روایتی جسورانه از تبعیض و مقاومت | ایسنا


لیلیا حسن [Lilia Hassaine]، نویسنده و روزنامه‌نگار فرانسوی-الجزایری‌تبار، از جمله چهره‌های نوظهور ادبیات معاصر فرانسه است که با نگاه تیزبین و دغدغه‌مند خود توانسته صدای نسلی باشد که میان ریشه‌های مهاجرت، سیاست‌های همگون‌سازی فرهنگی، و هویت گم‌شده سرگردان است. لیلیا حسن که خود از خانواده‌ای الجزایری است، در آثارش به تحلیل پیچیدگی‌های هویتی، ملیتی و فرهنگی می‌پردازد و همواره در جست‌وجوی نحوه‌ تعامل انسان‌ها با شرایط اجتماعی و تاریخی است.

خلاصه رمان خورشید تلخ»[Soleil amer]

او که پیش‌تر با رمان «چشم طاووس» و سپس «خورشید تلخ»[Soleil amer] توانست توجه منتقدان و مخاطبان را جلب کند، در آثارش به شکلی بی‌پرده به بحران‌های هویتی، تبعیض نژادی، و موقعیت زنان مهاجر در جامعه‌ فرانسوی می‌پردازد. رمان «خورشید تلخ» نخستین اثری است که از این نویسنده توسط آسوله مرادی در نشر برج به فارسی ترجمه و منتشر شده.

رمان «خورشید تلخ» داستان زندگی خانواده‌ای الجزایری‌تبار را در فرانسه پس از جنگ جهانی دوم روایت می‌کند. داستان با ورود سعید، پدر خانواده، به فرانسه آغاز می‌شود؛ مردی که برای کارگری به سرزمین «وعده‌ها و فرصت‌ها» آمده است. همسرش ناژا و فرزندانشان پس از او به فرانسه می‌پیوندند و سعی می‌کنند در آپارتمانی تنگ در حومه‌ پاریس زندگی تازه‌ای بسازند. ناژا، شخصیت محوری داستان، زنی مقاوم و در عین حال قربانی فشارهای چندلایه‌ فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی است. با گذشت زمان، فرزندان این خانواده با جامعه‌ میزبان درگیر می‌شوند؛ برخی در پی هم‌پذیری، برخی در طغیان، و برخی در خاموشی.

از میان شخصیت‌ها، «مریم» دختر بزرگ خانواده است که به‌دنبال استقلال و یافتن جایگاه خود در جامعه است؛ اما در نهایت قربانی فشارهای خانوادگی و سنت‌های سخت‌گیرانه می‌شود. «سونیا»، دختر دوم، نمادی از زنی است که در مواجهه با تضادهای فرهنگی، در تلاش برای یافتن صدای مستقل خود است. «نور»، دختر سوم، با چالش‌های درونی‌تر و شخصی‌تری مواجه می‌شود و تلاش دارد تعادل میان ارزش‌های خانوادگی و واقعیت‌های جامعه میزبان را حفظ کند. اما شاید تراژیک‌ترین گره داستان مربوط به دو برادر دوقلو، «امیر» و «دانیل»، باشد. امیر در کنار خانواده می‌ماند و مسیر معمول رشد را طی می‌کند، در حالی که دانیل در نوزادی به خانواده‌ عمویش، کادر، سپرده می‌شود و در شرایطی متفاوت رشد می‌کند؛ تقابل سرنوشت این دو برادر به یکی از لایه‌های مهم هویتی و روانی رمان تبدیل می‌شود.

«خورشید تلخ» رمانی است در ظاهر آرام و نرم، اما در عمق، خشمگین و افشاگر. لیلیا حسن با زبانی موجز و شاعرانه، تصویری از مهاجرت را ترسیم می‌کند که در آن رؤیای زندگی بهتر زیر فشار فقر، نژادپرستی و سکوت اجتماعی خرد می‌شود.

یکی از نقاط قوت رمان، توانایی نویسنده در ایجاد تعادل میان روایت فردی و تحلیل اجتماعی است. داستان سعید و خانواده‌اش تنها یک داستان نیست، بلکه تمثیلی از صدها هزار خانواده مهاجری است که میان خانه‌ ترک‌شده و خانه‌ نیافته گرفتار آمده‌اند.

از لحاظ سبک نگارش، لیلیا حسن از توصیف‌های جزئی و پرجزییات بهره می‌برد تا حس خفگی و بن‌بستی که شخصیت‌ها تجربه می‌کنند، به‌خوبی به خواننده منتقل شود. زبان روایت اگرچه ادبی است، اما از صراحت و واقع‌گرایی فاصله نمی‌گیرد. فضای بسته آپارتمان، روابط پیچیده خانوادگی، و حضور خاموش اما محسوس خشونت، همه در خدمت بیان تم مرکزی رمان یعنی «ناپذیرفته‌بودن» هستند.

رمان «خورشید تلخ» مورد توجه منتقدان ادبی در فرانسه قرار گرفت و حتی در فهرست نهایی برخی جوایز ادبی مهم، از جمله گنکور و فمینا قرار گرفت. روزنامه لوموند در نقدی این رمان را «روایتی عمیق از سکوت‌هایی که جامعه ترجیح می‌دهد نبیند» توصیف کرد. همچنین آن را «حاصل صدایی زنانه، خونسرد اما برنده، در مواجهه با حافظه‌ای زخمی» دانست. برخی منتقدان، مانند ناتالی کراتر، بر اهمیت نقش ناژا تأکید کرده‌اند و نوشته‌اند: «ناژا نه تنها مادر و همسر است، بلکه راویِ بی‌زبانِ تاریخ مهاجرت است. هر آنچه نگفته، فریادی است در سکوت.»

«خورشید تلخ» رمانی است که از تلخی‌ها می‌گوید، اما نه برای ناامیدکردن، بلکه برای روشن کردن آن‌چیزی که اغلب پنهان مانده: وضعیت نامرئی‌شده‌ مهاجران، به‌ویژه زنان، در ساختارهای اجتماعی فرانسه. حسن نشان می‌دهد که چگونه فرد، خانواده و نسل‌ها می‌توانند قربانی سیاست‌های همگون‌ساز شوند؛ اما در عین حال، چگونه همین افراد در برابر این روند مقاومت می‌کنند، حتی اگر با خاموشی.

این رمان نه تنها برای مخاطب فرانسوی، بلکه برای هر خواننده‌ای که دغدغه‌ هویت، مهاجرت یا عدالت اجتماعی دارد ـ به‌ویژه خواننده ایرانی که بخش بزرگی از آن‌ها خواستار مهاجرت هستند ـ اثری ارزشمند و تأثیرگذار است. لیلیا حسن با «خورشید تلخ» ثابت می‌کند که ادبیات همچنان می‌تواند آینه‌ای صادق برای جامعه باشد؛ حتی اگر تصویرش تلخ و آزاردهنده باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...