آثار علوی. اثری از ارسطو (384-322ق م)  فیلسوف یونانی. اصطلاح آثار علوی را مترجمان دوره اسلامی در برابر واژه متئورولوگیا (هواشناسی= متئورون( پدیده آسمانی) + پسوند لوگیا) یا متئورولوگیا- نام یونانی کتاب ارسطو و نیز رساله‌ای از شاگردش تئو فراستوس به کار برده‌اند.

آرای این دو همه آثار نوشته شده بعدی در این زمینه را تحت تاثیر قرار داده است؛ هرچند تاثیر دیدگاه‌های ارسطو بسی بیشتر از تاثیر آرای تئوفراستوس بوده است. موضع این اثر شرح پدیده‌هایی است که از نظر قدما در میانه زمین و ماه رخ می‌داده یا از پی آمدهای آن‌ها به شمار می‌رفته است، مانند ستاره دنباله‌دار، شهاب، رعد و برق و صاعقه، رنگین کمان، هاله و جز آن. اما از آنجا که ارسطو در در نوشته خود به پدیده‌های روی سطح زمین یا درون آن، مانند رودها و چشمه‌ها، زمین لرزه‌ و پیدایش کوه‌ها (آثار سفلی) نیز پرداخته مؤلفان بعدی این  مطالب را نیز در ذیل آثار علوی آورده‌اند.

این اثر را باید به دو بخش مجزا تقسیم کرد: بخش نخست که شامل سه مقاله است، درباره آثار علوی نوشته شده است. بخش دوم که شامل مقاله چهارم است و از آن ارسطو نیست. مقاله چهارم کتاب ارسطو از دیر باز مفقود گشته و مقاله چهارم دیگری، که امروز به شاگردش استراتون منسوب می‌شود، جانشین آن شده است. این احتمال نیز وجود دارد که این کتاب اصلا مقاله چهارم نداشته و مطلب در پایان مقاله سوم به پایان رسیده باشد، چون مجموع سه مقاله اول کامل به نظر می‌رسد و در هیچ جای آن نیز اشاره‌ای به مقاله چهارم نشده است. دانشمندانی که به طبقه‌بندی علوم پرداخته‌اند، همچون فارابی و یعقوبی و ابوسهل مسیحی(در اصناف علوم الحکیمیه) اغلب موضوعات سه مقاله نخست را چهارمین شاخه طبیعیات و موضوعات مقاله چهارم را پنجمین شاخه طبیعیات یاد کرده‌اند.

آثار علوی ارسطو تقریبا مبنای همه آثاری است که بعدها یونانیان و مسلمانان نوشته‌اند. این کتاب بارها از روزگاران  کهن و نیز در قرون اخیر  ترجمه یا شرح شده است که برخی از آنها بدین  قرارند:

1) شرح اسکندر افرودیسی بر تمامی کتاب و آن قدیم‌ترین شرحی  است که بر آثار علوی ارسطو  نوشته شده است. به گفته ابن ندیم، این کتاب مستقیما از یونانی به عربی ترجمه شده و بعدها یحیی بن عدی (وفات 363) آن از زبان عربی به سریانی یا آنکه به واسطه یک ترجمه سریانی نویافته از سریانی به عربی ترجمه کرده است (سخن ابن ندیم در این موضوع  روشن نیست)  متن یونانی این کتاب را "هایدوک" در 1899 در "مجموعه شروح یونانی بر آثار ارسطو" به چاپ رسانده است.

2) "شرح اولیمپیودورس" (درمتون اسلامی: آلمفیدروس، در واقع مفیدروس) بر تمامی کتاب. ابن ندیم اندلسی این شرح را "کبیر" خوانده است. به گفته او  این کتاب را "ابو بشر متی" به عربی ترجمه کرد و طبری، با استفاده از ترجمه وی بر آن تعلیق نوشت.

3) تفسیر همو بر این کتاب که با شرح وی فرق دارد. اصل یونانی این تفسیر مفقود شده است اما ترجمه عربی آن به قلم "حنین بن اسحاق" و اصلاح "اسحاق بین حنین" با عنوان "تفسیر المفیدوروس لکتاب ارسطاطالیس فی الاثارالعلویة" در دست است. عبد الرحمن بدوی در 1971  این ترجمه را ضمن مجموعه "شروح علی ارسطو مفقوده فی الیونانیة" در بیروت  به چاپ رسانده است.

4) شرح یوهنای فیلوفونی( یحیی نحوی) بر مقاله اول

5) تفسیر "کلام ارسطاطالیس فی الهالة و قوس و قزح" از اپافرودیتوس ( ابا فرودویطوس) ترجمه "ثابت بن قره"  که از بین رفته است. ابن ندیم نسخه‌ای از آن را به خط "یحیی بن عدی" دیده بوده است.

