"دمیتری ناباکوف" - پسر "ولادیمیر ناباکوف" - اعلام کرد، برخلاف وصیت‌نامه‌ی پدرش، آخرین رمان به‌جامانده از این نویسنده‌ی روسی را نخواهد سوزاند.

پسر ارشد ناباکوف سرانجام پس از سال‌ها نگرانی جهان ادبیات درباره‌ی سوزانده‌ شدن آخرین رمان "ولادیمیر ناباکوف" طبق وصیت‌نامه‌اش، روز گذشته اعلام کرد که رمان "لورای عجیب" را نخواهد سوزاند و آن را منتشر خواهد کرد.

وی گفت: «رمان "لورای عجیب" به‌عنوان آخرین اثر پدرم به آتش انداخته نخواهد شد. او نمی‌خواهد پسرش بیش از این از پیچیده‌ترین دوراهی‌ عمرش عذاب بکشد.»

فرزند ناباکوف همچنین درباره‌ی این تصمیم خود گفت: «من پسر وفاداری هستم و مدت‌های طولانی درباره‌ی این خواسته‌ی پدرم جدی فکر کردم. اما او به یک‌باره در مقابلم ظاهر شد و با خنده‌ای طعنه‌آمیز گفت، تو دچار آشفتگی شده‌ای، برو و آن را منتشر کن.»

به گزارش ایسنا به نقل از روزنامه‌ی گاردین، اگر "دمیتری" 73ساله به آخرین خواسته‌ی "ناباکوف" فقید عمل نکند، به او خیانت کرده است؛ اما اگر طبق خواسته‌ی او، آخرین رمانش را بسوزاند، جهان ادبیات برای همیشه هدیه‌ی از درون قبر یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم را از دست خواهد داد. "ولادیمیر ناباکوف" خالق رمان‌های معروفی چون «لولیتا»، «آتش رنگ‌پریده» و «خنده در تاریکی» بود که در در 22 آوریل 1899 متولد شد و دوم ژوئن 1977 درگذشت.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...