درباره آن‌ها نوشته است و هنگام انتشار این کتاب با درنظر گرفتن توالی زمانی انتشار آثار کلاسیک منتشر شده اند و نه توالی زمانی نوشته شدن آنها توسط کالوینو.

به هر روی کتاب بازگو کننده عمق نگاه کالوینو و درک غنی او نسبت به ادبیات است که با بیانی پر احساس از کشف مجدد این آثار کلاسیک به روی کاغذ آمده است. گزنفون، هفت پیکر نظامی، رابینسون کروزوئه، دنی دیدرو، چارلز دیکنز، بالزاک، گوستاو فلوبر، تولستوی، گی دو موپاسان، مارک تواین، هنری جیمز، جوزف کنراد، ارنست همینگوی، بورخس، ریمون کنو، چزاره پاوزه و... از جمله نویسندگانی هستند که کالوینو درباره آنها و آثارشان در این کتاب نوشته است.

«چرا باید کلاسیک‌ها را خواند» [Perche leggere i classici = why read the classics?‬] اثر ایتالو کالوینو

اما به غیر از مقالات کالوینو درباره آثار کلاسیک، کتاب از دو نوشته دیگر نیز برخوردار است، نخست مقاله کوتاهی از فیلیپ سولرز که به کالوینو و اهمیت او پرداخته و در نهایت نیز تصویری از کالوینو نه به عنوان یک نویسنده که به عنوان یک خواننده و علاقمند ادبیات کلاسیک ارائه کرده است. سوای این مقاله نوشته‌ای دیگر نیز در ابتدای کتاب آمده به قلم خود کالوینو با عنوان چرا باید کلاسیک‌ها را خواند، مقاله‌ای که قرار است درباره اهمیت این ماجرا برای مخاطب سخن گفته و از آن رازگشایی کند.

کالوینو معتقد است: بازخوانی آثار کلاسیک همواره توأم با کشفی است که هنگام خواندن برای نخستین‌بار به همراه داشته. اثر کلاسیک اثری است که مدام ابری از گفتمانهای نقادانه ایجاد می‌کند و پیوسته آن را از خود می‌راند. آثار کلاسیک کتابهایی هستند که با خواندن، چنان تازه، غیرمنتظره، و شگفت انگیز می‌شوند، که تصور می‌شود پیشتر شنیده یا شناخته شده‌اند. اثر کلاسیک خود را معادلی برای جهان معرفی می‌کند، در برابر آن نمی‌توانیم بی‌تفاوت بمانیم و... او همچنین معتقد است که اثر کلاسیک کتابی ست که همه حرف خود را به یکباره نمی‌زند، در هر زمان و یا سن و سالی که به سراغ آن بروید حرفهایی ناگفته برای شما دارد. از این منظر همانگونه که خوانش دوباره آن همانند خوانش نخست حرفهای تازه دارد، خوانش نخست آن نیز خوانشی دوباره است!

سرانجام اینکه، مقاله مورد اشاره به زیبایی سوالی که در عنوان کتاب مطرح شده پاسخ می‌دهد و خواننده را آماده می‌کند که سفری به دنیای کلاسیک‌ها داشته باشد.

جالب اینکه کالوینو اگر چه خود درباره کلاسیک‌ها نوشته، اما به مخاطب تاکید می‌کند که خواندن اصل کتابها به مراتب مهمتر است از خواندن درباره آنها و این مهم را با اشاره‌ای جالب مورد تأکید قرار می‌دهد: «کتابی که درباره کتابی سخن می‌گوید، از خود آن کتاب حرف بیشتری برای گفتن ندارد.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...