6) ترجه عربی کتاب به قلم "یحی بن البطریق" با استفاده از متن یونانی. ابن البطریق هیچ گاه از تلخیص متن عربی یا به زعم خویش تحریر و تنقیح آن سخن نگفته و از متن عربی آن به عنوان  ترجمه متن یونانی یاد کرده است. این متن تفاوت‌های بسیاری با متن یونانی دارد.

7) جوامع "ابی زید حنین بن اسحاق  العبادی" با نام "شرح لکتاب ارسطو طالیس فی الآثار  العلویه" این اثر  یادداشت‌های حنین از آثار علوی ارسطو است. هانس دابیر در 1975  آن را همراه  با ترجمه و شرح آلمانی با حواشی تحقیقاتی در آمستردام به چاپ رسانده است.

8) ترجمه هر چهار مقاله کتاب به قلم "گیوم موریکی" از یونانی به لاتینی. پیش از وی، گراردوس کرمونایی با استفاده  از متن عربی ابن البطریق این اثر را ترجمه کرده بود؛ اما ترجمه گیوم به زودی جای آن را  گرفت.

مشهورترین ترجمه نوین این اثر به قلم "لی" و به زبان انگلیسی است که در 1952 میلادی در لندن به چاپ رسیده (مشخصات ترجمه‌های متن اصلی و شروح یونانی آن به زبان‌های جدید اروپایی در مقدمه همین ترجمه یاد شده است.)

مندرجات چهار مقاله "آثار علوی" (بر اساس  ترجمه  انگلیسی لی) به این شرح است:

مقاله (کتاب)‌اول: شامل  چهارده فصل: 1) مقدمه جایگاه آثارعلوی در طبیعیات و مروری بر مطلبی که مطرح خواهد شد 2) اشاره  مختصری  به رئوس مطالب دو کتاب "السماء" و "الکون  الفساد "درباره  عناصر اربعه و عنصر پنجم و حرکت  اثیری 3) مزاج آتش و هوا (و نیز آب و خاک)   اثیر(=عنصر پنجم)  4) درباره پدیده‌ای که گه‌گاه در آسمان دیده می‌شود و مانند ستونی از آتش  است، شهاب‌ها و آنچه برخی مردمان مشعل (سراج) خوانند 5) پدیده‌ای که به مانند شکافی نورانی در برخی شب‌های  کاملا صاف دیده می‌شود  6) چگونگی پدید آمدن ستارگان دنباله‌دار بر اساس نظریات "آناکساگوراس، دموکریتوس، فیثاغورثیان، بقراط خیوسی و شاگردش آیخولوس و نقد آرای آنان 7) علت پدید آمدن و مزاج آنها از نظر ارسطو و علت کمی آنها 8) علت پیدایش و طبیعت کهکشان راه شیری نظریه فیثاغورثیان، آنا کاگوراس و دموکریتوس و یک نظریه دیگر و رد این آراء  9)  باران ابر و مه 10) شبنم و شبنم یخ زده، و تفاوت آن را تگرگ، شباهت شبنم با باران 12) نظریه آناکساگوراس درباره تگرگ رد آن از جانب ارسطو و نظر خود ارسطو 13) بادها، رودها و چشمه‌ها، رد نظر قدما در این زمینه 14) تغییرات اقلیمی و فرسایش یا گل و لای گرفتن سواحل.

