رمان «سفر به دوزخ» [These nameless things] نوشته شان اسماکر [Shawn Smucker] و ترجمه مهسا خراسانی توسط نشر خوب منتشر شد.

سفر به دوزخ» [These nameless things] نوشته شان اسماکر [Shawn Smucker]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، انتشارات خوب رمان «سفر به دوزخ» را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۳۲۷ صفحه و بهای ۷۳ هزار تومان منتشر کرد.

شان اسماکر نویسنده معاصر آمریکایی است. از جمله دیگر رمان‌های او که جملگی جوایز معتبر ادبی را به خود اختصاص داده‌اند می‌توان به این عناوین اشاره کرد: «روزی که فرشته‌ها سقوط کردند»، «دروازه‌ای به آن جهان» و «درخشش ستاره‌های دور دست». اسماکر همچنین زندگینامه‌ای را با عنوان «وقتی غریبه بودیم» به رشته تحریر درآورده است. در پیوست کتاب اشاره شده که او در کنار همسر و ۶ فرزندش در لنکستر پنسیلوانیا زندگی می‌کند.

درباره خط داستانی «سفر به دوزخ» چنین اشاره شده که دن مدتی در کوهستانی اسرارآمیز اسیر بود و شکنجه می‌شد، اما بخت با او یار بود و توانست از آنجا بگریزد. اگرچه آزادی برای او بهای سنگینی داشت: از دست دادن حافظه. او خاطرات بسیار کمی از حوادث و تجربه هولناک کوهستان به یاد دارد، اما یک چیز را به خوبی می داند و آن این است که فرارش به معنای تنها گذاشتن برادرش در آن مکان هولناک بوده است.

نویسنده خود در یادداشتی درباره این رمان نوشته است: «دوزخِ دانته همیشه برایم محسور کننده بوده و وقتی در تصوراتم نقشه فرار از چنین جایی را مجسم کردم، سفر به دوزخ متولد شد. سال‌ها درباره آدام و دن فکر کردم، از حوالی سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۸ توانستم ذهنم را روی موضوع داستان متمرکز کنم.

اگر دوزخ را خوانده باشید بی شک موارد مشابهی را در کتاب حاضر تشخیص داده‌اید: تابلوی راهنما در مدخل کوهستان، تصویر پلنگ خال دار، شیر و گرگ، چند تا از حلقه‌های جهنم، فضای کلی انواع آب‌ها و نام برخی از شخصیت‌ها.

از آن مهم‌تر اینکه امیدوارم این کتاب چون آینه‌ای در برابر دوزخ عمل کند، یعنی برای آنان که در جهنم شخصی‌شان اسیر شده‌اند امید به ارمغان بیاورد و ما را به سوی تعمق درباره مفهوم گناه، امید و بخشش راهنمایی کند.»

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...