مقاله دوم شامل نه فصل: 1) دریا: نظریه حکمای ربانی درباره منشاء دریا، دیدگاه فلاسفه  سکولاریست درباره اینکه دریا آغاز هستی دارد (قدیم  زمانی نیست و حادث است) دو نظریه درباره شوری آب دریا  اثبات منشاء نداشتن دریا، اشاره به برخی دریاها که به اقیانوس راه ندارند (دریاچه) مانند بحر قزوین(دریای خزر) 2) اصل دریا اگر داشته باشد، نظر پیشینیان مبنی بر اینکه دریا پیکره اصلی آب است و  تصورات مبتنی بر آن، رد نظر "هراکلیتوس افسوسی" علت شوری آب دریا، رد نظر افلاطون 3) اگر جهان  آغاز هستی داشته باشد (حادث باشد) دریا نیز خواهد داشت.  رد نظر  دموکریتوس درباره کاهش حجم آب دریا. عقیده مهم ارسطو که مجموع بارش‌ها با مجموع آب‌هایی که به طرق  گوناگون تبخیر می‌شوند برابر است. اشاره مجدد (اما مختصرتر) به عقیده قدما آغاز هستی دریا و علت شوری آن واشاره صریح به نظر امپدوکلس درباره شوری آب دریا،  دلیل شوری آب دریا از نظر  ارسطو 4) دو نوع بخار، یکی آبی و دیگری دودی وجود دارد که اولی موجب بارش باران و دومی موجب  وزیدن باد می‌شود. پس ماده باد و باران نیز یکی نیست. هوا از بخار، که سرد و تر است، و دود، که گرم و خشک است، ساخته  شده و  بسته به برتری یکی از این دو بر دیگری ممکن است هوا بارانی یا بادی شود. باد پس از باران  پدید می‌آید.  اغلب بادها شمال یا جنوبی‌اند. 5) خورشید هم مانع وزش باد و هم پدید آورنده  آن است، سرما یا گرمایی که همراه با خشکی باشد (هوای سرد و خشک یا گرم خشک) مانع وزش باد است. بادهای موسمی دریای مدیترانه مناطق مسکونی زمین(ربع مسکون)  6) بادها که مردم آنها را چهار نوع  می‌شمارند، دوازده نوع است به اعتبار  جهت وزش آن نام و جهت وزش هر یک از انواع بادها  ویژگی‌های گوناگون بادها 7) آرای آناکساگوراس، دموکریتوس و آناکسیمنس درباره زمین‌لرزه و رد این آرا 8) نظر ارسطو درباره زمین لرزه 9) دیدگاه‌های امپدوکلس آناکساگوراس و کلایدموس و دیگران درباره رعد و برق نقد  نظر آنان و نظر خود ارسطو.

مقاله سوم شامل شش فصل: 1) تندباد، گردباد، بادآتشین و صاعقه 2) هاله، رنگین کمان، نیزک‌ها و آفتاب‌کها 3) شکل هاله و شرایط آمدن آن 4) مبادی فیزیکی انعکاس رنگین کمان، تفاوت میان رنگ هاله  و رنگین کمان، شرح رنگ‌های رنگین کمان 5)  اثبات سه قضیه درباره رنگین کمان 6) شرایط پدید آمدن نیزک‌ها و آفتاب‌کها و مشخصات هر یک. وجود دو نوع بخار(آبی ودودی) درون زمین.

مقاله چهارم که باید آن را نخستین کتاب آموزشی شیمی نظری خواند. شامل دوازده فصل است: 1) مروری بر نظریه اسطقسات چهارگانه و طبایع چهارگانه که موجب کون و فساد و تغییر می‌گردند، شرایط رخ دادن فساد 2) اثر گرما و سرما بر اجسام 3) شرح گونه‌های سه گانه اثر هر یک از آنها 4) طبایع منفعل(خشکی وتری) سختی و نرمی به عنوان  طبایع  مرکب اولیه 5)  اجسام جامد و سختی یا نرمی آانها، نحوه انجماد و خشک شدن 6)  تقسیم مرطوب شدن به دو  نوع آب شدن و ذوب، تقسیم جامدات به دو نوع حاصل از انجماد مایعات آبی و حاصل از انجماد آب و خاک7)  اثر آتش بر مواد  مرکب خاک و آب 8) تقسیم‌بندی مواد بر اساس طبایع مرکب هجده دسته به اعتبار پذیرفتن یا نپذیرفتن تغییرات یا داشتن و نداشتن حالات انجماد، ذوب، نرم شدن با آتش، نرم شدن با آب، انعطاف، قابلیت چلاندن، لوله کردن، چکش‌خواری ، قابلیت انشقاق، قابل  برش بودن، چسبناکی، تراکم پذیری، سوختنی بودن، دودزایی و شرح دو حالت اول 9) شرح شانزده حالت دیگر به ترتیبی که یاد شد 10) سهم خاک و آب در ساختمان اجسام  متشابه‌الاجزاء (مانند طلا، نقره، کوهرها، و در حیوانات و انسان مانند (عصب عروق) تقسیم اجسام به مایع و جامد که خود مشتمل است بر گونه‌های متعدد از جمله جامداتی که با انجماد آب بر اثر سرما  پدید می‌آیند مثل: یخ، تگرگ، یخچه،  آنهایی که با  انجماد مواد مرکب از خاک بر اثر گرما پدید می‌آیند مانند جوش شیرین و نمک 11) سردی و گرمی در مایعات و جامدات: اجسامی که از آب ساخته شده‌اند سردند و اجسامی که از خاک ساخته شده‌اند گرم 12) چگونگی کارکرد اعضای متشابه‌الاجزاء به تفصیل و نقش آنها در تشکیل اعضای غیر متشابه  الاجزاء.

یونس کرامتی. فرهنگ آثار ایرانی اسلامی. سروش

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...